علی اصغر حاج سید جوادی
دعوتنامهای از جانب آقای برتران دولانوئه شهردار شهر پاریس دریافت کردم؛ برای شرکت در مراسم اعطای دیپلم شهروند افتخاری شهر پاریس به خانم شیرین عبادی وکیل دادگستری و برنده ایرانی جایزه صلح نوبل سال ٢٠٠٣ـ (در ١٠ ژوئن پنجشنبه ٢٠١٠).
"شهروند افتخاری پاریس و گریز از جبهه نبرد"
وقتی خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل را با خانم سان ـ سو ـ کی برنده جایزه صلح نوبل سال ١٩٨٨ مقایسه میکنم که از سال ١٩٩٢ با رها کردن زندگی خانوادگی در لندن و جدایی از همسر و فرزندان خود برای شرکت در سرنوشت غمانگیز هموطنان زیر یوغ ژنرالهای کودتاچی برمه؛ به برمه رفت و از آن روز بار محنت زندان و تبعید خانگی و عوارض ناشی از جدایی از خانواده و تحمل خشونتهای استبدادی حاکمان را برجان خرید و همچنان در زندان ژنرالها برپایمردی خود و در کنار هموطنان و مبارزان جنبش آزادی و دموکراسی برمه ایستاده است؛ به این نتیجه میرسم که در این مقایسه خانم شیرین عبادی با منزلت جهانی خود به عنوان برنده جایزه صلح نوبل؛ سربازی است که از جبهه نبرد با متجاوزان به حقوق بشر گریخته است،
من به عنوان یک پناهنده سیاسی ایرانی از این افتخاری که شهر پاریس به خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل اعطا نموده به نوبه خود افتخار میکنم؛ اما به عنوان یکی از اعضای مؤسس (انجمن دفاع از حقوق بشر) و عضو هیئت اجرائی آن که برای دفاع از حقوق پایمالشده مردم ایران در نظام شاهنشاهی پهلوی به ریاست آقای مهندس بازرگان تشکیل شده بود و به عنوان یکی از اعضای مؤسس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی در سالهای قبل از انقلاب ١٣٥٧؛ در مراسم اعطای دیپلم شهروند افتخاری شهر پاریس به خانم شیرین عبادی شرکت نمیکنم. زیرا وقتی خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل را با خانم سان ـ سو ـ کی برنده جایزه صلح نوبل سال ١٩٨٨ مقایسه میکنم که از سال ١٩٩٢ با رها کردن زندگی خانوادگی در لندن و جدایی از همسر و فرزندان خود برای شرکت در سرنوشت غمانگیز هموطنان زیر یوغ ژنرالهای کودتاچی برمه؛ به برمه رفت و از آن روز بار محنت زندان و تبعید خانگی و عوارض ناشی از جدایی از خانواده و تحمل خشونتهای استبدادی حاکمان را برجان خرید و همچنان در زندان ژنرالها برپایمردی خود و در کنار هموطنان و مبارزان جنبش آزادی و دموکراسی برمه ایستاده است؛ به این نتیجه میرسم که در این مقایسه خانم شیرین عبادی با منزلت جهانی خود به عنوان برنده جایزه صلح نوبل؛ سربازی است که از جبهه نبرد با متجاوزان به حقوق بشر گریخته است، زیرا هنگامی که چندین میلیون نفر رأیدهندگان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد ١٣٨٨ صدای اعتراض خود را برعلیه رسواترین تقلبات انتخاباتی در تاریخ سراسر جنایت و تجاوز جمهوری ولایت فقیه بلند کردند و در سراسر شهرهای ایران با دستهای خالی به جنگ چماقبدستان و تیراندازان مزدور پاسدار و بسیجی شتافتند و بیشرمانهترین و سبعانهترین عکسالعمل مأموران دولت احمدینژاد و خامنهای را در زندان حیوانات وحشی ولایت دینی به خاطر حق پایمال شدهشان تحمل کردند؛ خانم شیرین عبادی در خارج از کشور بسر میبرد؛ در آن هنگام راقم این سطور به ایشان پیامی معالواسطه فرستاد که جای شما نه در خارج بلکه با عنوان برنده جایزه صلح نوبل در کنار مردمی است که با دست خالی کمر به مبارزه با نظام درهم شکسته اما درنده احمدینژاد و خامنهای بستهاند؛ منزلت بینالمللی شما به عنوان برنده جایزه صلح نوبل ایجاب میکند که این سرمایه گرانبهای معنوی را با حضور خود در میدان مبارزه در خدمت مردم بیدفاع هموطن خود بگذارید و با تحمل عوارضی که طبعاً از این خدمت و ادای تکلیف از سوی مزدوران نظام خودکامه نصیب شما خواهد شد بر وزن و هیمنه و صولت این عنوان که حمایت جهانی را در پُشت سر خود دارد، به نفع خود و به نفع زنان و دختران شجاعی که بیمحابا با چنگ بر چهره زشت و سیاه تاریکاندیشان حاکم انداختهاند بیفزائید. بدبختانه این پیام ناشنفته باقی ماند و خانم شیرین عبادی همچنان لابد مصلحت خود را در قبول دعوتهای مکرر برای سخنرانی در این سوی و آن سوی اقیانوسها و البته در حمایت از حقوق پایمالشده مردم ایران دیدهاند.
با توجه به اینکه کوس رسوائی جمهوری اسلامی در زمینه تجاوز حقوق بشر و انکار علنی همه ارزشهای اخلاقی و مسئولیتهای قانونی یک دولت مدرن در وسایل جهانی ارتباط جمعی زده شده و چیزی از کیفیت این رسوائی در حافظه جمعی جهان مخفی نمانده است، مصرف منزلت و حرمتی که خانم شیرین عبادی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل برخوردار است در خارج از مرزهای ایران و در بیرون از مبارزه رو در روی مردم بیدفاع ایران با وحشیان درنده نظام ولایت در حد ایراد سخنرانی در این سو و آن سوی دریاها مصرفی نمایشی و تئاترال است؛ راقم این سطور در نوشتهای زیر عنوان « به بودن یا نبودن، مسئله دین است» در همان روزهای پس از اعطای جایزه صلح نوبل به خانم شیرین عبادی؛ به مقوله تأثیر شخصیت و نقش تاریخی آن و به سنگینی باری که از این عنوان و جایزه بردوش خانم شیرین عبادی افتاده است اشاره کردم. و این جایزه را به تیری تشبیه کردم که از یکی از معتبرترین پایگاههای تمدن غرب به طور مستقیم به قلب یکی از متجاوزترین نظامهای سیاسی جهان به حقوق انسانی پرتاب شده است زیرا مفهوم واقعی این جایزه را باید به عنوان وسیله پشتیبانی جهانی از مبارزه ایشان در دفاع از حقوق نه یک فرد یا یک گروه بلکه دفاع از حقوق یک جامعه بیدفاع و گسترش دامنه این مبارزه در مرحلهای به مراتب بالاتر از وظیفه یک وکیل دادگستری تلقی کرد. ادای تکلیف در مبارزه با متجاوزین به حقوق بشر که در مقام دولت به اصطلاح قانونی به هیچیک از اصول قانونِ اخلاقی و مدنیِ مدون و غیر مدون بشری مقید نیستند به مسئله جهاد یک مبارزه برای بودن و نه فقط بودن خود؛ بلکه بودن یک جامعه و یک ملت و یک کشور و یا نبودن؛ یعنی ایستادن در برابر ظلم سلطان جائر به قیمت زندگی مربوط میشود؛ جایزه صلح نوبل برای خانم شیرین عبادی در رابطه با وضعی که انسان ایرانی در مبارزه برای احقاق حقوق خود دارد؛ تنها برای خدمات گذشته خانم شیرین عبادی در دفاع از قربانیان حقوق بشر ایران در دادگاههای بیدادگاه جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه جایزه به یک حقوقدان ایرانی در حال مبارزه در جبهه نبرد است؛ در نبردی نابرابر بین اقلیتی مسلط و مسلح و حاکم با اکثریتی بیدفاع و محکوم و محروم از هرگونه ملجاء و مرجع قانونی داخلی و خارجی که هنوز ادامه دارد. جایزه صلح نوبل برای نلسون ماندلا، جایزه به انسانی است که با ٢٧ سال محرومیت از آزادی و رّد هرگونه سازش با رژیم آپارتاید در راه تحقق آزادی مردمش پیروز و سرفراز، درهای زندان را به قیمت مقاومت خود و مردمش گشود. جایزه برای خانم سان ـ سو ـ کی ، جایزه برای انسانی است که در کنار مردم خود بودن و در سرنوشت مردم زیرستم خود شریک شدن را بر ادامه زندگی در امنیت و رفاه خانوادگی ترجیح داد و با پرداختن هزینه حضور در جبهه نبرد به قیمت بود و نبود خود به شایستگی و به عنوان زندانی یک رژیم بیاعتنا به حقوق انسانی با دریافت جایزه صلح نوبل با ارائه اخلاقیترین و متمدنترین روش مبارزه بدون خشونت در راه استقرار صلح و امنیت و عدالت برای مردم خود به این جایزه آبرو و اعتباری تازه بخشید.
جایزه صلح نوبل به عقیده راقم این سطور به خانم شیرین عبادی به خاطر دفاع مستمر و بلاوقفه از حقوق قربانیان استبدادِ ولایت فقیه؛ در حقیقت سلاحی برای ادامه مبارزه و حضور در جبهه نبرد با رژیمی است که در تجاوز به حقوق انسانی حتی از توقیف و زندانی و مجازات و محکومیت کسانی که در چارچوب شغل رسمی و قانونی وکالت دادگستری، جز ادای وظیفه در دفاع از قربانیان راه عدالت گناهی ندارند، ابا و امتناعی ندارد.
متاسفانه خانم شیرین عبادی خود بدون جایزه صلح نوبل در مقام یک وکیل دادگستری در خط اول جبهه دفاع از قربانیان عدالتخواه بود؛ در همین موضع از رهگذر توقیف و زندان و تهمت و اهانت مزدوران رژیم هم در امان نبود؛ اما با داشتن جایزه صلح نوبل و احراز منزلت و حرمت جهانی مخصوص دارندگان این جایزه، ادامه اقامت در خارج را به بازگشت و حضور در جبهه مبارزه و پذیرفتن عواقب احتمالی ناخوشایند آن ترجیح داد. البته انصاف باید داد که در مواجهه با عواقب ناخوشایند حضور در جبهه نبرد نباید از توجه به میزان صبر و طاقت و تحمل افراد غافل ماند. در این نقطه است که باید به نادره انسانهایی از مردم جامعهی خود اندیشید نظیر دکتر مصدق که نه جایزه صلح نوبل را داشت و نه شهروند افتخاری پاریس، کانون انقلاب کبیر ١٧٨٩ فرانسه و جنبش کمونارهای ١٨٧٠ بود. هزار سال پیش در قرن چهارم هجری ابوشکور بلخی شاعر ایرانی مفهوم "بودن یا نبودن" را برای انسانهایی که سرنوشت آنها را در دو راهی انتخاب بین بود و نبود قرار میدهد؛ با بلاغتی تمام این گونه توصیف میکند:
ور بزرگی به کام شیر دراست ـ شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عّز و نعمت و جاه ـ یا چو مردانت مرگ رویاروی
امیدوارم روزی فرا رسد که از رهگذر استمرار مقاومت و مبارزه شجاعانه زنان و مردان ایرانی، راه عقبنشینی و استیصال نظام استبداد شبه فاشیستی دینی ـ نظامی آنچنان هموار گردد که خانم شیرین عبادی بتواند بدون واهمه از خشونت و تجاوز سگهای پوزه شکسته نظام، نه فقط به عنوان وکیل دادگستری از حق موکلان خود دفاع کند؛ بلکه به عنوان صاحب جایزه صلح نوبل بررسی و حسابرسی گذشته و حال متجاوزان حاکم را نیز خواستار شود.
٥ ژوئن ٢٠١٠
علی اصغر حاج سید جوادی
منبع: (سایت عصرنو)
منبع: (سایت عصرنو)