به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۲

پهلوان آواز ایرج (فیلمی در مورد زندگی استاد حسین خواجه امیری)

ایرج
یادی دوباره از ایرج؛ 
صدایی منحصر به فرد
نقل است از مرحوم بنان که می‌گفت اگر من حنجره ایرج را داشتم، دنیا را با این صدا فتح می‌کردم. صدای ایرج در حجمی مناسب، با زیر و بم یکسان در اوج و فرود، بدون هیچ خش و خطی، صاف و پرتحریر و البته پرقدرت و تاثیرگذار و از آن مهم‌تر بی‌شباهت به هیچ صدایی دیگر...

تدوین فیلم به‌گونه‌ای است که بیننده در کنار خط اصلی فیلم که گفت‌وگوست، با مهم‌ترین فرازهای زندگی ایرج آشنا می‌شود؛ از کارش نزد استاد ابوالحسن صبا، تاج اصفهانی و کشیده شدنش به رادیو و سپس تلویزیون و سینما و خواندن برای بازیگرانی چون مجید محسنی، بیک ایمانوردی، وحدت، منوچهر صادق‌پور، محمدعلی فردین و 

وقتی سن به مرز بالای ۶۰ و ۷۰ برسد، زندگی برای آدمی معنایی دیگر می‌یابد. بسیاری از رقابت‌هایی که در دوران جوانی و میانسالی بروز و ظهور داشت و حتی رنگ کینه و دشمنی به خود می‌گرفت، صورت، سیرت و صبغه‌ای دیگر و جای آن را رفاقت می‌گیرد. به قول دوست مرحومم محمد زهرایی، «زندگی ارزش این چیزها را ندارد.» 

ماجرای حضور استاد محمدرضا شجریان در نشست تجلیل از استاد ایرج نمونه‌ای از این‌گونه رفتارهاست. اگرچه نمی‌توان سهم شاگردی چون علی جهاندار را در وصل کردن این دو به یکدیگر نادیده گرفت. جهاندار عاشق صدای ایرج است و از سوی دیگر عاشق استادش شجریان. به یاد دارم در سفری که با ایشان برای باغ هنر بم رفته بودیم، با چه تحسینی از جنس صدای ایرج می‌گفت و با چه شور و عشقی از استادش شجریان حرف می‌زد. هم او بود که به عشق استاد از خواندن یکی از ماندگارترین کارهای موسیقی دهه 70 چشم پوشید؛ مژده بهار ساخته مرحوم مشکاتیان که بعدها خواندن آن نصیب مرحوم ایرج بسطامی شد. 

شجریان و ایرج در باورداشت اهل موسیقی از دو قبیله مختلفند. یکی هر نوع کاری را در موسیقی از خواندن در فیلم‌های خالطوری و لاله‌زاری تا آوازهای پهلوانانه با ساز بزرگانی چون شهناز و کسایی و یاحقی و تجویدی و موسوی در کارنامه حرفه‌ای خود دارد و دیگری سعی کرده است در عمده عمر موسیقایی خود نگاهی نخبه‌پسندانه به هنرش داشته باشد، بر هر خوانی و سفره‌ای ننشیند، اهل مراقبه در تمامی احوال هنری‌اش باشد تا همچنان‌که از حنجره‌اش چنین مراقبت می‌کند، از سلوک هنری‌اش هم مراقبت افزون‌تری بکند. حتی از بعضی تجربه‌های دوران جوانی (همانند بازی و خواندن در تئاترهای لاله‌زاری مرحوم مهرتاش) هم کمتر سخن می‌گوید تا شاید از خاطره‌ها محو شود. 

هر قدر ایرج آواز ایرانی را به سمت فرهنگ عامه و کوچه‌بازاری کشاند، شجریان آن را به سمت فرهنگ طبقه متوسط و نخبه و فرهنگی جامعه حرکت داد، اما نباید از یاد ببریم که آواز ایرانی حضور و بروز دوباره‌اش را وامدار ایرج و گلپاست و شجریان هم بر شانه چنین غول‌هایی نشسته است. آن‌ها آواز را به میان عامه مردم بردند و شجریان به آواز معنا و عمق داد و آن را برکشاند و به آن وجهی روشنفکری داد که حتی صدای اعتراض و انتقاد به اوضاع سیاسی و اجتماعی را هم می‌توان در آن دید و شنید و با آن و رخدادهای زمانه همذات‌پنداری کرد. 

بعد از نسلی از آوازخوانان همانند مرحوم اقبال و نکیسا و طاهرزاده و تاج اصفهانی و ادیب، آواز ایرانی در عمل در مرز فراموشی حرکت کرد و این تصنیف و ترانه بود که سروری می‌کرد، تا زمانی که ایرج و اکبر گلپایگانی آن را دوباره به صحنه آوردند. صدای خاص این دو نفر و نیز حضورشان در رسانه‌های پرهواداری چون سینما، رادیو و تلویزیون و بازی در فیلم و خواندن ترانه‌های عامه‌پسند، شهرتی افسانه‌ای برایشان به ارمغان آورد که سبب شد شهروندان، از عام و خاص به طنین‌های آوازی آن‌ها هم گوش بسپارند؛ آوازی که در قاعده و سپهر شنیداری جماعت عامه‌پسند کمتر حوصله و شکیبی را برمی‌تابد و شاید از آن همه آواز‌ها تنها تحریرها (چهچه)‌ی طولانی و پرنفس ایرج و گلپا در ذهن آنان نشسته باشد. 

آن‌هایی که علاقه‌مندند بیشتر درباره استاد ایرج بدانند می‌توانند به فیلمی که اواخر سال گذشته با عنوان «پهلوان آواز؛ زندگی استاد ایرج خواجه‌امیری»، منتشر شد مراجعه کنند. در این فیلم فضای کلی از شخصیت و ‌منش این خواننده نامی به دست داده شده است. تدوین فیلم به‌گونه‌ای است که بیننده در کنار خط اصلی فیلم که گفت‌وگوست، با مهم‌ترین فرازهای زندگی ایرج آشنا می‌شود؛ از کارش نزد استاد ابوالحسن صبا، تاج اصفهانی و کشیده شدنش به رادیو و سپس تلویزیون و سینما و خواندن برای بازیگرانی چون مجید محسنی، بیک ایمانوردی، وحدت، منوچهر صادق‌پور، محمدعلی فردین و... که صدایش را به شهرتی افسانه‌ای رساند. 

انتخاب پهلوان آواز برای این فیلم و صدا، انتخاب درستی است، اگرچه باید اذعان و اعتراف کرد، که پهلوان واقعی آواز ایران محمدرضا شجریان است، که در چهار دهه اخیر تقریبا بی‌رقیب بر قله آواز ایران نشسته و رسیدن به جایگاهی که او در آواز ایرانی به دست آورد، تقریبا محال و غیرممکن می‌نماید. 

ایرج به همراه اکبر گلپایگانی سهمی جدی در حفظ و گسترش هنر آوازخوانی در میان عامه مردم داشتند. اگرچه هر دو این هنرمندان تقریبا در وادی هنر عامه‌پسند درغلتیدند، اما به دلیل زیبایی‌شناسی و جنس صدای منحصر به‌فردی که داشتند، توانستند خیل کثیری از مشتاقان هنر موسیقی را مجذوب هنر آواز‌خوانی کنند. 

در این میان تفاوت ایرج بیش از گلپاست، زیرا ساختار حنجره ایرج به گونه‌ای بود که بسیاری از هنرمندان در حسرت داشتن چنین صدایی بودند، صدایی که بعد از انقلاب می‌توان مشابه آن را در صدای علیرضا افتخاری جست. به همین دلیل است که شجریان رندانه و ظریف از صدای ایرج می‌گوید و این صدا را متر و معیار می‌داند و نه آوازش. اگرچه بعضی از آوازهای ایرج نیز انصافا شنیدنی و تکنیکی است که نمونه‌های برجسته‌اش در آوازهایی است که با مرحوم کسایی و شهناز خوانده است. 

نقل است از مرحوم بنان که می‌گفت اگر من حنجره ایرج را داشتم، دنیا را با این صدا فتح می‌کردم. صدای ایرج در حجمی مناسب، با زیر و بم یکسان در اوج و فرود، بدون هیچ خش و خطی، صاف و پرتحریر و البته پرقدرت و تاثیرگذار و از آن مهم‌تر بی‌شباهت به هیچ صدایی دیگر هنوز که هنوز است، هیمنه‌ای پرطنین دارد. در کنار آن جنس صدای ایرج از سوختگی و موزیکالیته خاصی برخوردار است که تاثیرات آن را بر شنونده دوچندان می‌کند. صدایی که همچنان هویت و استقلال خاص خود را به ما یادآور می‌شود. برای صاحب این صدا که گوش نیوش‌اندیش ایرانیان را مملو از زیبایی و ظرافت می‌کند، آرزوی طول عمر و سلامتی داریم.
سید‌ابوالحسن مختاباد


پهلوان آواز ایرج (فیلمی در مورد زندگی استاد حسین خواجه امیری)