به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۹۳

سیا و رمان 'دکتر ژیواگو'

سیا چگونه رمان 'دکتر ژیواگو' را مخفیانه به شوروی رساند    

 مارتین ونارد  سرویس جهانی بی بی سی

داستان مشهور "دکتر ژیواگو" به قلم بوریس پاسترناک به خاطر انتقادهای آشکار از سیستم حاکم بر اتحاد شوروی سابق تا سال ۱۹۸۸ در این کشور اجازه چاپ پیدا نکرد. ولی دقیقا به همین دلیل سیا، سازمان اطلاعات آمریکا، می خواست که مردم شوروی این کتاب را بخوانند و اولین چاپ روسی این کتاب و ارسال آن به شوروی را برنامه ریزی و اجرا کرد.
در اوایل سپتامبر ۱۹۵۸ یوپ ون در ویلدن، مامور مخفی نهادهای امنیتی هلند، با خود بسته ای را به خانه آورد که حاوی تازه ترین سلاح سازمان سیا در جنگ سرد بین دو اردوگاه شرق و غرب بود. ریچل ون در ویلدن، بیوه او، پس از گذشت بیش از نیم قرن آن روز را به یاد دارد و می گوید: "خود من هم سابقا در نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کار می کردم و می دانستم که او یک بسته مهم را تحویل گرفته تا جابجا کند."
این محموله به تسلیحات و یا فن آوریهای پیشرفته جاسوسی هیچ ارتباطی نداشت بلکه حاوی یک نسخه از کتاب دکتر ژیواگو به زبان روسی بود. خانم ون در ویلدن که خود سابقا برای ام آی ۶ ، اداره ضد اطلاعات خارجی بریتانیا، کار می کرد می گوید: "طرح خیلی هیجان انگیزی بود و همه ما مشتاق بودیم ببینیم که آیا این طرح به نتیجه مطلوب خواهد رسید و یا نه"

نسخه ای از چاپ روسی دکتر ژیواگو که توسط سازمان سیا در سال ۱۹۵۸ در لاهه هلند منتشر شد
او هنوز کاغذی را که دور آن کتاب پیچیده شده بود نگه داشته است. روی کاغذ بسته بندی با دست خط همسرش تاریخ آن روز نوشته شده است: ۶ سپتامبر ۱۹۵۸
این کتاب یک نسخه از چاپ زیر زمینی دکتر ژیواگو به زبان روسی بود که او از ناشران گرفته و به سازمان سیا منتقل کرده بود. طرح سازمان سیا این بود که چند صد نسخه از این کتاب به شکل مخفیانه به شهروندان اتحاد شوروی که از نمایشگاه بین المللی بروکسل دیدار می کردند، داده شود.
بوریس پاسترناک از مدتها پیش به عنوان شاعر و مترجم متون ادبی در اتحاد جماهیر شوروی شناخته شده بود و سازمان سیا امیدوار بود که بخشی از بازدیدکنندگان روس این نمایشگاه به دریافت و خواندن تنها کتاب داستانی او علاقه نشان دهند و شاید تعدادی از این افراد نسخه ای از کتاب را مخفیانه با خود به روسیه ببرند، بعد از خواندن آن را به دوستان خود بدهند و از این طریق این کتاب زیرزمینی در دست مردم بچرخد.
اخیرا کتابی در مورد این موضوع و با عنوان "ماجرای ژیواگو: کرملین، سیا و نبرد بر سر یک کتاب ممنوعه" چاپ شده که بخشی از اسناد محرمانه سازمان سیا در مورد این موضوع را منتشر کرده است.
در بخشی از این اسناد محرمانه که چند سال پیش علنی شده اند نوشته شده است: "ما این امکان را داریم که نقاط ضعف حکومت اتحاد شوروی را به شهروندان آن کشور نشان دهیم. یک اثر ادبی برجسته از نویسنده ای که بزرگترین شخصیت ادبی امروز روسیه تلقی می شود در خود آن کشور قابل انتشار و قابل دسترس نیست."
"دکتر ژیواگو" داستان زندگی دکتری به نام یوری ژیواگو در سالهای بحرانی و ملتهب قبل و بعد از انقلاب روسیه است. دکتر ژیواگو که متاهل است عاشق زن دیگری می شود به نام لارا. لارا نیز ازدواج کرده است و شوهر او یک بلشوئیک بسیار معتقد است. کتاب حوادث زندگی هر یک از این دو شخصیت را تعقیب می کند و حوادث پس از انقلاب روسیه باعث می شود که آنها در مقاطع مهمی دوباره با یکدیگر روبرو شوند.
در بخش دیگری از اسناد محرمانه سازمان سیا گفته می شود: "پیام انسانی پاسترناک، این است که هر فردی فارغ از میزان تعلق و وفاداری اش به حزب و یا حکومت لایق احترام است و حریم زندگی خصوصی او باید محترم شمرده شود، برای آرمانها و معیارهای اخلاقی نظام شوروی یک چالش بزرگ است. بر مبنای اصول حاکم بر آن کشور تمام هستی افراد باید برای پیروزی نظام کمونیستی فدا شود."
پیتر فین، از روزنامه نگاران واشنگتن پست و یکی از نویسندگان کتاب "ماجرای ژیواگو"، می گوید:" به نظر من مخالفت اصلی حکومت اتحاد شوروی با روح نهفته در این داستان بود. آنها معتقد بودند که این داستان علیه انقلاب است و نظام شوروی را با چهره منفی تصویر کرده است؛ بنابراین از نظر آنها یک اثر غیرقابل قبول بود."
بوریس پاسترناک که می دانست کتاب او هیچگاه در اتحاد شوروی منتشر نخواهد شد در سال ۱۹۵۶ چند نسخه تایپ شده از متن آن را به تعدادی از خارجی های ساکن مسکو داد. یکی از این افراد یک کمونیست ایتالیایی به نام سرجیو د آنجلو بود که در آن زمان به عنوان خبرنگار و نماینده یک ناشر ایتالیایی و کمونیست به نام جیاجیاکومو فلترینلی کار می کرد.

یوپ ون در ویلدن قبل از پیوستن به اداره امنیت هلند از اعضای گروههای مقاومت ضد آلمان نازی بود.
سرجیو د آنجلو در کتاب خود با عنوان "پرونده پاسترناک" در مورد دیدار خود با نویسنده ۶۶ ساله روس در منزل ییلاقی او در مجموعه مسکونی نویسندگان در حومه شهر مسکو توضیح داده است. او می نویسد:
"پاسترناک در حیاط منزل خود در حالی که لباسهای راحتی به تن دارد، احتمالا مشغول هرس کردن گلهاست. وقتی که ما را دید با لبخند به سوی ما آمد، در نرده ای باغچه را به روی ما باز کرده و دست خود را به سوی ما دراز کرد. او خیلی محکم و دوستانه با ما دست داد."
بوریس پاسترناک موقع دادن متن کتاب به سرجیو دآنجلو گفت: " امیدوارم راه خود را به سراسر جهان بگشاید." و بعد با لحنی طنز آمیز افزود: "و با این کار شما را به تماشای اعدام خودم دعوت می کنم."
یک هفته بعد سرجیو دآنجلو از مسکو به برلین شرقی پرواز کرد. چمدان او را بازرسی نکردند. او شخصا این متن را به جیاجیاکومو فلترینلی تحویل داد و این ناشر با بوریس پاسترناک قراردادی امضا کرد.
فلترینلی به فشارهای حکومت شوروی و حزب کمونیست ایتالیا که از او خواستند این کتاب را منتشر نکند تسلیم نشد و در نوامبر ۱۹۵۷ نسخه ایتالیایی دکتر ژیواگو را منتشر کرد.
اسناد سابقا محرمانه سازمان سیا نشان می دهند که ام آی ۶، سازمان ضد اطلاعات خارجی بریتانیا، نیز یک نسخه از متن این کتاب را به دست آورده بود ولی چگونگی آن مشخص نیست.
آنها این نسخه را به سازمان سیا تحویل دادند. پس از آن سازمان سیا کار چاپ یک نسخه روسی از این کتاب در چاپخانه ای در شهر لاهه هلند را برنامه ریزی کرد که در چاپ آثار به زبان روسی تجربه داشت.
خانم ون در ویلدن که تاکید می کند در این عملیات پنهانی سیا هیچ نقشی ایفا نکرده است، می گوید: " آنها نمی خواستند که این کار به هیچ شکلی به آمریکا مرتبط شود و بنابراین برای چاپ کتاب یک کشور دیگر را انتخاب کردند."

کتابهای ممنوعه در دوران شوروی

۱۹۸۴ به قلم جورج اورول که موضوع آن صعود و افول نظام سوسیالیستی و شکل گیری حکومتهای تمامیت خواه است.
مرشد و مارگریتا، کتابی طنز آمیز در مورد جامعه شوروی به قلم میخائیل بولگاکف
مجمع الجزایر گولاک، به قلم الکساندر سولژنیتسین که در مورد زندگی در اردوگاههای کار اجباری اتحاد شوروی است. در سال ۱۹۷۳ در غرب منتشر شد ولی تا سال ۱۹۸۹ در خود شوروی اجازه انتشار نیافت.
ما به قلم یوگنی زامیاتین داستانی با طنز سیاسی در مورد کنترل همه جانبه حکومت بر جامعه که در سال ۱۹۲۱ تکمیل شد.
تعدادی از کتابهایی که سازمان سیا به کشورهای بلوک شرق فرستاد.
پرتره مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جویس که داستان آن تردیدها و مبارزه یک مرد با الگوهای پرورشی دوران او است.
قلعه حیوانات اثر جورج اورول که خود نویسنده آن را "داستانی طنز آمیز علیه استالین" توصیف کرده است.
خدایی که ناموفق بود، مجموعه مقالاتی به قلم نوینسدگان سابقا کمونیست که از این جهانبینی مایوس شده بودند.
پنین اثر ولادیمیر ناباکوف که ماجراهای زندگی یک پروفسور متولد روسیه در دوران مهاجرت و زندگی در آمریکا را دنبال می کند.
او معتقد است که دلیل انتخاب همسرش برای مشارکت در این طرح این بود که او از دوران مقاومت مخفیانه هلندی ها علیه اشغال آلمان نازی با این ناشران روابط نزدیکی داشت.
چند هزار نسخه از چاپ روسی دکتر ژیواگو توسط تعدادی از مهاجران روس در بخش غیرعلنی غرفه کشور واتیکان در نمایشگاه بین المللی سال ۱۹۵۸ در شهر بروکسل به بازدیدکنندگانی که از اتحاد شوروی آمده بودند تحویل داده شد.
در بخشی از کتاب "ماجرای ژیواگو" در این مورد نوشته شده است: "به فاصله کوتاهی پس از توزیع نسخه های این کتاب می شد جلدهای آبی رنگ آن را در سطل های زباله محیط نمایشگاه دید. تعدادی از کسانی که این کتاب را دریافت کرده بودند برای حمل ساده تر و مخفیانه آن جلدش را جدا کرده و دور می ریختند و حتی صفحات آن را در دسته های مختلف در جیب لباس و یا کیف های دستی خود حمل می کردند."
بوریس پاسترناک از این عملیات با خبر شد و در نامه ای خطاب به یک دوست در پاریس نوشت: "آیا واقعیت دارد که دکتر ژیواگو به زبان اصلی چاپ و توزیع شده است؟ به نظر می رسد که بازدیدکنندگان از نمایشگاه بین المللی بروکسل آن را دیده اند."
پترا کووی، یکی دیگر از نویسندگان کتاب "ماجرای ژیواگو"، می گوید که تعداد نامشخصی از کتابها به مسکو رسیدند. او می افزاید: "ما یک نسخه از این کتاب را در کتابخانه دولتی روسیه در مسکو پیدا کرده ایم. ماموران گمرک آن را ضبط کرده بودند و به بخش کتابهای ممنوعه منتقل شده بود."
اما همه از چاپ و توزیع این کتاب خشنود نبودند. ناشر هلندی که این کتاب را چاپ کرده بود، از صاحب اصلی حقوق معنوی این اثر یعنی فلترینلی اجازه نگرفته بود. ناشر ایتالیایی تهدید کرد که علیه ناشران هلندی شکایت خواهد کرد. جنجال بر سر این موضوع ممکن بود به افشای نقش سازمان سیا در این طرح بینجامد و بنابراین ضروری بود که به هر شکلی این اختلاف حل و فصل شود.
"پاسترناک در تمام این مدت با اضطراب منتظر چاپ کتابش بود و حتی تا لحظه آخر نگران بود که به این خاطر مشکلات بزرگی به وجود بیاید."
سرجیو د آنجلو، خبرنگار ایتالیایی
سازمان سیا برای پرهیز از بروز این مشکل در آینده تصمیم گرفت که نسخه های بعدی دکتر ژیواگو به زبان روسی را در قطع بسیار کوچک و با جلد کاغذی و با امضای یک بنگاه انتشاراتی فرانسوی جعلی در خود آمریکا منتشر کند.
نسخه هایی از این چاپ جدید در میان دانشجویان اتحاد شوروی و سایر کشورهای بلوک شرق که در جشنواره جهانی جوانان در سال ۱۹۵۹ در وین شرکت کرده بودند توزیع شد. این مراسم را نهادهای وابسته به احزاب کمونیست هرساله برپا می کردند.
اینطور گزارش شده است که پژوهشگران و مقامات دانشگاهی اتحاد شوروی که دانشجویان را در این برنامه همراهی می کردند به آنها می گفتند: " کتاب را بگیرید، آن را بخوانید ولی به هیچ عنوان آن را با خود به کشور نیاورید."
طرح سازمان سیا برای چاپ و توزیع دکتر ژیواگو بخشی از تلاشهای گسترده این سازمان برای توزیع کتابهای ممنوعه در کشورهای بلوک شرق بود. کتابهایی مثل آثار جورج اورول، جیمز جویس، ولادیمیر ناباکوف و ارنست همینگوی.

جایزه ادبیات نوبل در سال ۱۹۵۸ به بوریس پاسترناک اعطا شد ولی شوروی او را مجبور کرد که این جایزه را رد کند
پیتر فین، یکی از نویسندگان کتاب "ماجرای ژیواگو"، می گوید: "آنها می دانستند که ادبیات می تواند تاثیر گذار باشد و حاضر بودند هر سال میلیونها دلار در این زمینه هزینه کنند. ارزیابی ها نشان می دهد که در طول سالهای جنگ سرد سازمان سیا حدود ۱۰ میلیون نسخه کتاب و مجله را به کشورهای بلوک شرق منتقل و در آنجا توزیع کرده است."
پاسترناک در سال ۱۹۵۸ برنده جایزه نوبل ادبیات شد اما حکومت اتحاد شوروی او را مجبور کرد تا این جایزه را رد کند. هر چند رسانه های حکومتی در اتحاد شوروی به شدت به او حمله کردند ولی دو سال بعد که او در سن ۷۰ سالگی براثر بیماری سرطان درگذشت هزاران نفر از مردم در مراسم تشیع جنازه او شرکت کردند.
کتاب دکتر ژیواگو به زبانهای مختلف ترجمه شد و میلیونها نسخه از آن در سراسر جهان فروش رفت. در سال ۱۹۶۵ یک فیلم سینمایی از آن ساخته شد که چندین جایزه اسکار گرفت. اما این کتاب تا سال ۱۹۸۸ و دوران موسوم به پروسترویکا و رهبری میخائیل گورباچف اجازه انتشار پیدا نکرد. سه سال بعد از انتشار دکتر ژیواگو نظام اتحاد شوروی فرو ریخت.
منبع:بی بی سی