به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۳

به مناسبت سالروز تولد بانوی غزل معاصر فارسی، سیمین بهبهانی

«چرا رفتیِ؟»
این قطعه با آهنگسازی تهمورث پورناظری، آواز همایون شجریان و ترانه‌ای از سیمین بهبهانی
و از آلبوم «نه فرشته‌ام نه شیطان» است که اواخر سال پیش در بازار موسیقی کشور منتشر شد.

چرا رفتیِ؟

https://www.youtube.com/watch?v=KyUfS2O1-bA




چرا رفتیِ؟
چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم نا شکیباست
چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم نا شکیباست
چرا رفتی چرا من قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
دل دیوانه را دیوانه تر کن
مرا از هردو عالم بی خبر کن
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم…

ترانه سرا : سیمین بهبهانی

اگرچه فرصت عمومی دوباره‌خوانی شعرهای سیمین بهبهانی را همایون شجریان فراهم کرد اما کلیپ «چرا رفتی؟» آنقدر پرحاشیه شد که کسی یادی از بانوی «چرا؟»های شعر فارسی نکرد.
شعر کهن فارسی، برگ‌هایی دارد که هنوز رو نشده و وقتی که بر دوش موسیقی می‌نشیند، امید مکاشفه دوباره آنها برای جامعه امروز پدیدار می‌شود و اهمیتی که خانم بهبهانی در طول دوره شعری‌اش به سوال «چرا؟» داده، یکی از همین موارد است که این‌بار با «چرا رفتی؟» گل کرد.
در میدان عشق، «چرا؟»، سوالی مقدم بر «چگونه؟» است. عاشق از معشوقش درباره چگونگی مسایل سوالی نمی‌پرسد، نمی‌پرسد که معشوق، چگونه و با چه کسی و به کجا رفته است، بلکه می‌پرسد چرا او را ترک کرده و چرا از لذت دیدار دونفره ماهتاب محروم شده است و با این‌همه باز هم سودای عشق پابرجاست. «چرا؟»، سوال مقدمی است بر دیگر سوال‌ها، خصوصا آنجا که پای زنی شاعر به میان می‌آید و خانم بهبهانی در دیوان شعرش نشان داده که بیش از دیگر شعرای معاصر، در این حوزه می‌اندیشد و می‌سراید و اتفاقا نگاهش به مساله «زیستن» نیز خالی از پرسش «چرا؟» نیست و عجیب آنکه با وجود ساختار کهن شعر، او به این موضوع کاملا مدرن و نو می‌نگرد:
در همجواری بیست‌وهشتم تیرماه و روز تولد بانوی غزل معاصر ایران، پرسیدن از چراها وظیفه‌ای است که او به‌عنوان شاعر بر دوش ما گذاشته است که آنقدر درگیر چگونگی‌ها هستیم که به چراها نمی‌اندیشیم و اگر می‌اندیشیم عموما اطرافیانمان را با پرسیدن درباره چگونگی‌ها می‌آزاریم حال آنکه وقتی کسی نتواند چرایی بودنش در کنار ما را پاسخ دهد، چگونگی رفتنش را دیگر نیاز به پاسخ‌شنیدن نیست.
سعید برآبادی