به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۳

این همه سبعیت!

گیسو شاکری
 برای کودکان فلسطینی ام
زیتون ها خشکیده اند
بر شاخه های بی برگ

کبوتران در آبی آسمان
پرپر شدند
و


چشم های بی گناه تو
که در آسمان بجای پرنده
خمپاره ای در پرواز یافت
ویرانی
ویرانی
ویرانی

تابلوی صلح !
کبوتری پرپر شده است
با شاخه ی خشکیده ی  زیتونی خونین

همه ی زنگ های جهان
از صدای غلطیدن
اشک تو
برخاک
چنان به صدا در می آیند
که افلاک از شرم
از گردش
می ماند

عدالت!

صدای فریادت
دیوارهای سکوت را می شکند
و انعکاس چشم اشکبارت
کهکشان ها را به زیر می کشد
و من این جا
از بی پناهیت
زبانم لال شده است

این همه سبعیت!