به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۹۳

یکی ازکهن ترین ارزشهای اجتماعی در تمامی جوامع بشری خانواده است

 افسانه خاکپور 

تابوی خانواده

رها کردن والدین یا خویشاوندان پیر؛ بیمار یا نیازمند یا حتی والدین ثروتمند درتنهایی، در بیمارستان یا درخانه سالمندان و شانه خالی کردن از مسؤولیت درمقابل آنها و عدم رسیدگی مادی ومعنوی به آنها گونه دیگری ازگسستگی نهاد خانواده چه در ایران و چه درکشورهای دیگراست.
گاه ولع میراث خواری نزدیکان حتی مانع ازمراقبت و نگهداری از شخص بیمار شده و با عدم رسیدگی یا سنگ اندازی در درمان، مرگ زودرس اورا برای کسب میراث فراهم میکنند.


یکی ازکهن ترین ارزشهای اجتماعی در تمامی جوامع بشری خانواده است. ازهزاران سال پیش ارزش گذاری بشر بر مبنای تشکیل خانواده ، حفظ خانواده ومنافع جمعی آن و همچنین تداوم یا تولید نسل شکل گرفته و تثبیت شده است. درمکتب ومذهب؛ سنتها؛ عرف و قوانین نیزجایگاه نهادی به روابط همخونی، خانوادگی وتحکیم روابط مادی و معنوی آن داده شده و وظایفی برای اعضاء خانواده درمقابل یکدیگرتعیین شده است....
با رشد سیستم سیاسی،اقتصادی واجتماعی و تحکیم و گسترش جایگاه فرد در جوامع سرمایه داری وصنعتی؛ اصول و روابط تنگاتنگ خانوادگی رنگ باخته و جای خود را به ضوابط یا تشریفات داده اند.....
هرچه سیستم سیاسی اقتصادی و اجتماعی در این جوامع استقلال مادی و معنوی فرد را بیشتر تآمین کرده و برای او حقوقی در نظرگرفته است، به همان نسبت از وابستگی فرد به خانواده کاسته شده و در نتیجه از تبعیض، فشار فقرو کمبود های مادی خانوادگی و طبقاتی جلوگیری شده است....
سیستم های اجتماعی و حقوقی در جوامع پیشرفته جایگاه فرد را دربرابراجتماع مشخص کرده و اختیارات و آزادی های او را در نحوه زندگی و انتخاب تضمین کرده اند....
خانواده دراین گونه جوامع در مواردی اهمیت تاریخی سمبلیک و ارزشی خود را حفظ کرده اما دیگر نفوذ یا قدرتی بررفتار اعضا خود ندارد. بعوض امور و نیازهای اقتصادی، اجتماعی افراد بعهده دولت گذاشته شده و فرد درمقابل سیستم سیاسی،اجتماعی موظف به پاسخگویی شده است.....
با وجود کاهش نقش کلیدی خانواده و واگذاری آن به دولت در کشورهای پیشرفته غربی، خانواده هنوز نقش نان آوری، ثروت اندوزی و پخش و انتفال و تقسیم ثروت یا اندوخته خانوادگی را حفظ کرده است.
قوانین بیشترکشورها حیطه ارثیه ونسبت آن با همخونی و خویشاوندی را کم و بیش دست نخورده وآنرا زیر سیطره سنت و مذهب واگذاشته اند....
یکی از مواردی که اصول خدشه ناپذیری بر آن تحمیل شده قوانین ارث و میراث است که در آن اختیارات محدودی برای فرد قايل شده و جای بسیار بزرگی به خانواده داده شده است. گرچه این اصول در تضاد کامل با اصل آزادی اراده فرد حتی در جوامع پیشرفته غربی بوده وبه ثروتمند سازی خانواده ها و طبقات مرفه یاری میرسانند....


درنمود کلی آن، بشرغربی بی اعتنا به احتیاجات، عواطف و وظایف انسانی در مقابل سایراعضا خانواده، خود را تنها میراث خوارسایراعضا دانسته وبرای دریافت ارث سروکله اش پیدا میشود و نه برای کمک یا حتی برای همدردی به هنگام تنهایی و سختی.
گرچه هنوزدربسیاری از خانواده های غربی ارتباطات طبیعی وعواطف و روابط خانوادگی حفظ شده و تداوم یافته اند و به عنوان نیا زی طبیعی وانسانی به آن نگریسته میشود، دربخش دیگری ازخانواده ها این ارتباطات کم و بیش وجود داشته وبه هنگام وقایع مهم خانوادگی مثل تولد ازدواج سالگرد یا وفات ، جشن و میهمانی بروز میآبند....
در بعضی دیگراز خانواده غربی هسته اولیه خانواده اتحاد و هماهنگی خود را حفظ کرده و دربریدگی یا بی خبری از سایراقوام و وابستگان مثل عمه و عمو و دایی و خاله یا عمو و عمه زاده و خاله زاده ها بسر میبرد.
رها کردن والدین یا خویشاوندان پیر؛ بیمار یا نیازمند یا حتی والدین ثروتمند درتنهایی، در بیمارستان یا درخانه سالمندان و شانه خالی کردن از مسؤولیت درمقابل آنها و عدم رسیدگی مادی ومعنوی به آنها گونه دیگری ازگسستگی نهاد خانواده چه در ایران و چه درکشورهای دیگراست.
گاه ولع میراث خواری نزدیکان حتی مانع ازمراقبت و نگهداری از شخص بیمار شده و با عدم رسیدگی یا سنگ اندازی در درمان، مرگ زودرس اورا برای کسب میراث فراهم میکنند.
در چنین مواردی شخص بیمار، ضعیف یا وابسته، قادربه تصمیم گیری یا ابراز نارضایتی یا انجام اراده خود نسبت به وراث را نداشته، وراث مال دوست با تضین قانونی ارثیه میتوانند او را به حال خود رها کرده و نگرانی ازبی اخلاقی و آینده خود نداشته باشند.
و حتی پس ازمرگ نیزبه وصیت متوفی یا آخرین خواست او وقعی نگذاشته و تا آنجا که ممکن باشد طبق میل ومنافع شخصی خود اقدام کنند و به خواست متوفی درچگونگی مراسم تدفین، جای دفن یا مخارج آن و نحوه چگونگی تقسیم ارثیه احترام نگذارند .
گرچه وصیتنامه یک سند قانونی والزام آور برای ورثه است اما پس از مرگ نظارتی بررفتار ورثه در مفقود نمودن آن یا اجرای دست و پا شکسته آن وجود ندارد مگربه اعتراض سایرورثه یا مراجع قانونی.

بیاد میآورم مراسم رقت باربخاک سپاری شاعرو مترجم دکتر حسن هنرمندی در پاریس را. او که عمری تنها و بدوراز خانواده و سنتهای مذهبی آزاده منش زیست ؛ پس ازخودکشی با مراسم نیمه مذهبی و دعا و قرآن خوانی در گورستان مسلمانان پاریس به خاک سپرده شد گویا به خواست خانواده و نه خود او.

همچنین فرهاد این خواننده مدرن موسیقی ایران را نیز در گورستان مسلمانان پاریس به خاک سپردند و نه در میان هنرمندان.
وهم آنچه که برسرارثیه معنوی ووراث شاملو آمد؛ ما را بر این میدارد که با دقت بیشتری به رفتارورثه بپردازیم.

برحسب اتفاق نگاشتن این مقاله با خبرمرگ شاعرملی و مردمی ما سیمین بهبهانی وعدم رعایت وصیت یا آخرین خواست او برای جای خاکسپاری اش توأم شد و باردیگر بی احترامی به وصیت را حتی درمورد افراد مشهور نشان داد.
بی شک تنوع فرهنگی، مذهبی و تفاوت اقتصادی درکشورهای مختلف موجب برخوردهای متفاوت با خانواده و روابط آن است و ازاین نوشته نباید استنباط کرد که ارزش های خانوادگی و روابط آن درغرب یکسان و یکدست بوده یا از بین رفته اند بلکه درهرمنطقه ، کشورو خانواده روابط خانوادگی ویژگی خود را دارد....
مثلا جایگاه خانواده در یونان و رومانی و یوگسلاوی با جایگاه و مناسبات آن در آلمان و فرانسه و اسکاندیناوی یکی نیست و میتوان گفت که سیستم اقتصادی نقش مهمی در این زمینه بازی میکند....

در جوامع یا فرهنگ هایی بینابینی یا جوامعی مانند ایران که میان سنت و مدرنیته دست و پا میزنند اعضا خانواده در اغتشاش اخلاقی و رفتاری با یکدیگر بسرمیبرند. زیرا نه هنوزاستقلال فکری مادی وعقلانی مردمان جوامع مدرن و پسا مدرن را کسب کرده و نه پایبندی به روابط سابق یا سنتی خودی را حفظ کرده اند....
نه میخواهند در اموریکدیگر دخالت کنند نه بدلیل وابستگی مادی و معنوی میتوانند از یکدیگر ببرند، نه معنی احترام توام با استقلا ل را دریافته اند نه مفهوم آزادی فردی و جمعی را و نه مسوولیت در مقابل دیگری را....
روابط خانوادگی درفرهنگ بینابینی بیشتردرآشفتگی، بی ثباتی و تلاطم بسر میبرند تا در تعادل، توازن و پذیرش محترمانه یکدیگر.
گذشته از ادب و احترام و وظیفه شناسی نسبت به بزرگترها و یکدیگر، محبت و مهربانی، همبستگی وهمراهی، کمک و رسیدگی بیکدیگر که از جنبه های مثبت خانواده ایرانیست....

توقعات بیجا، رودربایستی، حسادت، گوشه گیری، و بی اعتنایی، بی احترامی به یکدیگرو چشم طمع به دارایی یا موقعیت دیگری، مال و منال یکدیگررا بالا کشیدن و حساب و کتاب پس ندادن درامو مالی رویی دیگراز خانواده ایرانی ست .
نارضایتی دایمی از شرایط زندگی خود و مقایسه خود با دیگران مانع ازرشد روابط سودمند ، مثبت و دو جانبه میشوند.

پنهان کردن مشکلات مالی یا معایب روانی و فیزیکی یا رفتاری والدین یا فرزندان یا سایر اعضاء خانواده ولاپوشانی آنها ؛ خشونت خانوادگی؛ فرزند و همسرآزاری، همسرکشی، خود آزاری، خود سوزی و خودکشی، اعتیاد و فحشا، منجر به عدم رسیدگی به موقع مشکلات ومقابله منطقی با آنها شده و پیشگیری ودرمان بیماری فیزیکی یا روانی را دچار پیچیدگی بیشتری میکند .
همه مواردی که برشمرده شد جامعه ایرانی را به اختلال های جورواجوررفتاری و روانی کشانده وسلامت و خلاقیت آنرا بزیر سوال برده است.

انقلاب واز هم پاشی خانواده ایرانی
بر خلاف آنچه که از یک حکومت وسیستم مذهبی و سنتی در برخورد به دیدگاه کهن سالاری خانواده انتظار میرفت با استقرار جمهوری اسلامی تلاشی نهاد خانواده ایرانی که تا قبل از آن مسیرطبیعی خود را طی میکرد روند شتابنده ای گرفت و تا گسیختگی نهاد وفروریزش فرهنگ خانوادگی ادامه یافت....
پس ازانقلاب با دستگیری ، زندان و اعدام عده ای از وابستگان رژیم پادشاهی و سسپس با دستگیری و زندان و اعدام مخالفین سیاسی که منجر به فرارو مهاجرت بخش دیگری از خانواده ها و اعضای آنها شد روند گسستگی خانواده ایرانی با شتاب بیشتری توام گردید....
مهاجرت و پراکندگی ناخواسته ایرانیان درکشورها وفرهنگهای متفاوت، منجربه تکه پاره شدن خانواده بزرگ ایرانی و از هم گسیختن معیارها؛ اصول و روابط پیشین آن شد. ..
بطوریکه در مقایسه با کشورهای غربی خانواده تکه تکه ایرانی دچار تزلزل و بی ثباتی گردید وضربه پذیری آن به علت جداگشتگی اعضاء آن افزایش یافت....
نتایجی که کاملا در تضاد با دریافت مذهبی ، سنتی و پدر سالارانه حکومت اسلامی از نهاد مقدس خانواده ؛ و درعین حال بازتاب عملکرد ناعادلانه حکومت نسبت به افراد جامعه و زیر پای نهادن حقوق شهروندان بود.....

جنگ دراز مدت ایران و عراق و شهادت غریب به یک میلیون جوان ایرانی و معلولیت دهها هزار نفردیگر به نفله شدن خانواده ایرانی به نوعی دیگر منجر شد. ..
پدیده زنان شهید، کودکان یتیم وزنان صیغه ای و مردان چند زنه ، بار دیگرو پس از چند دهه به ایران بازگشت و فرهنگ ایرانی نیز به زوایای تاریک خو د همسو گشت....
ازدواج های نامناسب و طلاق پس از آن ، گسیختگی خانواده های ایرانی و نابسامانی روحی و روانی آن وجه دیگری از فشار مذهبی و قوانین تحمیلی بوده است...
نبود قوانین عادلانه برای ازدواج ، طلاق، سقط جنین، وراثت نابرابر زن و مرد در اسلام موجب حق کشی میان خواهر و برادر، خیانت و دروغگویی میان زن و شوهر، ضرب و شتم، یا حتی قتل ناموسی یا سربه نیست کردن طرف مقابل از پدیده های مکرر جامعه امروز ایران است.

گسستگی خانواده های ایرانی مهاجردر کشورهای مختلف نیز دلایل و شرایط دیگری دارد. اختلاط با فرهنگ خارجی وهماهنگی وهضم آن یا بعکس عدم تطابق واستفراغ آن با فرو افتادن در پریشحالی، دیوانگی و خودکشی و اعتیاد بخشی ازمعضلات مهاجرت است.

بخشی ازکودکان مهاجرت نیز در دوگانگی فرهنگی رشد یافته و ممکن است درجوانی به پریشانحالی دچار شوند.
کودکان و جوانانی که نه زبان، فرهنگ ادب واحترام شرقی یا ایرانی را آموخته اند و نه تربیت و آداب معاشرت و ضوابط کشورمحل مهاجرت را دچار سرگشتگی دایمی هستند. تابوی پنهان کردن شکست خانواده مهاجر به اشکال دیگری در فرهنگ خانواده ایرانی تنیده است.

متأسفانه در اروپای غربی نیز با وجود تحول وتغییرمداوم قوانین درهمه زمینه ها و تطابق آنها با نیازهای جامعه، قوانین سنتی ارث و میراث به سختی تحول یافته و اراده و اختیارات فرد را در تصمیم گیری نسبت به ورثه و اموال خود را محدود کرده ودست ورثه ناخلف را در سوء استفاده ازاین قوانین بازمی گذارند.

تابوی خانواده انسان را چه غربی چه شرقی زگهواره تا گورهمراهی می کند. که خلاصی از آن با تدوین قوانین مبنی برعدالت خانوادگی و آزادی اراده و اختیار فرد و بدور ریختن قوانین عرفی و سنتهای دست و پا گیر ممکن می شود.

تدوین وصیتنامه البته تا حدودی از دخل و تصرف درآخرین خواست، اراده و اموال متوفی جلوگیری میکند. درواقع زندگی پس ازمرگ دروصیتنامه است که انعکاس میابد و تابوی خانواده نیز آنجاست که سایه میافکند.

درهمین جا نوشته را با تحسین بروصیتنامه ملکه سابق ایران، ثریا اسفندیاری درفرانسه پایان میبرم که اموال خود را به سه بخش تقسیم کرده و آنرا به فقرا، معلولین وانجمن حمایت از حیوانات بخشید و آزادگی فکری خود را پس از مرگ نیز برای بشرحریص باقی گذاشت.
اوت دوهزارو چهارده