شیفتگان آواز فرانسه (شانسون) صدمین سالروز تولد ادیت پیاف، یکی از تواناترین هنرمندان این سبک را جشن میگیرد. اجراهای فراموش نشدنی و صدای باشکوه پیاف این سبک آواز فرانسوی را با نام او گره زده است.
ادیت پیاف خواننده نامدار فرانسوی امروز ۱۰۰ ساله شد. او که "بانوی شانسون (آواز فرانسوی)" نیز لقب گرفته، روز ۱۹ دسامبر سال ۱۹۱۵ میلادی در پاریس به دنیا آمد.
یکی از مشهورترین ترانههای پیاف "La vie en rose" نام دارد که ترجمه واژه به واژه آن "زندگی به رنگ صورتی" است. این ترانه در واقع از "زندگی ایدهآل" میگوید و به نوعی ستایش کلیشهوار عشق است.
پدرادیت پیاف، لویی گسیون، هنرمند آکروبات سیرک بود و مادرش، آنتا مایار، در قهوهخانهها آواز میخواند. زندگی او و خانوادهاش از یک زندگی ایدهآل فرسنگها فاصله داشت. در ۱۵ سالگی به تنهایی راهی پاریس شد و کار خود را با آوازخوانی در خیابان آغاز کرد.
گام اول به سوی شهرت جهانی
در سال ۱۹۳۵ لویی لوپله، مدیر یکی از محبوبترین کابارههای پاریس متوجه استعداد و توانایی صدای پیاف شد. لوپله به پیاف جوان ریزنقش لقب "گنجشکک" (La Môme) را داد. لقبی که آغاز یک افسانه را رقم زد.
وی در همان سال اول فعالیت هنریاش در کاباره "ژرنی" (Gerny's) با صدای رازآلود و پرقدرتش به پدیده سال تبدیل شد. با مارگریت مونو، نوازنده پیانو آشنا شد که آغاز یک دوره همکاری بسیار پربار بود.
مارگاریت مونو آهنگساز بسیاری از موفقترین ترانههای پیاف از جمله "لژیونر من" (Mon Légionnaire) است که اولین صفحه صوتی پرفروش پیاف در سال ۱۹۳۷ بود. این موفقیت برای پیاف با دورهای پرکار و اجراهای پربیننده در بزرگترین سالنهای کنسرت جهان دنبال شد.
اما زندگی خصوصی پیاف با وجود موفقیتش پشت میکروفن، سرشار از تلاطم بود. زندگی او از هر زن خواننده دیگری در کشورش خبرسازتر بود. آوازخوانی پیاف در خیلی سریع به بالاترین سطح فعالیت هنریاش رسید. او برای همیشه در اوج ماند و در نهایت تبدیل به یک افسانه شد.
ستارهای که در اروپا درخشید
ادیت پیاف نه تنها یکی از مشهورترین خوانندگان فرانسه است بلکه بخشی از فرهنگ ترانهخوانی این کشور یا همان "شانسون" (Chanson) با نام او گره خورده. صدای خشدار و بیهمتای ادیت پیاف به "شانسون" فرانسه زندگی دوباره بخشید.
خیابانهای کثیف، فقر و درماندگی و هر آنچه در دوران کودکی و جوانی، زندگی پیاف را متاثر کرده بود، الهامبخش ترانهسرایی این هنرمند فراموش نشدنی شد. او در سال ۱۹۳۷ "ملکه شانسون فرانسه" لقب گرفت و اولین گام در مسیر ستاره شدن را برداشت.
در سال ۱۹۴۷ شهرت پیاف مرزهای فرانسه را درنوردید و او چون ستارهای در اروپا درخشید. این دوران همچنین دوستیها و آشناییهای مهمی را برای پیاف به همراه آورد. دوران دوستیاش با بازیگر و خواننده مشهور آلمانی، مارلن دیتریش شکل گرفت و با عشق بزرگ زندگیاش، مارسل سردان، بوکسور اهل کازابلانکا آشنا شد.
اندوهی که الهامبخش هنر شد
سقوط هواپیمایی که سردان در آن برای دیدار با پیاف به سوی نیویورک در پرواز بود به این رابطه کوتاه اما پرتنش، پایان داد. ترانه "سرود عشق" (Hymne à l'amour) زاده اندوه پیاف در پی این حادثه بود.
شاید برای فراموش کردن این حوادث ناگوار بود که پیاف برای چند سال خود را با کنسرتهای پیدرپی و اجرا در مهمترین سالنهای کنسرت در سرتاسر اروپا مشغول کرد.
در کنار آن از خوانندگان جوان چون شارل آزناوور، ایو مونتان و ژیلبر بکو نیز حمایت میکرد. با وجود اینکه اعتیادش به مورفین و الکل باعث شد بارها در حین اجرا از هوش برود، دهه پنجاه میلادی اوج فعالیت هنری پیاف محسوب میشود.
پیاف در مهمترین سالنهای کنسرت جهان به روی صحنه رفت.
پیاف در سال ۱۹۵۲ با اولین همسرش، ژاک پیی ازدواج کرد. در مراسم عروسی آنها مارلین دیتریش ساقدوش او بود. بعدها ژاک پیی ترانه "تو زیر پوستم هستی" (Je t'ai dans la peau) را برای پیاف و ژیلبر بکو تنظیم کرد. اما این دوران خوش هم طولی نیانجامید. چهار سال بعد پیاف از ژاک پیی که مانند خودش به الکل اعتیاد داشت، جدا شد.
از آن به بعد ماجراهای عشقی متعدد پیاف مدام تیتر روزنامهها بود. رابطهاش با خواننده بسیار جوان، ژرژ موستاکی یکی از این روابط خبرساز بود. موستاکی کسی بود که در سال ۱۹۵۹ متن ترانه "میلور" (Milord) پیاف را نوشت. ترانهای که به یکی از بهیاد ماندنیترین آثار وی تبدیل شد.
اوج یک افسانه
او تنها خوانندهی سبک شانسون بود که توانست به عنوان هنرمند مهمان در سالن کارنگی هال (Carnegie Hall) در نیویورک به روی صحنه برود. سه ماه بدون وقفه سالن موسیقی المپیای پاریس هر شب پر بود از شیفتگان صدای پیاف.
اما مشهورترین ترانه پیاف سال ۱۹۶۰ منتشر شد و این ترانهای نبود جز "نه، من از هیچ چیز پشیمان نیستم" (Non, je ne regrette rien) که اشارهاش به زندگی خود پیاف در آن بسیار آشکار است. در این ترانه راوی با وجدانی پاک به گذشتهاش با تمام لحظات تلخ و شیریناش، نگرانیها و شادیها مینگرد.
او پس از ابتلا به سرطان به تاریخ ۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۳ در پاریس چشم بر جهان بست. جستهاش کوچک و نحیف بود. ظاهر جذاب و برجستهای نداشت اما صدای توانایی داشت. گویی تلاطم زندگیاش به شکلی در صدای او انعکاس مییافت. از او بیش از ۳۰۰ ترانه برجای مانده که بسیاری از آنها هرگز فراموش نخواهد شد.
دویچه وله