محمد نوری زاد
بانویی از من در باره ی نافرمانی مدنی پرسید. کمی از آن گفتم. اما وقتی جناب پناهی داخل شد و بعد از آن که صدای کف زدنهای ما فرو نشست، به همان بانو گفتم: نافرمانیِ مدنی یعنی همین کاری که آقای پناهی می کند. چه می کند؟ درست مخالفِ حکمی که برایش صادر کرده اند، عمل می کند بی هیاهو. حکمش مگر چه می گوید؟
می گوید: وی نباید بیست سال فیلم بسازد اما جعفر پناهی هر سال یک فیلم می سازد. در حکمش آمده: جعفر پناهی نباید بیست سال فیلمنامه بنویسد اما وی هر سال یکی می نویسد و همان را کار می کند. و گفتم: نافرمانی مدنی از آنجا پا می گیرد که یک نظام مستبد، همه ی درها را به روی یکی یا جمعی ببندند در کمال ناجوانمردی. یعنی در دادگاهی غیر علنی و بی آنکه دفاعی و وکیلی و فرصتی در کار باشد. و گفتم: ریشه و بنیان و اصالت و درستیِ نافرمانی مدنی بر سلامتِ رفتارِ معترضان است. که یعنی شما کتک بخوری و به زندان بروی اما کتک نزنی و سرد نشوی و ادامه بدهی.
چرا به این بانو گواهینامه نمی دهند؟
بانویی آمد با دو دختر و دو پسرش. گله داشت از اوضاعی که برای دختران جوان جاری است. که از هر سوی، بر آنان تحکم می شود و کسی سراغی از اقتضائات سنیِ آنان نمی گیرد. به وی و به جمع حاضران گفتم: اگر می خواهید سست بودن بسیاری از احکام شرعی را پی بگیرید، به همین ژنده فرشی بنگرید که آیت الله های اسلامی در طول تاریخ پیش پای زنان و دختران ما پهن کرده اند. این روزها بانوی جوانی را در نظر آورید که سیزده ساله است و ازدواج کرده و دو تا بچه دارد. این بانوی نوجوان، با همان دو بچه ای که در بغل دارد، می رود گواهینامه بگیرد به او می گویند: برو وقتی هجده ساله ات شد بیا. ویا وقتی می رود معامله ای را سند بزند، می گویند برو وقتی هجده ساله ات شد بیا. این یعنی: فتوای آیت الله ها – که نظر به جسم دختران دارد – به راه مطلوب خود می رود، و جامعه ی عقلانی به راه خود. و عجبا که جامعه، گرچه به ناگزیر تن به شلاق فتاوای آیت الله ها می سپرد اما با وضع قوانینی عقلانی، به آن پشت می کند.