به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۹۴

گدائی كه كتابش به صدر جدول پرفروش‌ها رسيد

روايت ٢٧ سال گدايي در خيابان‌هاي پاريس در كتاب خاطرات «ژان- ماري روفول»

 دو سال پيش ژان- ماري روفول روي نيمكت‌هاي پارك مي‌نشست و مشغول نوشتن داستان زندگي‌اش در كتاب‌هاي تمرين مدرسه مي‌شد.
او بي‌خانماني است كه در خيابان‌هاي بالاي شهر پاريس كاسه گدايي به دست مي‌گيرد. يك بار وقتي «ژان- لويي دبري» وزير سابق كشور فرانسه براي خريد در خيابان شانزه‌ليزه دوچرخه‌اش را كنار او پارك كرد، ژان- ماري به دبري گفت مواظب دوچرخه‌ او خواهد بود و بعد مشغول نوشتن شد. 

حالا در آستانه سال نوي ميلادي كتاب خاطرات الهام‌بخش اين مرد بي‌خانمان كه روايتي است از ٢٧ سال گدايي در خيابان‌هاي پاريس، در صدر جدول پرفروش‌ترين كتاب‌هاي اين كشور قرار گرفته است.
نزديك به ٥٠ هزار نسخه از كتاب ١٧٦ صفحه‌اي ژان- ماري روفول به نام «زندگي من به عنوان يك بي‌خانمان: زندگي در خيابان‌ها» به فروش رسيده است و اين بي‌خانمان را به اوج شهرت رسانده است. 
دبري در به شهرت رساندن اين بي‌خانمان نقش پررنگي را ايفا كرد؛ دبري در نوشتن و ويرايش كتاب به روفول كمك مي‌كرد. حالا برخلاف فروش بالاي نسخه‌هاي كتاب و حضور در برنامه تلويزيوني «ميشل دروكر»، روفول هنوز هم در خيابان‌ها پرسه مي‌زند و گدايي مي‌كند.

انتشارات «كالمن لوي» كتاب او را چاپ كرده است و به روفول مبلغي ناچيز را پيش‌پرداخت كرد و روفول با اين مبلغ گوشي‌ هوشمندي خريد تا با طرفدارانش در فيسبوك در ارتباط باشد.
روفول به خبرگزاري اي‌اف‌پي گفته است: «تا ده ماه آينده حق‌التاليف‌هايم را مي‌گيرم، هرچند خودم ترجيح مي‌دهم الان اين پول را به من بدهند.
مردم براي من نامه مي‌نويسند و افرادي كه كتابم را خوانده‌اند در خيابان با من حرف مي‌زنند. هفته پيش مردي كه اهل تنسي بود من را به رستوران دعوت كرد، او ١٥ نسخه از كتاب‌هايم را خريده بود.

مردي ديگر كه اهل سوييس بود برايم شكلات سوغاتي آورده بود.» روفول وقتي بچه بود مادرش او و پدرش را ترك كرده و پدر الكلي‌اش او را بزرگ مي‌كند. بيست‌وچند ساله كه مي‌شود گارسون رستوران مي‌شود اما به دلايلي از آنجا اخراج مي‌شود و گدايي را تنها راه امرار معاش خود مي‌بيند.

روفول اميدوار است كتابش به تغيير ديدگاهي كه مردم از بي‌خانمان‌ها دارند كمك كند:
«مردمي كه كتابم را خواندند مي‌گويند حالا نگاه متفاوتي به ما بي‌خانمان‌ها دارند.»
هر چند روفول در اين كتاب از همه تعريف و تمجيد نكرده است و درباره رفتار سياستمدار حزب چپي «ژان- لوك ملانشن» و بازيگر فرانسوي «ژرار ژونيو» صحبت‌هاي دلنشيني نكرده است.

روفول پس از انتشار كتابش توانست برادرش را كه سال‌ها از او بي‌خبر بود پيدا كند:
«او من را در تلويزيون ديد و نمي‌دانست من بي‌خانمان هستم. وقتي در خيابان‌ها زندگي مي‌كني، شرم‌زده هستي و فقط به مشكلات و بدبختي‌هاي خودت فكر مي‌كني. حالا من برادرزاده‌هايي دارم كه دل‌شان مي‌خواهد من را ببينند.

فكر كن! مني كه هميشه تنها بوده‌ام.»«جورج اورول» در كتاب تحسين‌شده‌اش «آس‌وپاس‌ها در پاريس و لندن» مي‌نويسد: «تنها از يك طريق مي‌تواني از نوشتن پول دربياوري و آن اين است كه با دختر يك ناشر ازدواج كني. »

اين گفته در مورد روفول درست نيست؛ او اميدوار است بتواند با سود فروش كتاب‌هايش مغازه پن‌كيك‌فروشي (يك‌نوع كيك نازك) باز كند و مي‌گويد: 
«وقتي در آپارتمان خودم زندگي كنم كامپيوتر مي‌خرم و اين‌طوري به نوشتن ادامه مي‌دهم

بهار سرلك