سلامت نیوز:سوءتغذیه و نداشتن الگوی صحیح غذایی مستقیما با مساله فقر مالی ارتباط ندارد. هرچند که فقر مالی تاثیر بسیار زیادی در نبود روشی معین و مشخص به منظور رساندن واجبترین مواد غذایی مورد نیاز به بدن را دارد، اما شرایط کافی برای افتادن در چنین بحرانی نیست و نخواهد بود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جهان صنعت، بحران سوءتغذیه از چنان اهمیتی برخوردار است و به طور جدی آنچنان میتواند ساختار اجتماعات انسانی و حتی فرهنگی که شاید بسیاری حتی تصورش را هم نمیتوانند بکنند و مدعی بیارتباطی کامل آنها باهم باشند را، مورد تاثیر شدید و اضمحلال قرار دهد که عدم توجه جدی به آن به راحتترین وجه ممکن میتواند بزرگترین بحرانهای اجتماعی و اقتصادی را ایجاد کند؛ بحران و آفتی که هر نسل تحت تاثیرش را به اندازه دو نسل تکامل یافته سن اجتماعی (هر نسل 25 سال) مورد تاثیر شدید قرار میدهد.
در معنایی صحیحتر و بدون هیچ تعارفی، قسمتهای پهناوری از جامعه ایران با این آفت و بحران بزرگ دست به گریبان است. از کودک تهرانی که حتی در بهترین شرایط و وضعیت رفاه اجتماعی و غذایی به دلیل هوای آلوده و سرشار از ترکیبات زیانبخش، فاقد کارکرد صحیح عقلی و مغزی میشود یا به دلیل نبود آگاهی غذایی و اجتماعی- فردی پدر و مادر از خوردن یک وعده درست و صحیح غذایی سالهاست بیبهره ماندهاند. همچنین در علائم موید این نارساییها از میل شدید به خواب بدون آنکه بدن نیاز به خستگی داشته باشد تا بروز نارسایی در رشد به دلیل مصرف داروها و مواد غذایی بدون استاندارد، میتوان نام برد. از جمله بیشترین میزان سوءتغذیه در کودکان مناطق مرکزی کشور نظیر استانهای چهارمحالوبختیاری و کهگیلویهوبویراحمد هستند.
گزارشهای متعددی از میزان فقر شدید خانوادهها توامان با فقر غذایی که آنها را به افرادی خاص بدل کرده در مناطق متعددی از این استانها و همچنین وضعیت خطرناک کودکان در استان پهناور سیستانوبلوچستان به طرز تاسفباری ضرورت توجه به این مهم را نه تنها گوشزد میکند، بلکه به وظیفه انسانی، ملی و دینی ما تبدیل شده است. بدون هیچ تعارفی وضعیت به قدری وخیم است که مفهوم توجه آتی هیچ معنای اساسی در این فرآیند ندارد و مراد از توجهات آتی باید به همین ساعات آینده معنی شود.
نگاهی به آمارهای موثق
طبق آخرین آمار ثبت شده توسط خبرگزاریهای رسمی، درحال حاضر رقمی نزدیک به سیزده هزار کودک سیستانوبلوچستانی ثبت شده به طور قطعی سوءتغذیه دارند و میزان غذای کامل نه تنها در برنامه غذایی روزانه آنها وجود ندارد، بلکه کمترین میزان مواد معدنی و ویتامینهای مورد نیاز در همین زنجیره غذایی کم و ناچیز آنها وجود دارد. اگرچه این وضعیت فعلا به طور رسمی استان مورد نظر را مورد نشانه و اهمیت قرارداده است، اما بیدلیل نیست که عنوان کنیم براساس آمارهای رسمی استانهای مرکزی که پیشتر ذکر شد و همچنین در مناطق وسیعی از استانهای غرب و جنوب غرب کشور نیز به دلیل فقر مالی از یکسو و نبود الگوهای صحیح غذایی متناسب با سن و اقلیم و وضعیت معیشت خانوارها، وضعیت تغذیه به هیچ عنوان شرایط طبیعی روبه رشدی را ندارد و طبیعی است که دیر یا زود صدای گلهگذاری و نگرانی متولیان امر، سایر مسوولان و دلنگرانهای شرایط به دلیل ترسیم آیندهای نه چندان خوب و آرام، بلند شود و طلب استمداد و توجه کنند.این شرایط را اگر شرایط مشخص و معینی تلقی کنیم، یعنی مدعی باشیم که بحران و معضلات به وجود آمده مشخص هستند، نمونههای مبتلا به معضل- یعنی کودکان دچار سوءتغذیه- نیز در ابعاد کلانی مشخص و تعیین شده هستند. در برنامههای آتی اگر بنا بر شناسایی آنها باشد بیشتر هم مشخص میشوند.
مدارس به عنوان اولین محل اجتماعات کودکان و سپس اطلاعات دقیق از وضعیت خانوارها در اقصینقاط کشور میتوانند فرآیند بسیار منسجمی را در نحوه شناخت و برنامهریزیهای کلان برای جهتدهی به وضعیت غذایی و رژیمی کودکان ایجاد کنند. اما این فرآیند هنوز ناقص است. هنوز هیچ ساختار منسجمی نتوانسته متولی امر باشد. به همین دلیل است که وضعیت سوءتغذیه را به الزام نمیتوان در مراکز و نقاط دور از پایتخت جستوجو کرد. به همان اندازه که با خانوادههای بلوچ و سیستانی برخورد میکنیم که تاریخ و زمان ورود گوشت به چرخه غذایی خود و خانوادهشان ماهی یک بار از زمان ورود یارانه و دریافت آن است، به همان اندازه و معیار در نزدیکترین مناطق به پایتخت نیز شاهد وجود کودکانی حتی مدرسهرو هستیم که در قامت کودکان 8 یا 9 ساله هستند اما در مقطع تحصیلی دبیرستان تحصیل میکنند و علت این نابالغی و رشد صحیح صرفا در نبود فرآیند تغذیه مناسب به وجود آمده است. کودکان یا نوجوانانی که بهترین وعده غذایی آنها در طول هفته خرید یک ساندویچ فلافل است؛ فلافلهایی که در ترکیبات تهیه آنها عنصر خمیر دورریز نانهای باگت اصلیترین عامل غذایی است و عملا میتوان خوردن خمیر سرخ شده در روغنهای بیکیفیت و سمی را با نان باگت (مجددا) بهترین وعده غذایی آنها درطول یک هفته (21 وعده غذایی) دانست.
متولی و مقصر کیست؟
ریشهها و علل بروز این سوءتغذیه همگانی و سرایت یافته را میتوان به طور کاملا مشهود در نبود دستگاههای آموزشدهنده فراگیر و فقدان بینش صحیح آموزشی در نهادهایی نظیر وزارت بهداشت و درمان، آموزشوپرورش و صداوسیما یافت. خواهناخواه این پرسش به وجود میآید که اولا چرا دستگاههای دیگر به عنوان مقصر و متولی اصلی دراین فرآیندها نقش اجرایی ایفا میکنند و دوم آنکه درنهایت اگر بنا به همکاری و مشارکت همه دستگاههای ذیربط در این خصوص است پس چرا هیچ کمیته هماهنگکننده یا اجرایی در این میان نقش سازندهای ایفا نمیکند؟ برای نمونه کمیته امداد امام خمینی(ره) شش ماه است که متولی رسیدگی به وضعیت سوءتغذیه در شش استان کشور بوده و براین مبنا، رقمی بالغ بر بیش از 200 هزار کودک زیر شش سال سوءتغذیهای حاصل شرایط وجود برنامههای اجرای طرح ریشهکنی بحران سوءتغذیه در کشور میشود. در صورتی که فراموش میشود کمیته امداد امام خمینی با داشتن وضعیت راهبردی و هدف مشخص میتواند به عنوان بخشی از این فرآیند کمک به ریشهکنی سوءتغذیه در ایران باشد و نقش کمکرسان را به معنای بهتر کلمه بازی کند، اما به هیچ عنوان نمیتواند ارگان رسمی در این میان باشد و نخواهد بود.
شاید تنها نگاه جهانی به وضعیت موجود بتواند به ما ثابت کند که اغلب کشورهای در حال توسعه راهکارهایی جدی را برای از بین بردن سوءتغذیه در پیش گرفتند که از قضا به نتایج ملموس و امیدبخشی هم رسیدهاند. در صورتیکه ما نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه هنوز هیچ برنامه مدون و صحیحی متناسب با فرآیندهای کاهش فقر و سوءتغذیه نداریم. چه بسا در نگاه جهانی نیز کاملا به این مهم میرسیم که فقر میتواند عامل بروز سوءتغذیه شود. اما دلیل کافی برای آن نیست. از این رو اغلب کشورهای در حال توسعه برای از بین بردن فقر شاید ناکارآمد جلوه کنند یا کند پیش بروند، اما چون این عنصر را عنصر غایی و اصلی نمیدانند در بهبود راهکارها و اعمال سیاستهای کلان در راستای کنترل سوءتغذیه و ایجاد یک مشارکت و وحدت همگانی در راستای تحقق این مهم از هیچ کوششی فروگذار نیستند. ترکیه، برزیل، آرژانتین و آفریقای جنوبی از مهمترین و بهترین الگوها در این راستا هستند.
در شرایطی که بسیاری از کشورهای درحال توسعه براساس شیوههای نوین علم تغذیه که اتفاقا به هیچ عنوان به مثابه تکنولوژیهای انحصاری محسوب نمیشوند، در حال برنامهریزیهای کلان برای افزایش سطح ضریبهوشی، قد و حتی هرآنچه که میتواند در کنار عوامل وراثتی شرایط افراد را متمایز و برتر کند هستند و از این روشها حتی برای کاهش شدید بیماریهایی نظیر پوکی استخوان، فراموشی، فقر کلسیم و سایر مواد مورد نیاز برای بدن به طور وراثتی برنامهریزی میکنند. وجود سوءتغذیه تا این حد گسترده و نبود برنامهریزیهای کلان و صحیح در این خصوص میتواند تاسفی بزرگ برای ساختاری همچون وزارت بهداشت و درمان کشور و نیز وزارت آموزشوپرورش باشد.
از بحران سوءتغذیه تا بیماریهای همهگیر
چندی پیش به نقل از یکی از مقامات آگاه به دلیل افزایش قیمت کالاهای خوراکی و مورد نیاز ضروری مردم و همچنین عدم رشد دریافتی افراد جامعه متناسب با این گرانیها، ذائقه غذایی مردم به سمت مواد غذایی با بار ثابت یک یا چند عامل آلی مورد نیاز بدن و ارزانقیمت گرایش پیدا کرده است. همچنین تلاش برای ثابت نگه داشتن چنین فرآیندی که در نهایت به بروز بیماریهای ناشی از سوءتغذیه و همچنین چاقیهای ناشی از سوءتغذیه میشود، به شدت درحال افزایش است. این در حالی است که بررسیهای به عمل آمده در این راستا صرفا به پایتخت و چند شهر بزرگ معطوف بوده و بیم آن میرود تا این شرایط به طرز بسیار باورنکردنی به سمت بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ کشور نیز سرایت کند و شاهد افزایش قابل توجهی از جمعیت مناطق مختلف کشور به سمت بیماریهای ناشی از سرایت سوءتغذیه باشیم. اگر چنین عاملی را در کنار سایر موارد تاسفبار سوءتغذیهای که پیشتر عنوان کردیم بگذاریم طبیعی است که در یک نگاه کلی، با وضعیت نهچندان مطلوب فراگیر شدن سوءتغذیه در کشور مواجه میشویم و این بار به جای چند سازمان و نهاد در حد وزارتخانه و چند نهاد بزرگ تشکیلاتی دیگر، باید منتظر به دوش کشیدن بار این چند نهاد، توسط همه نهادها و ارگانهای دولتی و اجتماعی و عمومی باشیم. اگر شکل و تصور چنین وضعیتی حتی میتواند آزاردهنده و نامانوس باشد که البته هست، پس باید به طریق بسیار جدی و بدون هیچ فوت وقت و زمانی عوامل و مقدماتی را اجرایی کنیم که بتوانند جلوی چنین بحرانی را بگیرند. واقعیت اصلی جامعه ما این است که فارغ از وجود سوءتغذیه در چنین حد کلانی، ابزارهای آموزشمحور یا حتی نهادهای متولی اطلاعرسانیهای کلان در چنین ساختاری از کمترین میزان عملکرد صحیح و قدرت فکری دادن به این مهم برخوردارند. برای نمونه عدم اطلاع بخش اعظمی از مردم تهران از وجود سوءتغذیه جدی و نیز عدم آشنایی درست خانوادهها در راستای کنترل رفتارهای غذایی که منجر به این معضل میشود، دقیقا موید نبود عملکرد صحیح و قدرت فکری از بین برنده چنین وضعیتی است.
صداوسیمایی که اشرافیگری رواج میدهد تا آموزش برای مقابله با سوءتغذیه
بحث آموزش همگانی در کنار نیروی متمرکز اطلاعرسانی به عنوان مهمترین و اصلیترین راهکار حیاتی است که میتواند تا حدود بسیار قابل توجهی هم از بروز شرایط کاذب خبری و هم از نظرپراکنیهای کاذب بکاهد و درعین حال سیستم صحیح احیای آموزش همگانی را در خصوص وضعیت سوءتغذیه رسانهای کند. اگر این اصل را بپذیریم که فارغ از همه مشکلات مالی و گرانیها ما ایرانیها نیاز شدیدی به وجود برنامههای درست غذایی به جای تبلیغات ناشایست و زشت محصولات اشرافی و به دور از شان سفره اصیل ایرانی-اسلامی خانوادهها داریم، آن وقت صداوسیما اولین ارگانی است که باید به طرز درستی هم به فکر تولید برنامههای صحیح آموزش غذایی خانوادهها متناسب با مصلحتهای اصلی اجتماع فعلی ما باشد و هم بسیار جدی از حجم ناشایست برنامههای تبلیغاتی خود که محصولات خوراکی اشرافی را در ابعاد کلان تبلیغ میکند، بکاهد. آن هم محصولاتی که بعضاً فقط مورد نیاز چند درصد از خانوادههای ثروتمند چند شهر انگشتشمار کشور است. در آن صورت تازه متوجه میشویم که چه منابع ارزشمند و مفیدی در راستای تحقق عدالت غذایی در جامعه داشتهایم که از توجه و استفاده صحیح از آنها غافل بودهایم.
در سوی دیگر دقیقا شرایط وزارت بهداشت و درمان متناسب با وضعیت فعلی اجتماعی ما به الزام باید تغییر ماهیت دهد. باید بپذیریم که ساختار سیاست غذا جدی گرفته نمیشود. در صورتی که به طرز بسیار اثربخشی نیروهای کارشناس و زبده و کارآمد در بدنه وزارت بهداشت در حال کار هستند که میتوانند خدمات مشاورهای متناسب با برترین شرایط و ساختارهای برنامهریزی شده و مدون جهانی ارائه دهند، اما این موضوع، در این ارگان جدی گرفته نمیشود و در مورد آنها حساسیت وجود ندارد. اگر چنین وضعیت مناسبی نیز بتواند تقرر ذاتی در مهمترین وزارتخانه متولی در این خصوص شکل بگیرد، بسیاری از منابع عظیم مالی و سرمایهای که بناست درخصوص این مهم هزینه شود، عملا به طور کاملا متمرکز هزینه میشود و پس از مدتی با بحران عدم مصرف صحیح بودجه نیز مواجه نمیشویم.
وزارت و آموزشوپرورش نیز، به عنوان ارگانی که دستکم رقمی بالغ بر بیش از 70 درصد از کودکان دارای سوءتغذیه را در خود جای داده و روزانه برای بخشی از ساعات عمر و زندگی آنها برنامهریزی بلندمدت و کوتاهمدت انجام میدهد، میتواند از این وضعیت انفعالی خارج شود و در ارائه آمارهای درست و متناسب با برنامهریزیهای کلان آتی نقشی کوشا و اثرگذار داشته باشد. بخش قابل توجهی از برنامههایی که میتوانند میان وضعیت فقر خانوادهها از سویی و نیز شرایط مصرف داشتههای غذایی موجود در محیط خانه یا طرز مصرف صحیح بودجه خانواده در راستای کاهش عوامل منتهی به سوءتغذیه موثر باشند، دقیقا از طریق ظرفیتهای بینظیر این وزارتخانه میتواند به وجود افراد و خانوادهها راه پیدا کند. در صورتیکه حتی تصور چنین حالت ارزشمندی با توجه به وضعیت و موضع اتخاذی چنین ساختاری عملا بعید و دور از انتظار به نظر میرسد.
چشمهای بیرمق و کمسوی کودکان ایرانی فرقی نمیکند چه در سیستانوبلوچستان باشند چه در چهارمحال و چه در کنارههای رودخانه اترک. خود به خود عاجز از درک مشکل و دوای دردهای درونشان هستند. این بار نیز همه شرایط و عوامل دست به دست هم دادهاند که نتوانیم از پدران و مادران دل نگران و خسته آنها توقع معجزهای داشته باشیم.از کسانی توقع انجام کارهایی میرود که از قضا میتوانند بسیاری از نشدنها رو به شدن تبدیل کنند. همانهایی که میتوانند با بهترین برنامهها بزرگترین کارها را انجام دهند. اگر چنین باشد، بار دیگر میتوانیم ادعا کنیم هنوز در دنیا از بزرگترین مدعیان محققکننده شرایط نامناسب به شرایط بهینه و طلایی هستیم. اگر چنین نکنیم، بدون هیچ تعارفی باید اعتراف کنیم که دستگاههای موظف و مسوول ما در راستای ریشهکن کردن آفت سوءتغذیه از انجام وظایفشان کوتاهی کردند.
سلامت نیوز: از بحران سوءتغذیه تا بیماریهای همهگیر/ وضعیت خطرناک کودکان در سیستانوبلوچستان