۳۹ سال پس از حذف نام کوروش بزرگ از همه گذرگاههای عمومی کشور ایران توسط نظام برآمده از انقلاب اسلامی، نه تنها بر اساس برخی نظرسنجیها، کوروش محبوبترین چهره تاریخی مردم ایران است بلکه نامش و یادش تبدیل به نمادی از مبارزه با جمهوری اسلامی شده است.
جمهوری اسلامی در روز هفتم آبان، که به نام روز کوروش نامگذاری شده، از ترس گردهمایی گسترده مردم بر مزار کوروش، تمامی راههای منتهی به پاسارگاد را میبندد. چرا کورش، این محبوبترین چهره تاریخی مردم ایران، تبدیل به نماد مبارزه با جمهوری اسلامی شده است؟
باید به ۳۹ سال پیش بازگشت؛ زمانی که همه نیروهای اسلامگرا و چپگرا، که خواهان بازگشت به صدر اسلام یا برقراری دیکتاتوری پرولتاریا بودند، و بخش مسلط و غالب انقلاب اسلامی را تشکیل میدادند، با تمامی توان به تخریب تاریخ و هویت ملی ایران و پایههای دولت-ملت ایران میپرداختند. علت اصلی دشمنی این جریانات با کوروش بزرگ را باید در ایرانستیزی و نیز دموکراسیستیزی این جریانات جستجو کرد. هر چقدر این جریانات افراطیتر، آزادیستیزتر و ایرانستیزتر بودند، دشمنی آنها با کوروش بیشتر بود.
بنیانگذار جمهوری اسلامی اصلا واقعیتی به نام ملت ایران را برنمیتابید و خواهان جانشینی ملت با مفهوم پیشامدرن امت بود. رواداری و سبک زمامداری کوروش نیز طبیعتا دلخواه بنیانگذاران جمهوری اسلامی نبود و حملات شگفتانگیزی به کوروش از طریق رسانههای جمهوری اسلامی انجام میشد. آیتالله خلخالی کتابی علیه کوروش نوشته بود. کتابی بیارزش، غیرمستند و انباشته از دروغ و تهمت.
اما آیتالله مطهری، که به شدت به جشنهای فرهنگی ایرانیان، از جمله چهارشنبهسوری و سیزدهبدر، که بخشی از هویت فرهنگی و ملی ایرانیان است، عناد میورزید، تلاش میکرد به گونه دیگری در تلویزیون جمهوری اسلامی به کوروش حمله کند. مطهری که از او به عنوان «تئوریسن جمهوری اسلامی» نام برده میشود، کوروش را با ابراهیم مقایسه میکرد و، با انتقاد از رواداری و آزادیخواهی کوروش میگفت:
«فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده. آزادی تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشر است که میتواند در مسائل بیندیشد. این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد… اما آزادی عقیده ،خصوصیت دیگری دارد. میدانید که هر عقیدهای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست. منشاء بسیاری از عقاید، یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعصبها است. عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست که به عکس نوعی انعقاد اندیشه بحساب میآید… آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد. آیا در مورد انسانی که یک سنگ را میپرستد باید بگوییم چون فکر کرده و بطور منطقی به اینجا رسیده و نیز به دلیل اینکه عقیده محترم است، پس باید به عقیده او احترام بگذاریم و ممانعتی برای او در پرستش بت ایجاد نکنیم؟ یا نه، باید کاری کنیم که عقل و فکر او را از اسارت این عقیده آزاد کنیم؟ یعنی همان کاری را بکنیم که ابراهیم خلیل الله کرد.
آیا کاری که ابراهیم کرد بر خلاف آزادی عقیده – به معنای رایج آن که میگویند عقیده هر کس باید آزاد باشد – بود، یا آنکه درخدمت آزادی عقیده به معنای واقعی آن بود؟ اگر حضرت ابراهیم میگفت چون این بتها مورد احترام میلیونها انسان هستند، پس من هم به آنها احترام میگذارم، یعنی درست همان چیزی را ابراز میکرد که اکنون عقیدهای بسیار رایج است، آیا کار درست و صحیحی انجام داده بود؟ از نظر اسلام این اغراء به جهل (کشانیدن به جهل) است نه خدمت به آزادی.
در کتابهای تاریخ خودمان نوشته بودند کوروش چه مرد بزرگ و بزرگواری بوده که وقتی به بابل رفت و آنجا را فتح کرد تمام بتخانهها را محترم شمرد. از نظر یک فاتح که سیاست استعمارگری دارد، این کار، امری عادی و یک نقشه معمولی است ولی از نظر بشریت چطور؟ آیا خود جناب کوروش به آن اعتقاد داشت؟ یقینا نه، اما کوروش فکر میکرد این اعتقاد که مردم را در بیخبری نگاه داشته عامل خوبی برای در بند ماندن آنهاست این بود که دست به ترکیب آنها نزد.
عدهای میگویند ببینید ما چه ملتی هستیم! ما در ۲۵۰۰ سال پیش اعلامیه حقوق بشر را امضا کردیم. کوروش وقتی که وارد بابل شد با اینکه خودش بتپرست نبود و تابع مثلا دین زرتشت بود، معذالک گفت تمام معابد بتپرستی که در اینجا هست، محترم است. پس ما ملتی هستیم طرفدار آزادی عقیده. این بزرگترین اشتباه است. از نظر سیاسی هرچه میخواهید تمجید بکنید زیرا اگر کسی بخواهد ملتی را به زنجیر بکشد باید تکیهگاه اعتقادی او را هم محترم بشمارد اما از نظر انسانی این کار صد در صد خلاف است.
کار صحیح کار ابراهیم است که خودش تنها کسی است که یک فکر آزاد دارد و تمام مردم را در زنجیر عقاید سخیف و تقلیدی که کوچکترین مایهای از فکر ندارد، گرفتار میبیند. مردم به عنوان روز عید از شهر خارج میشوند و او بیماری را بهانه میکند و خارج نمیشود. بعد که شهر خلوت میشود وارد بتخانه بزرگ میشود، یک تبر بر میدارد، تمام بتها را خرد میکند و بعد تبر را به گردن بت بزرگ میآویزد و میآید بیرون…».
افزون بر دلایلی که آیتالله مطهری در بالا میآورد، آزادسازی بردگان و نیز یهودیان و کمک به آنها برای بازگشت به سرزمینشان در اورشلیم یکی دیگر از علتهای دشمنی جمهوری اسلامی با کورش بزرگ است.
کورش بزرگ، نمادی مهم از هویت و تاریخ ملت ایران است. همچنین نمادی از سیاست رواداری و حقوق بشر است. نمادی است از دوستی ملتها. نمادی است که کاملا در برابر جمهوری اسلامی و گفتمانش قرار دارد. دقیقا به همین خاطر است که تبدیل به نماد مبارزه با جمهوری اسلامی و نمادی برای گفتمان مدرن ایرانی شده است: ملت در برابر امت، دموکراسی و حقوق بشر و رواداری در برابر استبداد دینی، دوستی ملتها در برابر دشمنی و جنگ.
در ویکیپدیاى فرانسوی، بخش تاریخ حقوق بشر با عنوان “منشور کوروش” و با چنین جملهاى آغاز میود: «ایران منشاء مفهوم حقوق بشر است، در سده ششم پیش از میلاد، به هنگام فرمانروایى کورش بزرگ.» (۱)
در دورانى که شاهد نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر در ایران و منطقه هستیم و در زمانی که تاریخ و هویت ملی ایرانیان زیر سنگینترین حملات و انکارها قرار گرفته، به گونهای که حتی با برگزاری جشنهای زیبای هزاران ساله ایرانیان نیز برخوردهای قهرآمیز و خشونتبار میشود، مردم ایران از تمامى سرمایههای ملى، تاریخى و فرهنگیشان برای دفاع از هویت و موجودیت خود و نیز براى تبدیل حقوق بشر به یک گفتمان غالب استفاده میکنند. بیشک، کورش بزرگ یکى از این سرمایههاى بزرگ است.
۱- La Perse est considérée comme étant à l’origine du concept des droits de l’Homme, au vie siècle av. J.-C., sous le règne de Cyrus le Grand.
سعید بشیرتاش / سایت دماوند
سعید بشیرتاش / سایت دماوند