روشنفکریعنی: پرسشگر، شکاک، نقاد، آینده نگر، بلندپرواز، تولید کننده ایده و گفتمان. " آزاداندیشی و آزادیخواهی" نیزنخِ پیوندِ دانه های رنگین کمانیِ پرسشگری، شکاکی، نقادی، آینده نگری، بلند پروازی، ایده و گفتمان سازی ست. دراین میانه به نقش شک، ایده و گفتمان سازی درتغییر و تحول انسانی و اجتماعی اهمیت بیشتری داده شده است وتاثیرگذاری شان نیزچه درقلمرو خاص حرفه ای و تخصصی، وچه درقلمروعام واجتماعی،موردتاکید بیشتری قرارگرفته است.
۲
پارانویا به عنوان بیماری و یا نشانه بیماری به معنای داشتنِ تصور، پندار و باور بازدارنده و غیرواقعی ست. پارانویا شک، سوء ظن، بدبینی و کژانگاری بربنای بی اعتمادی، افکارغیرمنطقی وباورغلط است. پارانویا انواع گونه گون دارد، اختلال شخصیت پارانوئید، اختلال هذیانی پارانوئید، اسکیزوفرنی پارانوئید، که در اختلال شخصیت پارانوئید فرد بیماردرکنار حساسیت بیش از حد و گوشه گیری تصورمی کند که کس یا کسانی، یا نیروهائی نامرئی و دشمنانی خیالی به دنبال توطئه علیه وی وآسیب رساندن به او به اشکال مختلف هستند، وبهمین خاطرآن کس و کسان دیگررا سرزنش می کند درحالیکه دلیل واقعی برای ترس هاو نگرانی ها وجود ندارد
۳
در میان اصلی ترین ویژگی های روشنفکری، به ویژه پرسشگری، شک کردن، نقادی و بلند پروازی سبب شده اند تا درنگاه روانشناسانه و رفتارشناسانه، تعابیر و نظرهای گوناگونی درباره روشنفکران مطرح شود. برخی از روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان، ازجمله زیگموند فروید، مطرح کرده اند که روشنفکران ایده پارانوئیک دارند، که پاره ای ازاندیشگی، شخصیت و رفتارروشنفکرانه را سبب شده است. محورارزیابی این دست روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان بیش ازهرپدیده ای دیگری تاکید بر"شک، سوءظن، بدگمانی" و " بلندپروازی" روشنفکرانه بوده است. دربرخی ازاین تعابیرونظرها و ارزیابی ها نشان داده شده است که شک، سوءظن، عدم اعتماد و" ایده های پارانوئیک"همیشه به معنای پارانویا به عنوان نشانه بیماری نیست.
حس ممتازبودن، تکبروغرور، قضاوت های زودرس، زودرنجی، بدبینی، سماجت و یکدنده گی ، نادیده گرفتن ضعف ها و لغزش های خود، خودبزرگ بینی (مگالومانیا)، خود برترپنداری، خود پسندی، جاه طلبی و گوشه گیری از ویژگی های روانی و رفتاری برخی ازهنرمندان و روشنفکران است. بروزبرخی ازاین ویژگی ها درمیان بخشی از روشنفکران ازعواملی بوده اند که سبب شده اند تا ذهن تعدادی از روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان به سوی بررسیدن وجود ایده پارانوئیک درمیان روشنفکران سوق داده شود، ویژگی های روانی و رفتاری ای که نمی باید و نمی توان به همه روشنفکران تسری و تعمیم داد.
۴
تردیدی نیست که بسیاری از روشنفکران فلسفی، سیاسی و فرهنگی، همچون بسیاری ازافراد جامعه از اختلال های روانی و رفتاری رنج برده و می برند، بیماری های روانی این دست از افراد شناخته شده،همچون اسکیزوفرنی، بیماری دوقطبی(افسردگی- شیدائی)، افسردگی و… بسیاری از آنان را به سوی کارهای جنون آمیز و حتی خودکشی سوق داده است. این که وجود نشانه های اختلال ها و بیماری هائی که علت های ژنتیک، زیست شیمیائی واجتماعی بروز آن ها شناخته شده است را از ویژگی های روشنفکری وهمۀ روشنفکران قلمداد کردن نادرست و بی پایه، و آلوده به اغراض های سیاسی و ایدئولوژیک است. دراین میانه بحث های متعدد و دراز دامنی نیز مطرح شده است، که یکی از آن ها بحثِ چرائی و چگونگی رابطه میان خلاقیت ونبوغ با بیماری های روانی وجنون است، و این پرسشِ هنوز مطرح که آیا خلاقیت و نبوغ سبب بروزاین بیماری ها می شوند یا این بیماری ها هستند که خلاقیت و نبوغ آفرین اند؟
۵
ایده، تصور و پندارهای غیرواقعی همرا ه با شک و سوء ظن درمیان بسیارانی که اختلال و بیماری روانی ندارند، وجود داشته و دارد، به ویژه در میان هنرمندان، سیاستمداران و روشنفکران. "ایده پارانوئیک " درآن حدی که درانواع بیماری های پارانویا مطرح است، در میان روشنفکران ترس آفرین وخودآزارانه نیست، و سبب گوشه گیری نمی شود. گوشه گیری برخی ازروشنفکران را که به پارانویای روشنفکری نسبت می دهند، یک انزوای ناشی ازبیماری پارانویا و افسردگی نیست. روشنفکرگاه تنها می ماند، تنها می ماند اگربا قدرت ها هم پیمان نشود، تنها می ماند اگرهمرنگ جماعت نشود، درچنین مواقعی حساس می شود، وگوشه گیربه نظر می رسد. بر بنای ویژگی های تاریخی، فرهنگی و روانی هر جامعه ای می توان " ایده های پارانوئیک" متفاوت و متنوعی را شاهد بود، برای نمونه رگه های " توهم توطئه" درمیان بخشی از روشنفکری جامعه ما وجود داشته و دارد. برمبنای همین ویژگی ها روشنفکر دربرابر دنیای بیرون گاه حالتی تدافعی به خود می گیرد تا به امنیتی روانی دست یابد.
آنچه که اهمیت دارد فهم این واقعیت است که شک و سوء ظن روشنفکرانه شک و سوء ظن بیمارگونه و یا نشانه بیماری نیست. شک و سوءظن دربرابر مطلق نگری، یقین وایمان است، شکی تقدس و افسون زداست، تابو شکنی ست، شک به قدرت است. شک روشنفکرانه "طوفان شک منطقی" ست. شکی ست که به همه چيز حتي يقين خود شک ميکند. اجازه نميدهد به نام مذهب و سياست به جاي او فکر شود، و برايش تصميم گرفته شود، واو مُکلف به اجراي آن باشد. شکی شناسا، ژرفکاو، پرسشگر و جامعنگر است. صاحب چنین شکی روشِ تفکرش سنجشگرانه است و قدرت تفکیک اموردارد. شک و شکاکی که " نماینده فلسفی عقل انتقادی" ست و به همین خاطر به اهمیت نقد، تغيير و انديشيدنِ تحلیلی وعلمي واقف است. مرزی برای نقد نمی شناسد، عقل درنگاه وی مجموعه ای پیچیده از قیاس ها، تخمین ها، ارزیابی ها و راه یابی هاست. شک می کند، می پرسد، عقلانی می اندیشد، و عمل می کند، و در این راه برای رسیدن به هدف، خردمندانه وسیله و ابزار مناسب برمی گزیند. شک روشنفکربرچنین بنیادهائی استواراست، و ربطی به شک و سوءطن پارانوئیکِ به عنوان نشانه برخی از بیماری های روانی ندارد.
۶
ایده، فکر و اندیشه روشنفکرانه بلند پروازانه است، بهمین خاطر ایده ها و افکار" پارانوئیک" می نمایند. بلندپروازی، یعنی به دنبال ترقی و پیشرفتی فراترازآنچه وجود دارد بودن، بلند پروازی یعنی شوروهیجان همراه با شوق و علاقه برای تغییر وضع موجود و بهتر شدن آن. بلند پروازی پروازِ بلندِ ذهن وروان است بر فراسوی واقعیت ها، تلاشی ست برای واقعی کردنِ غیرواقعی ها ویا منطقی کردن آنچه غیرمنطقی می نماید. بلند پروازی می تواند پروازی میان تصورها و تخیل ها و وهم ها باشد تا به یاری آن ها واقعیت را تغییرداد و تلطیف کرد. بسیاری از اختراع ها و اکتشاف ها و گفتارها و نوشتارهای فلسفی، سیاسی و فرهنگیِ راهگشای زندگی ای بهتربر بنای بلندپروازی ها استوار بوده اند. روشنفکر بلند پرواز وضع موجود را بهترازآنچه هست، می خواهد. روشنفکر، معترضانه وبلند پروازانه تاریک اندیشی و رفتاری را به چالش می کشد، اگر چنین نکند، واگر بلندپرواز نباشد روشنفکرنیست.