محمد ملکی که پس از پیروزی انقلاب با توصیه محمود طالقانی از سوی شورای انقلاب به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد، پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، با استعفای اعتراضیاش خیلی زود در زمرهی منتقدان حکومت قرار گرفت.
ادامه نقد و فعالیتهای سیاسی محمد ملکی، همزمان با تندتر شدن فضا، موجب زندانی شدن او بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۶۵ شد.
او تا پایان عمر دو بار دیگر هم در دهههای هفتاد و هشتاد زندانی شد و در سالهای آخر عمرش هم ممنوع الخروج و محروم از دیدار فرزندانش بود.
محمد ملکی تابستان ۱۳۱۲ در شمیران متولد شد. فعالیت سیاسی را در سالهای منتهی به کودتای ۱۳۳۲ و مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری محمد مصدق آغاز کرد و پس از کودتا هم به همکاری خود با نیروهای ملیگرا و جبهه ملی دوم ادامه داد. پس از فارغالتحصیلی در رشته بهداشت و صنایع غذایی، از سال ۱۳۴۰ به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران درآمد.
در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷، ملکی به همراه مهدی بازرگان از موسسان "جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر" بود.
او در سازماندهی اعتصاب اساتید دانشگاه تهران در دی ماه ۵۷ شرکت داشت و طی سالهای پس از انقلاب هم در راهاندازی چندین کارزار حقوق بشری مشارکت کرد، از جمله کارزار لگام برای لغو گام به گام اعدام.
ملکی پس از انتشار مقاله "انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی" در سال ۶۰ زندانی شد و آنچنان که خود نوشته، در دادگاهی به ریاست محمد محمدی گیلانی و دادستانی اسدالله لاجوردی به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
طی این دوره ملکی در جریان بازجوییها مورد ضرب و شتم و شکنجه هم قرار گرفت و بینایی یکی از چشمانش بر اثر ضربهی کابل آسیب دید.
از زندانی به زندان دیگر
در سالهای پس از دوم خرداد ۷۶ و روی کار آمدن دولت محمد خاتمی، ملکی بار دیگر فعالیت سیاسی جدیتر را همراه با شورای نیروهای ملی مذهبی آغاز کرد. او در اسفند ۷۹ همراه با شماری از نیروهای ملی مذهبی دستگیر شد و ۶ ماه در بازداشتگاه سپاه در عشرتآباد زندانی بود.
ملکی که همواره زبانی صریح در نقد حاکمیت داشت، در چندین کارزار برای برگزاری رفراندوم و انتخابات آزاد در ایران شرکت داشت و بارها به مقامات حکومتی نامههای اعتراضی نوشت.
او در یکی از آخرین سفرهایش به خارج از ایران در سال ۸۷ طی سخنانی در دانشگاه تورنتو گفت: "امروز متاسفانه در ايران، يک عده از جوانها و بخصوص دانشجويان آنقدر از دست اين نظام رنج کشيدهاند و عصبانی هستند که میگويند اين آمريکا بيايد ما را راحت کند. يعنی همان اشتباهی که ما در آن زمان به دليل نا آگاهی از تاريخ مرتکب شديم و میگفتيم شاه برود، هر کسی که میخواهد بيايد.".
ملکی در بخش دیگری از سخنرانی خود در دانشگاه تورنتو گفت: "من معتقدم ما اگر می خواهيم انتقادی بکنيم، بايد همانجا انتقاد بکنيم. باشيم که بيايند ماستخور ما را بگيرند... من معتقدم اگر کسی میخواهد واقعا مبارزه کند بايد در ايران مبارزه کند و هزينهاش را هم بپردازد."
در آستانه انتخابات ۸۸، ملکی در نوشتهای اعلام کرد "به دلیل سوابق کاندیداها و ساختار سیاسی ایران" در انتخابات شرکت نخواهد کرد.
آقای ملکی مجددا در مرداد ۱۳۸۸ بازداشت و در این دوران به محاربه متهم شد.
'تا آخرین نفس در کنار آزادیخواهان میمانم'
ملکی که منتقد شیوه برگزاری انتخابات در ایران و خواهان برگزاری انتخاباتی با حضور همه گرایشهای سیاسی بود، پس از ناآرامیهای سال ۸۸ به خاطر نقش خود در برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی در سال ۵۸ از نسل دوم و سوم انقلاب عذرخواهی کرد.
او در بخشی از نامهای که سال گذشته به مناسبت سالروز تاسیس دانشگاه تهران منتشر کرد، نوشت: "ما خطا کردیم و از همان روزهای آغازین تاوان سختی دادیم. برای جبران آن خطا، من در تمامی این ۴۰ سال از مبارزه با استبداد دینی دست برنداشتم و علیرغم کهولت و بیماری، تا آخرین نفس در کنار تمامی آزادیخواهان ایستادهام. امیدوارم که نسل جدید این بار با چشم باز و با دیدن نشانهها و هشدارها راه درست را انتخاب کند تا یکبار برای همیشه ایران از شر استبداد - در هر شکل و شیوهاش - خلاصی یابد".
محمد ملکی که از سال ۹۳ با وجود بیماری و کهولت ممنوعالخروج بود، به رغم اعتراض گروههای حقوق بشری همچون عفو بینالملل، تا پایان عمر از دیدار فرزندانش در خارج از کشور محروم ماند.
او در سال ۹۲ طی نامهای اعتراضی به حسن روحانی در مورد فشارهای وارده بر خانوادهاش نوشت: "تاکنون تحمل کردم و این اذیت و آزارها که به خانواده من وارد شده را به طور علنی مطرح نکرده بودم اما دیگر طاقتم تمام شده و از مقامات حکومت سوال می کنم که اگر با من مشکلی دارید تقصیر خانوادهام چیست و با آنها چه کار دارید؟"
از جمله آخرین فعالیتهای سیاسی محمد ملکی، انتشار بیانیهای در سال ۹۸ همراه با ۱۳ نفر دیگر بود که در آن خواهان اصلاح قانون اساسی و استعفای آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران شد.
آقای ملکی در سالهای اخیر به سرطان پروستات مبتلا بود و از بیماری دیابت و نارسایی های قلبی رنج می برد و عملا زمان زیادی را در منزلش بستری بود.
در این مدت بارها در حمایت از زندانیان سیاسی تحصن کرد و در همدردی با خانواده کشتهشدگان به دیدار آنها رفت.
چند سال پیش، عکسی از او که با عصا برای حمایت از نرگس محمدی مقابل زندان اوین رفته بود، خبرساز شد.
با اعلام خبر در گذشت محمد ملکی شمار زیادی از فعالان سیاسی، نویسندگان و کاربران شبکههای اجتماعی مرگ او را تسلیت گفتند.
در یکی از این پیامها اکبر معصوم بیگی، مترجم و از اعضای کانون نویسندگان با یادآوری عضویت افتخاری محمد ملکی در کانون نویسندگان، او را مبارزی خستگی ناپذیر نامید که درگذشتش هم با روز مبارزه با سانسور مقارن شد.
بی بی سی فارسی