بیانیه نهضت مقاومت ملی ایران
به مناسبت شانزدهم دیماه هزاروسیصد وپنجاه وهفت
سی و سه سال پیش در چنین روزی دکتر شاپور بختیار به دنبال یک سلسله از تحولات سیاسی سریع داخلی و به منظور نجات ایران از سقوط به ورطه جهل و نیستی، با قبول سمت نخست وزیری و اعاده ی اعتبار قانون اساسی به مقابله با طوفانی که روح الله خمینی برپا کرده بود برخاست.
در این مدت، درباره ی یک چنین واقعه ی بزرگ و با ارج تاریخ معاصر ایران، بعد از حکومت مصدق، مقالات بی شمار نوشته شده و تفاسیر و سخنرانی های بی شمار انجام گرفته و در اختیار دو نسل که در دوران شوم تسلط جمهوری اسلامی بر ایران به دنیا آمده قرارداده شده است. هرچند بختیار، در کتاب یکرنگی و مبانی اندیشه های سیاسی شاپور بختیار به معرفی خویش پرداخته و خود از عهده ی این کار به خوبی بر آمده است، امّا قصد ما در این نوشته توضیح مکرر انگیزه های او برای اقدام خطیری است که او را یک تنه در مقابل موج گنگ و گیج و مسحور خمینی زدگان قرار داد.
موجی که در آن روزها، در مسیر خود از دستاورد مشروطیت و قانون اساسی، آن چه را هم که از دستبرد رژیم کودتا باقی مانده بود، می کند وبا خود می برد. ما معتقدیم که یاد آوری وقایع دیماه پنجاه و هفت و زنده نگاه داشتن آنها در حافظه عموم حائز اهمیت است؛ همان گونه که هفتاد سال بعد از تسلط رژیم نازیسم به آلمان و اتریش هنوز مرور بر اوضاع آن دوره در مدارس و مجامع جوانان، خاصه در کشورهای قربانی این بلایای تاریخی، رایج است.
شاپور بختیار از همان آغاز جنبش آزادی خواهی و عدالت طلبی سال های میانی دهه پنجاه با امضای نامه ی سران جبهه ملی به شاه، خواستار اجرای قانون اساسی مشروطه شد و با عزمی راسخ بر پای این خواست خویش، خواست همیشگی نهضت ملی و خواست دیرین ملت ایران، و تحقق آن ایستاد. صمیمیت و صداقت خالصانه ی او از افکار سیاسی بی غش و نظریات عمیق فلسفی و انسان دوستانه ی وی سیراب می شد. هدف او از قبول این مسئولیت پرمخاطره ی تاریخی به هیچ وجه شخصی و رسیدن به قدرت نبود و به دست گرفتن قدرت سیاسی را فقط در دموکراسی مشروع می دانست.
روزنامه ی کیهان در ۱۶ دی ۱۳۵۷ به نقل از او نوشت:
"... من به تمام افکار و عقاید سیاسی سی سال پیش خود وفادارم و از تمام اختیارات و امکانات قانونی خود برای تحقق بخشیدن به آن آرمانها تلاش خواهم کرد. حاضرم در این لحظات تاریخی که سرنوشت ما را تعیین می کند، این وظیفه خطیر را به هر فرد ایرانی که خود را داوطلب این خدمت می کند واگذار نمایم، ولی حاضر نیستم اگر به قیمت جانم و اعتبار و حیثیتم هم باشد بگذارم که کشورم به سوی نابودی و زوال سوق داده شود. من به عنوان پسر یکی از سرداران مشروطه و یکی از وفادارترین یاران رهبر بزرگ ملت دکتر محمد مصدق سوگند یاد می کنم که تا آخرین نفس با تجزیه طلب و ... مبارزه کنم. ... ولی دشمنان کشور باید بدانند که من با علم و اطلاع از اوضاع اسف بار مملکت قبول مسئولیت نمودم و با قدرت و پشتیبانی همه شما دوستان عزیز امیدوارم به آشفتگی سروسامان داده و کشور را به سوی یک کشور سوسیال دموکرات واقعی سوق دهم.
در این راه از خدای بزرگ و همت افرادی که مرا می شناسند مساعدت می طلبم و هیچ تهدید یا تردیدی مرا از راه خدمتگزاری باز نخواهد داشت.
«من مرغ طوفانم، نیاندیشم ز طوفان موجم نه آن موجی که از دریا گریزد»."
شاپوربختیار برای روشن کردن هر چه بیشتر راهی که از سی سال پیش از آن با الهام از مکتب مصدق، آن طور که خود می گفت، در آن گام نهاده بود، در پیام رادیوئی خود در دوشنبه ۱۱ دیماه ۱۳۵۷ علیرغم حساسیت شاه نسبت به اسم دکتر مصدق، به پدر خود و به دکتر مصدق سوگند خورد و تمام حکومت های بعد از کودتا را غیر ملی نامید. او در اولین سخنرانی خود در مجلس، در حالیکه همان شاه هنوز در ایران و در آستانه ی خروج از کشور بود، از کودتای ۲۸ مرداد سخن گفت و آنرا کودتای ننگین خواند. در برنامه ی سیاسی دولت اعاده ی حیثیّت از محکومین سیاسی دادگاه های نظامی و جبران خسارت های اقتصادی ناشی از آن محکومیت ها را در دستور کار خود قرار داد. و با رفتن به مزار دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر ایران و ادای احترام به رهبر نهضت ملی ایران شایستگی شاه را که تمام حقانیت خود را از «رستاخیز» ملی ۲۸ مرداد می دانست عملا مردود ساخت. به این ترتیب دولت بختیار پرانتزی را که با کودتای ۲۸ مرداد در تاریخ ایران گشوده شده بود، بست و بار دیگر فرصتی برای استقرار دموکراسی در ایران به وجود آورد که اگر ادامه می یافت با دگرگونی های بنیادی که در صحنه ی سیاسی جهان در حال تکوین بود از یکسو و موقعیت ژئوپولیتیک ایران از سوی دیگر، شاید یکی از امکانات استثنائی تاریخی پدید می آمد که ایران فارغ از های وهوی مذهبی و برکنار از مناقشات شیعه و سنی که الزاما فتنه انگیز و کینه آفرین است، می توانست در عرصه داخلی برای تحکیم و استقرار دموکراسی و در عرصه ی منطقه ای و جهانی برای آشتی و دوستی با کشور های منطقه مؤثر واقع شود.
اما هزار دریغ و درد که علی رغم همه ی هشدارهای او و شمار کوچک دیگری از فرهیختگان، شد آنچه نباید می شد. شریف ترین و دلیرترین حامی و پاسدار آن روز مشروطیت آماج دشمنی و کینه ی کور روشنفکران درافتاده به کجراهه ی دوزخی خمینی و انقلابیون «چپ» و راست قرار گرفت و قانون اساسی مشروطه، تنها سند معتبر حاکمیت ملی و ضامن قانونی حقوق ملت در ایران به دست گروهی نادان زورگو و حریص قدرت نقض و پایمال شد.
سی و سه سال است که مشتی دنیا پرست از خدا بی خبر به نام دین و ملت هم دین می فروشند، وهم ملت را - که به زعم خود مستضعف و حقیر می شمرند- به اسارت گرفته اند.
اگرچه پایمال شدن قانون اساسی از طرف خمینی بدنبال سالها نقض و سلب اعتبار آن در رژیم کودتا رخ داد اما، اگر در آن دوران از این سند آزادی و شرف ملت ایران عدول و نسبت به آن بی اعتنایی و بی حرمتی می شد، خمینی با صدور فرمان نخست وزیری بدون داشتن کمترین مشروعیت ملی و حقوقی در این کار و با به دور افکندن آمرانه ی آن مرتکب خیانتی شد که روی پیشینیان او در این کار را سفید کرد.
به همین دلیل باید با کمال قاطعیت گفت و هرروزه تکرار کرد که قدرت و به اصطلاح نظام این گروه بیگانه با فرهنگ و شرف ایرانیت که بنا به اراده ی یک به اصطلاح مرجع مذهبی بوجود آمده است، برخلاف پندار یا ادعای کسانی که به تازگی از پایان مشروعیت آن دم می زنند، حتی یک روز هم از مشروعیت ملی و قانونی، به معنایی که این مفهوم در نظام های دموکراسی داراست، برخوردار نبوده است. به همین دلیل همه ی قیل و قال هایی نیز که هرچندگاه در اینجا و آنجای دنیا، تحت عنوان کوشش برای تشکیل آلترناتیو، بر می خیزد، تا زمانی که حقوق اساسی ملت ایران را چنانکه در قانون اساسی مشروطه تصریح شده بود مبنا و اساس قرار ندهد، یعنی در پی ادامه ی مبارزه از جایی که کار مصدق و بختیار قطع گردیده نباشد، و از سه عنوان: قانون اساسی مشروطه، مصدق، و بختیار، پرهیز کند، پشیزی اعتبار ملی و دموکراتیک ندارد و همه خواهند دانست که انگیزه ی اینگونه پرهیزها، که هدفی جز ایجاد فراموشی در ملت ایران نسبت به حقوق تاریخی خویش ندارد، چیست.
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
جمعه ۱۶ دی ماه ۱۳۹۰
۶ ژانویه ۲۰۱۲