ولیعهد سابق موهایش سفید و پیر شده است |
برخی از طرفداران سلطنت که از انتظار طولانی برای بازگشت به میهن بشدت خسته شده اند و می بینند که ولیعهد سابق موهایش سفید و پیر شده است و عنقریب مانند محمد ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان به مقام بابا بزرگی ملت سرفراز خواهد شد،
خجالت می کشند او را ولیعهد خطاب کنند و به همین دلیل او را شاهنشاه، پادشاه و شهریار خطاب می کنند. این عناوین تعارفی! بی شک در حضرت ولیعهد که نزدیک به شش دهه از عمرش می گذرد احساس شیرینی تولید می نماید.
جماعت سلطنت طلبان که از گفتار و کردار ولیعهد شان گاه چنان بخشم می آیند که می خواهند سر به تن او نباشد باید پرسید؛ پدر و پدر بزرگ این پسر ، خدماتی در راه سازندگی ایران نوین انجام دادند و نامشان در تاریخ کشور ماندگار و از آنان همواره به نیکی یاد خواهد شد. ولی این خدمات چه ارتباطی به اسپرم! پدر این پسردارد؟ آیا به صرف اینکه پسری، پدر یا پدر بزرگ خوبی داشت لاجرم فرزند هم مانند آنان خواهد شد؟ گیرم پدر تو بود فاضل ،از فضل پدر ترا چه حاصل؟ . پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد. و بسیاری از این اشعار و ضرب المثل ها به ما هشدار می دهد که نمی توان و نباید تحت تاًثیر احساسات و یا از سر ناچاری سرنوشت یک کشور هشتاد میلیونی را با همه استعداد ها و قابلیت های آن تنها بنا بر اساس سنت وراثت از راه اسپرم، آن هم به یک اسپرم معیوب! واگذار کرد.
پدر حضرت ولیعهد دو فرزند پسر داشت که فرزند بزرگتر او تنها بنا بر اساس سنت اسپرم ! یا منی! و نه بر پایه شایستگی ! به مقام ولیعهدی منصوب شد. در مقایسه دو پسر با یکدیگر؛ اولی از همان آغاز کودکی، لودگی از سرتا پایش می ریخت و همچنان می ریزد، خنده های بیهوده او زبانزد خاص و عام است و بقول عوام به چاک دیوار هم می خندد، راه رفتنش شلنگ تخته انداختن است، سخنانش سخیف و کودکانه به نظر می رسد، علاقه شدید او به حرافی و درواقع پشت هم اندازی بخوبی آشکار است. حضور در همه صحنه ها، کردار وی را به آخوند ها و مطربان شبیه کرده است، در پیمان شکنی و عدم شهامت کم نظیر است ، و چون شهامت ندارد لاجرم نمی تواند اندیشه ،گفتار و کردار نیک داشته باشد، در میان همگان از واژه های نامطلوبی استفاده می کند ؛« واسه فاطی تنبون نمیشه، دوزاریش کجه و ...». شوق وافری به هم نشینی و هم زبانی با افراد فاسد،کج اندیش، دغل، چاپلوس، پاچه ورمالیده، کم سواد، هوچی و ناآگاه دارد.
پسر دوم وارونه اولی، از همان آغاز کودکی آدم جدّی بود، در راه رفتن وحرکات خود دارای وقار بود، با نظم و ترتیب بود، بیشتر شنونده بود تا حراف! به دنبال فراگیری دانش و شناخت تاریخ و فرهنگ کشورش بود، مانند یک نظامی قدم بر می داشت، راست می ایستاد، پشتش خم نبود، خودنما نبود و بیهوده گویی نمی کرد. روانش شاد.
هر دو این پسران از نطفه یک پدر بودند و هر یک با دیگری صد و هشتاد درجه تفاوت داشت. می توان دومی را اسپرم سالم! نامید، ولی اولی نامی جز اسپرم معیوب! ندارد.
سلطنت طلبان سردر گم باید بدانند که بر اساس قوانین علمی و طبیعی یک اسپرم معیوب را که نزدیک به شش دهه پیش تبدیل به آدمکی با کجروی های بیشمار و تکراری شده است نمی توان سالم یا مداوا کرد. بنابراین اگر حقیقتاً پیرو اندیشه سلطنت طلبی یا حکومت موروثی و خانوادگی بر پایه استمرار اسپرم! می باشند لاجرم باید برای حل این مشکل در پی چاره برآیند.
کشورما هشتاد میلیون جمعیت دارد و بر پایه آمار ها بیش از شصت درصد جمعیت کشور را جوانان زیر سی سال تشکیل می دهند، بنا براین سلطنت طلبان می توانند یک پادشاه جوان، خردمند، تندرست، آگاه، دانشمند، نیک اندیش و درستکار را از میان جوانان شایسته کشور برگزینند و به امید بهبودی یک فرد ناتوان که دارای مشکلات بیشماری است اوقات خود را بیهوده هدر ندهند، و اگر می توانند از سنت اسپرم پرستی دست بردارند به دنبال برقراری یک حکومت مردم سالار باشند که گزینش رهبران کشور بر پایه آرای همگانی مردمان باشد.
سطنت طلبان بخوبی می دانند هنگامی که پدر بزرگ حضرت ولیعهد، دولت و سپس حکومت را بدست گرفت و پادشاه شد، نه شاهزاده بود و نه برخاسته از خاندان پادشاهی ، نه خان و خان زاده بود، وحتی آقا زاده هم نبود، بلکه شایسته مردی بود از تبار میلیون ها مردمی که در آن آب و خاک زاده و پرورش یافته بودند. او خردمند بود، شهامت و جربزه داشت، و شایسته پادشاهی بود. ولی بی هیچ تردیدی، نوه او کمترین شباهتی به پدر وپدر بزرگ خود ندارد و در طول چهار دهه گذشته نشان داده است که فاقد شایستگی های پدرانش می باشد. امید بستن به او جز اتلاف وقت ، سرگردانی و اختلاف میان نیروهای اپوزیسیون نتیجه دیگری ندارد و تنها به عمر رژیم حاکم می افزاید.
منبع:فرهنگ ایران، http://www.farhangiran.com/