به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۵

بهروز سورن: نان و خمپاره!

آیلان کوچولو را امروز همه می شناسند. کودک سوری که جسدش را در ساحل یافتند. چهره اش دیده نمیشد. معصومیت نگاهش را در چشمان زیبایش نمیشد دید اما قلب هر انسانی را بدرد آورد و چشم های بی شماری را مرطوب کرد. هنوز تصویرش از اذهان عمومی نرفته بود که تصاویر کودک پنج ساله دیگر بهت زده,  وحشت زده و خون آلود ساکن حلب روی جراید باز هم قلب هر تنابنده ای را سوزاند. 



کودک پنج ساله ای که بهت زده چهره خون آلودش را پاک می کند و دستهایش را به صندلی ماشین اورژانس میساید تا خون آلود نباشد. کودک حتی نمیداند جریان چیست؟ در کجای دنیا پا به جهان گذاشته است و اصلا کودکی چه معنایی دارد. اما صورتش خونین است و نگاهش مات و مسخ و بی روح  و از شادمانی کودکانه تهی است.