شمار روزنامهنگارانی که بارها و بارها در مقابل توهینهای آبدار سعید مرتضوی قرار گرفتند آنقدر زیاد است که نیازی برای آوردن شهود و اسامی در این نوشتار نیست!
مرتضوی ثمرهی نامشروع سیستمی است که هتاکی و “بیدهنی” برایش یک اصل بهشمار میرود و کارکردهایش در خصوص این دستپروردهاش ـ گام به گام پیش رفت و بیدهنی افسار گسیخته تبدیل به “بیعملی” شد و خروجی این طرز تفکر به قتل “زهرا کاظمی” و جنایتهای “کهریزک” انجامید.
آنچه از سالها پیش انتظار میرفت رخ داد و قاضیالقضات برجنشین دادگاه مطبوعات که بهواسطهی خوش خدمتیهایش پست بالاتری گرفته بود، لب به پوزش خواهی گشود.
هرچند که “سعید مرتضوی” هنوز تاوان جنایتهایش را تمام و کمال پس نداده و یک از هزار بلاهایی که بر سر بهخصوص روزنامهنگاران آورده، ندیده اما همین پوزش خواهی نشان از آن دارد که چگونه و با چه فضاحتی از برجعاج سقوط کرده است.
چه بسیار روزنامهنگارانی که بهدلیل احکام ظالمانهی وی به زندان افتادند و بیکار شدند و چه زندگیها که بهدلیل بیکاری از هم پاشید. چه آنانی که مجبور به تبعید خودخواسته شدند و هنوز درد و زجر غربت را میچشند و چه آنانی که بهخاطر بیکاری دست از زندگی و کاشانهی خویش کشیدند.
او بهطورحتم بهیاد دارد که چگونه از مسند قضاوت، انواع و اقسام توهینها و تحقیرها را نثار کسانی میکرد که جز خدا هیچ حامی دیگری نداشتند. مرتضوی حتما به یاد دارد که چگونه خانوادههای روزنامهنگاران را نیز از توهینهایش بینصیب نمیگذاشت و هر آنچه دوست داشت بر زبان میراند!
شمار روزنامهنگارانی که بارها و بارها در مقابل توهینهای آبدار وی قرار گرفتند آنقدر زیاد است که نیازی برای آوردن شهود و اسامی در این نوشتار نیست!
مرتضوی ثمرهی نامشروع سیستمی است که هتاکی و “بیدهنی” برایش یک اصل بهشمار میرود و کارکردهایش در خصوص این دستپروردهاش ـ گام به گام پیش رفت و بیدهنی افسار گسیخته تبدیل به “بیعملی” شد و خروجی این طرز تفکر به قتل “زهرا کاظمی” و جنایتهای “کهریزک” انجامید.
هرچند مرتضوی ریزمهرهای بود که اکنون سوخته و این روزها دوستان سابق هم وی را مینوازند اما پر واضح است که وی در این معادلهها عددی نبوده و نیست و سرنخ اوامر از جاهایی بالاتر به وی ابلاغ میشد و برای کسی چون او، گرفتن یک منصب کافی بود تا دست به خودفروشی بزند و خانوادههای بسیاری را داغدار کند.
هرچند هنوز هم معلوم نیست تا وی به سزای اعمالش برسد و ممکن است همین فردا با نجوایی تطهیر شود و دوباره در جایی بنشیند که بر جان، مال و …مردم مسلط شود و فرصت داشته باشد تا شاهکارهای نکردهاش را به منصهی ظهور بگذارد.
آنچه مشخص است این است که دستگاه قضا فرصتی دارد تا نشان دهد که حق و حقوق واژههایی فراموش شده نیستند و نشان دهد که عمل ننگین یه مسئول هم بیجواب نخواهد ماند که این هم به رویا شبیه است.
مرتضوی تنها یک نشانه است ـ نشانهای برای عبرت کسانی که پشت به قدرت میدهند و بهواسطهی حمایت قدرقدرتها، آنچنان بر مرکب چموش اهدایی میتازانند که بر زمین افتادن و زیر دست و پای همان مرکب اهدایی له شدن، بی برو برگرد است.
وی باید عبرتی برای سایرین باشد که با دریافت چنین منصبهایی از خود بیخود نشوند و فهم کنند که تکیه بر چنین قدرتی گام برداشتن در مسیر “تحمیق” خود است و اگر لازم شود چنان پشتشان خالی میشود که راهی جز توبه بر اعمال ننگینشان ندارند.
مطلب کوتاه شده ای از هرمز شریفیان