سیدعبدالحسین مختاباد- آهنگساز و خواننده
شعرم از ناله عشاق غمانگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سال اول نظری بودم که نخستین مضرابهای استاد فرهنگ شریف را شنیدم؛ روی آوازی کمنظیر از استاد محمدرضا شجریان بر شعری ناب از استاد هوشنگ ابتهاج با مطلع:
فتنه چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت
سال اول نظری بودم که نخستین مضرابهای استاد فرهنگ شریف را شنیدم؛ روی آوازی کمنظیر از استاد محمدرضا شجریان بر شعری ناب از استاد هوشنگ ابتهاج با مطلع:
فتنه چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت
بعدها فهمیدم این آواز در دستگاه همایون خوانده شده است و امروز هم که به این آواز گوش میدهم، نمیتوانم در میانه آن را قطع کنم و باید حتما تا پایان آن را گوش دهم؛ چراکه از حسی ناب و درونی سرچشمه گرفته است که در چنین نقطههایی، زیبایی خاص خود را به مخاطب و شنونده انتقال میدهد. در آن سالها، این صدای ساز استاد شریف بود که مرا به سمت خود کشید و بعدها صدای استاد شجریان. ترکیبی که یکی از نقطههای اوج حس و حال در موسیقی سنتی و بداههنوازی ماست و میتواند سرمشقی باشد برای آنهایی که به دنبال کاری حسی، ذوقی و اشراقی در موسیقی ایرانی هستند. به گمانم بخشی از جذابیت ساز و نواختههای استاد شریف را باید در همین حسوحالی جست که در زمره خصوصیات و ویژگیهای اصلی موسیقی ایرانی است که متأسفانه در سالهایی، عملا به بوته فراموشی سپرده شده بود و تکنیکینواختن و سرعت در نواختن، برای برخی اسباب افتخار شده بود؛ اما بعدها مانند کفی روی آب، آنچه باقی ماند، همین حس و حال و تشخص در نواختن بود که یک زخمه مرحوم عبادی، یک آرشه مرحوم یاحقی، تجویدی و ملک و مضراب شهناز، شریف و مجد با ساعتها سرعتی نواختنها برابری میکرد. ساز استاد شریف به یک تشخصی رسیده بود و هویتی مستقل برای خود تعریف کرده بود که تا سالهای سال، آدمی وقتی نام تار را میشنید به یاد او میافتاد. در سالهای بعد که فرصتی دست داد؛ ایشان لطف کردند (به گمانم سال ۱۳۸۳) و به منزلشان دعوتم کردند، به اتفاق دوست خوبم مهیار فیروزبخت. بر حسب اتفاق استاد زندهیاد پرویز یاحقی نیز در آنجا میهمان بودند و روزی خاطرهانگیز را برایم بر جای گذاشتند. استاد، سازی زیبا نواختند و از من خواستند که قطعه آوازی بخوانم و اطاعت امر کردم.
میگویند هنرِ یک هنرمند به نوعی تجلی درونیات اوست؛ به گمانم، ساز فرهنگ شریف هم اینگونه بود؛ سازی که به شنونده آرامش میداد و او را از قیلوقالهای روزمره جدا میکرد و به سفری درونی میبرد. اگر یکی از کارکردهای هنر ناب را فراخواندن آدمی به خویش و تأمل در درون و پرسش از خویشتن خویش بدانیم، به گمانم ساز شریف این ویژگی را داشت که آدمی را به سکوت و تأمل در خود دعوت میکرد.
یادش گرامی باد که صدای سازش همهگاه در سپهر موسیقی ایران ماندگار و برقرار خواهد بود.
" زخمه " استاد فرهنگ شریف . ابوعطا