به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۵

مسئولانِ همینجوری! ، محمد نوری زاد

عید قربان را به همه ی مسلمانان بویژه مسلمانان کشورمان مبارکباد می گویم. و اما سخنِ اینباره ی من: پرسه ای اگر در دایره ی بسته ی مسئولانِ این سالهای اسلامی بزنید، به آدمهایی بر می خورید که “همینجوری” مسئول بوده اند پی در پی و سالهای سال. و نان برشته ی مسئول بودن را به هم قرض داده اند مدام. به ریخت کاری و حرفه ای و حتی ظاهری اینان اگر بنگرید، هیچ دلیلی برای ماندگاریِ مدامشان نمی یابید. که آیا مثلاً این کوچ مستمری که مسئولان همینجوری از این دستگاه به دستگاه دیگر داشته و دارند، بخاطر کاردانی و تیزفهمی شان بوده و هست یا تخصص و سودآوری شان برای آن دستگاهها؟ نیز این بگویم که پای مسئولان همینجوری، حتماً به ریسمانی از بیت رهبری یا سرداری همینجوری یا آیت اللهی همینجوری بند است.

من از باب مثال یکی از مسئولان همینجوری را اسم می برم تا شما خود به ریخت کلیِ این مسئولان ضربش کنید. شما در جمال و وجنات حرفه ای و تخصصی و کاربلدیِ مسئولی چون آقای علی جنتی – وزیر فعلی ارشاد اسلامی – هیچ دلیلی برای ماندگاریِ مدامش نمی بینید. که اگر مثلاً در اوائل انقلاب به اشتباه یا بخاطر قحط الرجالی بر سرِ دستگاهی نشانده اندش، نشاندنش بر سرِ دومین دستگاه حتماً و مطلقاً اشتباهی فاحش تر بوده. سومین دستگاه را نگو و نپرس. اکنون اما وی بر سرِ بیستمین یا هشتادمین یا چهارصدمین دستگاه مسئول است. این ارقام را شوخی مگیرید. مسئولان همینجوری، همزمان در چند دستگاه مسئولند و سهم حضور و اختیار و امضاء دارند.
من به یک فرمول کلی دست یافته ام برای بازخوانیِ میزانِ لیاقتِ این مسئولان و حتی برای همه ی مسئولان. با بکار گیریِ این فرمول شما می توانید بخود پاسخ بدهید که این مسئول با این وجنات و شکل و شمایلی که برای خود آراسته، آیا بایسته ی این مسئولیت هست یا نیست. این فرمول، یک پرسش است. برای پاسخ یابی، کافی است شما آیینی از تخصص ها و لیاقت ها و مسئولیت ها را در زمان شاه بدانید و با نگاه به وضع موجودِ یک فرد و دستگاهی که اکنون او برسرِ آن آوار است، این پرسش را با خود مطرح کنید. به محضِ مطرح کردنِ این پرسش، شما فی الفور به پاسخ مطلوبتان می رسید با هفتاد هشتاد درصد ضریبِ درستی. و آن این که: اگر انقلاب نمی شد، این فرد آیا در اینجا که هست قرار می گرفت؟ یا اگر انقلاب نمی شد، این وزیر و این مدیر اکنون به چه کاری مشغول بود؟
این پرسش را با یک روحانی با یک معلم با یک پزشک با یک مدیر کارخانه و با یک وزیر بیازمایید. مثلاً با نگاه به قد و بالای آخوندهای فحاشی مثل علم الهدی و احمد خاتمی و قاتل هایی مثل پورمحمدی و حسینیان و فلاحیان که همین اکنون صاحب اقتدار و امضایند و میلیاردها پول با امضایشان جابجا می شود، از خود بپرسید اگر انقلاب نمی شد اکنون اینها مشغول چکاری بودند؟ و حتماً نیز به این پاسخ دست می یابید که حضورِ مسئولان همینجوری بر سرِ مسئولیت فعلی شان، چه نسبتی با لیاقت هایشان دارد. اگر انقلاب نمی شد، مهندس محمدرضا نعمت زاده – وزیر فعلیِ صنعت معدن تجارت – اکنون کجا بود؟ این آقای مهندس، متناسب استعداد و لیاقتش، در نهایت باید کارمند یک دستگاه فنی می بود. یا مدیر یک پروژه در یک دستگاه پیمانکاری. اما اکنون وزیر است با مجموعه ای از خسارت های دوش بدوش.
مسئولان همینجوری را اگر در اتاقکِ پرسشِ من قرار می دهید، ابتدا باید ریسمان ارتباطشان را با بالایی ها ببرّید. بریدنِ این ریسمان، تعادلِ جسمی و روانی و ارتباطیِ مسئولان همینجوری را بهم می زند. همین اکنون نیز این سخن در میان بالایی ها و خودِ مسئولان همینجوری دهان بدهان می شود که: فلانی به یک تلفن بند است. که یعنی وزیر بودن و مدیر بودن و فرمانده بودنِ یکی، مطلقاً ربطی به لیاقت و استعدادش ندارد. بل طرف به زنگ یک تلفن، جابجا می شود بی هیچ توانِ اعتراضی.
راز درهم پیچیدگیِ اوضاع کشور ما، در همین آدمهای همینجوری است که بر سرِ مسئولیت ها خیمه زده اند و هرگز نیز راضی به ورود آدمهای جوان و متخصص و کاردان و تیز فهم و با برنامه نیستند. مسئولان همینجوری، به محض ورود به یک دستگاه، مدیران و کارمندان تیزفهم و سربلند را چنان سربزیر می کنند که سروگردن خودشان از همه بالاتر باشد. این یک رویه ی متداول است. در یک دستگاه، حرف اول را اگر دیگران می زنند، حرف آخر را مسئول همینجوری می زند. بی آنکه آن حرف و آن خروجی، با ریخت مسئول همینجوریِ ما مناسبتی داشته باشد.
می گویم: تا زمانی که مسئولان همینجوری از این دستگاه به دستگاه دیگر کوچ می کنند، هیچ دستگاهی در جایگاه درستش قرار نمی گیرد و کاری از کارهای کشور بسامان نمی شود. بیت الغزل سخن من در این است که بیت رهبری سخت به اینجور مسئولان نیازمند است. مسئولان همینجوری با کپسول هایی بردوش، به بیت رهبری و شخص رهبر اکسیژن رسانی می کنند. که وی، بی حضورِ اینان، به نفس تنگی می افتد. و در این میان، گور پدر مردمی که نفس شان به تنگ آمده از مصدر نشینیِ همین مسئولان همینجوری. در پایان، شما به ردیفی از جوانان و کارآزمودگان و کاردانان ما در هر کجا بنگرید که صرفاً بخاطر این که غریبه ی دستگاه رهبری و مسئولان همینجوری اند، در پشت درها نشسته اند چشم براه غمزه ی یک مسئول همینجوری!

فیس بوکfacebook.com/m.nourizad

اینستاگرام: mohammadnourizad

تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad


محمد نوری زاد 

بیست و دو شهریور نود و پنج