به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۹۵

کارنامه سیاسی بختیار در برنامه پرگار، حسن بهگر

گفتگو درباره ی شاپور بختیار 
هرسال اوج بیشتری می گیرد و هرسال در سالگرد ترور بختیار شاهد مقاله ها و مباحث گوناگونی هستیم. این مباحث ادامه خواهد یافت و در تاریخ معاصر ایران ماندگار خواهد شد، زیرا بختیار سیاستمداری بود که با جسارت و شهامت فوق العاده، یک تنه در مقابل عوامفریبی رهبری مذهبی ایستاد. 
او از قهرمانان ملی ماست، درستی سخنان هشدار دهنده ی او که می خواست اقتدار ملایان را محصور و محدود به واتیکان شان یعنی همان قم بنماید، روز به روز روشن تر شده است. 

راه درست ترتیب رابطه ی سیاست و دین را که همان لائیسیته است، او به ما نشان داد.

او بود که همه کار کرد تا مملکت را نجات بدهد و دست آخر جان خودش را هم در این راه داد.
بذر سخنانی که او کاشت و در آن روزها کمتر کسی به گوش گرفت، به مرور بارور شده و برای سالیانی دراز شنیده خواهد شد .
مباحث در مورد شاپور بختیار به دو بخش تقسیم میشود: چرایی قبول نخست وزیری و نیز فعالیت های نهضت مقاومت در خارج کشور.
مخالفان بختیار در هر دو بخش اتهامات شخصی از قبیل جاه طلبی و غیره به او می زنند و خریداری هم ندارد و زمانه مهر تایید بر او کوبیده است .
در باره ی بخش اول سال ها به او ناسزا گفتند تا گذشت زمان از رو بردشان.
در مورد بخش دوم هنوز یاوه می گویند چون وارسی درستی سخنانشان برای مردم عادی مشکل تر است. مردم روزگارشان را در داخل ایران می بینند که پیشبینی های بختیار درست درآمده. ولی وقتی تهمت همکاری با صدام را به وی می زنند، قضیه فرق می کند و به بدخواهان فرصت می دهد هر حرف بی مأخذی بزنند و وقتی سخنشان رد می شود، باز به روی خود نیاورند. این هم که اتهام همکاری با صدام از سوی روزنامه های جیره خوار اشرف پهلوی به وی زده شد، برای تکرار کنندگانش که ممکن است مجاهد و چپ و ملی مذهبی و غیره باشند اشکالی ایجاد نمی کند. (نبین که می گوید، ببین چه میگوید و تا میتوانی سؤاستفاده کن...)
بختیار بعنوان رئیس دولتی قانونی عزم بازگشت به قدرت را داشت و در این راه جدی بود و در قبال کمکی مالی که از صدام گرفت هیچ تعهدی نداد. درهمان زمان آمریکا و کشورهای دیگری بودند که آماده کمک های مالی بیشتری به او بودند که قبول نکرد زیرا استدلال او این بود که صدام نمی تواند او را تحت فشار قرار دهد ولی رهایی از دست قدرت های بزرگ امکان پذیر نیست. مزدوران شاه اللهی هیاهو کردند که آی به پا خیزید که ناموس ملی رفت.
به تازگی در پرگار در بی بی سی فارسی برنامه ای با شرکت آقایان علی خدایی روزنامه نگار (سازمان نوید)، سعید شاهسوندی از اعضای رهبری سابق سازمان مجاهدین و جواد خادم وزیر بختیار که پس از نزدیک به چهل سال گوشه گیری ناگهان دوباره فعال شده، برگزار گردید.
مجری برنامه آقای کریمی برنامه را با این جملات آغاز کرد:
«قانون لفظی بود که به سیاست ورزی شاپور بختیار معنا می بخشید. او بازگشت روح الله خمینی به ایران را حق قانونی اش می پنداشت اما نخست وزیری خود را هم سازگار با قانون اساسی مشروطه می دانست. بر اساس همین تعریف از قانون بود که در روزهای نخست وزیری اش زندانیان سیاسی را آزاد کرد و مطبوعات را از تیغ سانسور محفوظ نگه داشت. اما نکته اینجاست که در شرایط انقلابی آن روزها خیابان جلوتر از قانون در حرکت بود.»
آنچه در مجموع می توانم بگویم بحث در مورد انقلاب ۵۷ و چرایی قبول نخست وزیری تقریبا خوب پیش رفت گرچه جا نیفتاد زیرا شرکت کنندگان به جای بیان نقطه نظر بیشتر ذکر وقایع کردند. (مطلبی که مجری برنامه بارها تذکر داد)
گفتار آقای خدایی از سازمان نوید از نظمی برخوردار بود و توالی مطلب را از دیدگاه خود به طور منظم بیان کرد ولی در بحث نامعقولی که بین خادم و شاهسوندی واقع شد زیر دست و پا رفت.
خادم قرار بود از بختیار دفاع کند ولی سخنش را با این شروع کرد که وی مطمئن بود که شکست خواهد خورد!؟ و اگر کاری کرد برای این بود که بر سیر انقلاب تأثیر بگذارد! از متناقض بودن این سخن می گذرم، ولی وقتی کسی که ادعای نزدیکی به بختیار می کند حتا مقصود آن مرحوم را هم از قبول نخست وزیری درست نفهمیده، چه دفاعی می تواند از او بکند؟ وزیر شدن که جواز زدن حرف نامعقول نیست. در نهایت فکر کرد اگر بگوید بختیار از مصدق بزگتر بود، از او خیلی دفاع کرده که این هم نشانه ی درک محدودش از تاریخ است و بیانگر آن که نه مصدق را می شناسد و نه بختیار را؛ بختیار پیرو مکتب مصدق بود.*
ولی از همه حیرت انگیزتر سخنان شاهسوندی از رهبری سابق سازمان مجاهدین بود. او که فرازونشیب بسیاری را در این سال ها گذرانده. بختیار را متوهم و جاه طلب و محلل حکومت استبداد شاهی معرفی کرد! و خلاصه همه ی آن تهمت هایی که مخالفان از روز نخست وزیری بختیار به او زده بودند و نادرست بودن همه هم اثبات شده، یکجا تکرار کرد.
بنظر او بختیار باید به عقیده مردم احترام می گذاشت ولی از آنجا که به مردمی که انقلاب کرده بودند احترام نگذاشت مصدقی نبود!؟
واقعاً اینست معنای مصدقی بودن؟ ایشان فرق بین نظر مردم که باید در انتخابات دمکراتیک معین شود و غوغای عوام که در انقلاب توسط اسلامگرایانی نظیر خود ایشان کنترل می شد، نادیده می گیرد.
بختیاری که به نام آزادی و دمکراسی جلوی خمینی ایستاد به عقیده ی ایشان جلوی مردم ایستاده است! یعنی برای همراهی با مردم باید مثل برخی فریفته ی امام می شد تا دمکرات به حساب بیاید!
واقعاً نمردیم و دیدیم که مجاهدها آمدند به ما بگویند که مصدقی است و که نیست!
اگر من بدانم که این راهی که مردم می روند به تباهی و درد و رنج ختم می شود ولی هشدار ندهم گناهکارم. این احترام به مردم نیست، لاابالیگری است و عوامفریبی.
بختیار همان حرف مصدق را می زد که دفاع از قانون اساسی مشروطیت بود. بازگشت شاه به قانونیت خواست مصدق بود و بختیار نیز جز آن نمی خواست. او همچنان که در اعلامیه سه نفره پایبندی شاه به قانون را خواست از آن فاصله نگرفت و دیگران بودند که از آن فاصله گرفتند. چطور شد که برای آقای شاهسوندی یکی درست میگفت و دیگری غلط. مشکل ایشان این است که دنبال خمینی رفته اند و بد دیده اند، ولی کسی را که نرفته و به اسم دمکراسی هم نرفته، نمی خواهند ببخشند.
ادعای اینکه شاه دوباره می خواست ۲۸ مرداد را تجدید کند و بختیار خواستار برگشت دیکتاتوری شاه بود تهمت محض است. این تهمت از سوی کسی زده میشود که حاصل سیاسی عمرش یاری به خمینی و بعد هم سازمان مجاهدین فعال است. در حق کسی این حرف ها را می زند که تمام عمر با هر نوع دیکتاتوری جنگیده! انصافتان را شکر.
خیر آقای شهسوندی! بختیار محلل هیچکس نبود بلکه بازرگان قطب آن زمان شما، محلل حکومت اسلامی بود که با کمک امثال شما مملکت را به روز امروزش انداخت.
شما تا اسم بختیار را می شنوید از فرط هیجان به مواضع دوران انقلابتان باز میگردید، یادتان می رود که آن موضعگیری ها چه بر سر ملت ایران آورد و خودتان سال هاست از آنها ادعای برائت کرده اید.
اینجاست که باید پرسید ادعای برائتتان چه اندازه از روی درک و حسن نیت است.
عقاید خیالپردازانه ی آن روزتان که فاجعه آفرید، ولی هنوز از آن تجربه چیزی نیاموخته اید. آنچه که خمینی آن روز می گفت به اعتراف خودش مکر و خدعه و تزویر بود، شما همان حرف ها را در همه جا پراکندید و شریک جرم خمینی بودید. این تزویر را بختیار می دانست و به مردم هشدار داد و هنوز به همین دلیل از چشم شما گناهکار است. دیروز امثال شما با زدن هزار تهمت به بختیار مردم را به کجراه کشیدید. می گفتید که برای شاه کار می کند و یا برای آمریکا. امروز هم به او تهمت همکاری با صدام را می زنید. مشکل شما فقط ندیدن حقیقت نیست، اینست که تحمل کسی که حقیقت را می بیند ندارید و می خواهید به هر قیمت از او انتقام بگیرید. چرا تاوان نادانی شما را باید بختیاری بدهد که امروز دوست و دشمن واقع بینی و شهامت و شعورش را می ستایند؟
یک بار خمینی را به قدرت رساندید، امروز هم اگر دری به تخته بخورد بدتر از او را روی کار می آورید. برای اینکه به هیچ قیمت حاضر نیستید بپذیرید دیگری ممکن است بهتر از شما بفهمد و عمل کند. اگر هم کرد که کمر قتلش را می بندید. بیچاره بختیار که امروز دشمنش امثال شما هستند و مدافعش جواد خادم.
در پایان دوباره بگویم که آقای کریمی برنامه را خوب اداره کرد و حتا هنگامی که شرکت کنندگان دچار هیجان شدند با شوخی و خنده از حرارت آنان کاست. بر شاهسوندی و امثال او حرجی نیست، تقاص نادانی خود را از بختیار میخواهند. رفتار با آقای خادم خوب و احترام آمیز بود، ولی کسی که باید می فهمید مرد این میدان نیست خود خادم بود که ظاهراً از این افکار به ذهنش خطور نمی کند.
جمعه، ۱۹ شهريور ۱۳۹۵
• این حضرت مدعی دفاع از بختیار قاتل او را چنین می ستاید «من رفسنجانی رو به عنوان یه سیاستمدار قبول دارم. بِهِش علاقَم، علاقه هم بِهِش دارم. آدم فهمیده ای یِه. و به عنوانی که نابودی ایرونم نمی خواد قبولش دارم. ولی هیچ وقت آدم انتقامجو به اون معنی نمی بینمش. »
بیژن فرهودی: «ولی در اپوزیسیون بنام رسماً جانی معروفه آقای رفسنجانی، خُب اگر، همان کسی که شما عضو کابینه اش بودید، آقای بختیار، در زمان رفسنجانی ترور شد در خارج از کشور»
جواد خادم: «می دونید سیاست ایران همیشه با خون آغشته بوده. شما کمتر کسی می دونید که دستش آغشته [نباشد]، یکی از گرفتاری اپوزیسیون برای آینده مملکت اینه که فکر می کنه که فلان کس قاتل بوده، آدم کشته، نه، شما کمتر سیاستمداری در، در ایران می تونین پیدا کنین که آلوده [نباشد]، حتی دکتر مصدق، می گَن که خُب از جریان رزم آرا با خبر بوده. رزم آرا ترور شد دیگه، فرق نداره. من اینو نمی خَرَم [؟؟؟] ولی آنچه ...»
نقل از یاد آوری هایی به آقای مهندس جواد خادم و پرسش هایی از ایشان!-حسن نقیبی
پرسش اینست چنین کسی با افکار بختیار چه نزدیکی و قرابتی دارد که دایم او را بعنوان مدافع بختیار در رسانه ها دعوت می کنند؟ 
منبع: ایران لیبرال