به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۶

دونالد ترامپ و عیان‌شدن تناقضات نخبگان اقتصادی

در ماه‌های اخیر شماری از مدیران‌عامل و میلیاردرها ازجمله تیم کوک از شرکت اپل به یکباره در دفاع از یک جامعه آمریکایی فراگیر و به‌ویژه  در مسائلی همچون مهاجرت، نژاد و جنسیت به انتقاد از دونالد ترامپ پرداخته‌اند. در مقابل از ماه ژانویه، شاهد استقبال شرکت‌های تجاری ساکن در واشنگتن‌دی‌سی از برخی طرح‌های اقتصادی ترامپ بوده‌ایم؛ شرکت‌هایی که مصمم‌اند تا آنجایی که جا دارد و از هر جای ممکن، جیب‌های خود را پر کنند: از جاهایی همچون مشتریان، سرمایه‌گذاران، زمین‌های عمومی، دانشجویان، قانون مالیات و حتی جنگ در افغانستان.
آنهایی که رفتار این جمعیت یک‌درصدی را در نظر گرفته‌اند، از این تصویر دوتکه متعجب نمی‌شوند. برای نزدیک به دو دهه، جمعیتی از نخبگان ثروتمند و تحصیل‌کرده، باورهای خود را بر مفاهیمی همچون رواداری، تنوع و شایسته‌سالاری بنا کرده بود هرچند این مسئله به سطوحی بی‌سابقه از نابرابری انجامید که حسی از طردشدن به لحاظ اقتصادی و خشم روزافزون برای بسیاری از آمریکایی‌ها را به دنبال داشت. ریاست‌جمهوری ارتجاعی ترامپ، تناقضات عظیمی ‌را در رأس هرم درآمدی ایالات متحده عیان کرده است. در بحبوحه اقدامات ترامپ درخصوص مهاجران و اظهارات تحریک‌آمیز او درباره  نژاد و مهاجرت، کورسوهایی از یک طبقه مرفه و ثروتمند با یک آگاهی اجتماعی قدرتمند و پتانسیلی برای مدیریت مسائل متنوع یک جامعه متکثر ازجمله تغییرات آب‌وهوایی را نیز شاهد بوده‌ایم. البته انتظار نمی‌رود  یک تشکیلات فرهیخته و روشنفکر به این زودی‌ها اداره جامعه آمریکا را در دست گیرد. این مسئله اتفاق نمی‌افتد تا زمانی که طبقه ثروتمند و رهبران تجاری، نگرش دربرگیرنده خود را به مهم‌ترین حوزه زندگی آمريکایی یعنی اقتصاد نیز تسری دهند.


جنگ آتی پیرامون مالیات‌ها، می‌تواند محک و آزمونی بزرگ برای این مسئله باشد. آیا همان مدیران‌عامل و میلیاردرهایی که عیله منع سفر ترامپ و حمایت او از برتری‌طلبان سفیدپوست قدم علم کردند، در برابر طرح‌های پیشنهادی مالیاتی او نیز خواهند ایستاد؛ طرح‌هایی که ثروتمندان را ثروتمندتر می‌کند به قیمت افزایش کسری بودجه و کاهش حمایت‌های اجتماعی از اقشار آسیب‌پذیر؛ امری که چندان محتمل به نظر نمی‌رسد.

رهبران شرکت‌ها تا به امروز از حرکت ترامپ برای کنارزدن مقررات و نظارت‌های دولتی که قواعد حاکم بر اقتصاد و تجارت را به نفع صاحبان کسب‌وکار و طبقه ثروتمند عوض می‌کند، حمایت کرده‌اند. فراگیری اجتماعی ممکن است به دغدغه‌ای برای طبقه فرادست بدل شده باشد اما حوزه اقتصادی همچنان شامل این فراگیری نمی‌شود. با این حال، این دو هدف در تضاد با یکدیگر قرار می‌گیرد. جامعه آمریکا به لحاظ تاریخی زمانی بلندترین گام را به سوی فراگیری اجتماعی برمی‌دارد که همگان از فرصت‌های مشترک و رفاه برخوردار باشند. در مقابل، در شرایطی از بی‌امنیتی اقتصادی و بی‌عدالتی، خشم مردم خیلی راحت‌تر به سمت اقلیت‌ها، زنان و مهاجران هدایت می‌شود و به‌قدرت‌رسیدن ترامپ این مسئله را به‌خوبی نشان داده است. در‌حالی‌که برخی رهبران شرکتی اخیرا علیه لحن زننده ترامپ، زبان به اعتراض گشوده‌اند، باید پرسید این نخبگان تجاری کجا بودند زمانی که طبقه کارگر در نتیجه تنزل وضعیت زندگی به دام پوپولیسم ‌می‌افتادند؟ همان پوپولیسمی ‌که آتش بیار معرکه نژادپرستی بود. پاسخ این است که بسیاری از رهبران شرکتی و مالی بخشی بزرگ از خود صورت‌مسئله بوده و هستند. این رهبران تجاری شرایط اقتصادی‌ای را پدید آوردند که زیر پای ارزش‌هایی همچون رواداری و تنوع اجتماعی و فرهنگی در آمریکا را خالی کرده است.

رویه‌های تجاری از طریق برون‌سپاری، اتوماسیون، اعطای وام‌هایی با بهره بالا و انحصار، هدف افزایش سود سهام‌داران را دنبال می‌کردند و از این طریق امنیت و رفاه قشرهای عظیمی‌ از جامعه را تضعیف کردند. در ادامه، سیلی از ثروت‌های تجاری برای کمک به ستادهای انتخاباتی و لابی‌گری در دهه‌های گذشته مانع از آن شده است که دولت بتواند گامی ‌در جهت کاهش آلام جامعه بردارد. طبقه تجاری آمریکا باید از اینکه امروز خود را مدافع فراگیری اجتماعی می‌داند، شرمنده باشد چراکه خود آنها در حقیقت این ایده‌آل‌های فراگیر اجتماعی را در خطر قرار دادند. این خوب است ببینیم که مدیران‌عامل شرکت‌ها علیه رئیس‌جمهوری متعصب و متحجر موضع می‌گیرند اما کافی نیست. الان زمان این است که این رهبران تجاری اندکی عمیق‌تر  بیندیشند.

تاریخ به ما می‌گوید جوامعی که طبقه فرادست در آنها، فقط به فکر سود خود و مکیدن شیره دیگر طبقات اجتماعی‌اند، دچار افول می‌شوند، حال آنکه جوامع برخوردار از نخبگان آزاداندیش، ثبات و ماندگاری بیشتری خواهند داشت. با قدرت‌گیری ترامپ، بعد از دهه‌ها که ثروت ملت به جیب گروهی کوچک سرازیر شده، تاروپود یک جامعه ناعادلانه عیان شده است. آمریکا کمترموقعی به اندازه امروز شکننده بوده است؛ کشوری که به جای یک میراث مشترک بر پایه ایده‌های مشترک بنا یافته است. آمریکای امروز تصویری زشت از تفرقه و نفرت است هرچند با توجه به ترومای اقتصادی‌ای که برای سال‌های سال این کشور را گرفتار کرده بود، چندان دور از انتظار نیز نبود.

خبر خوب اینکه برخی مدیران‌عامل و ثروتمندان نوع‌دوست متوجه این ارتباط ذاتی میان فراگیری اجتماعی و اقتصادی شده‌اند. راهکارهایی نیز در دستور کار قرار گرفته است؛ از قبیل آموزش کارگران کم‌درآمد برای مشاغل بهتر، افزایش دسترسی به اعتبار، احیای محله‌های فقیر شهری و کمک‌های مالی به دانشجویان. درعین‌حال، صرفا میلیونرها و میلیاردرهای معدودی به صورت علنی و مشخص مخالفت خود با کاهش مالیات برای خود و تغییر قوانین تجاری حاکم بر وال‌استریت را اعلام کرده‌اند. تا به این لحظه‌، مخالفان فقط یک اقلیت را تشکیل می‌دهند. پیش‌ترها و بعد از جنگ جهانی دوم، رهبران تجاری در ایالات متحده با آغوش باز اصل فراگیری و عدالت اقتصادی را پذیرفتند. آنچه امروز جامعه آمریکا به آن نیاز دارد، طبقه ثروتمندی است که بار دیگر پشت آن اصل مهم و حیاتی بایستد.


 دیوید کالاهان . نویسنده و فعال مدنی / شرق