رفیق نازنین من گریفین
در این عکس گریفین بمن اجازه
داد تا کلاهم را بر سر مبارکش بگذارم و مرا مفتخر نمود
تا کلاهم را برکت بخشم.
تا کلاهم را برکت بخشم.
برادر کوچک و رفیق نازنین من گریفین. گاه او را می بینم واز چشمهایش می آموزم
و از برخوردهایش معنای محبت را یاد می گیرم و می فهمم که تا حیوانات را چون
خود ندانیم هرگز آدم نخواهیم شد و انسانیت مورد نظر رخ نشان نخواهد داد.
در
این تردید ندارم. دیگر رابطه انسان با انسان کار ساز نیست مکتبی باید که
انسان و حیوان و طبیعت دست بر دوش هم نهند. در این عکس گریفین بمن اجازه
داد تا کلاهم رابر سر مبارکش بگذارم و مرا مفتخر نمودتا کلاهم را برکت
بخشم.
گریفین نیز چون من و تمام جهان از آتش پر اعجاز انفجار بیگ بانک بر آمده است پس چون من است. همخون من است و برادر من است.
من جهان را این چنین می شناسم هنگامیکه از قفس متعفن سنتهای کهنه و آن خدای کهنه و رسول و کتابش گریختم و ترس را بدور افکندم زیرا حس کردم که فرزند تمامیت بی پایان جهانم و ذره ای از تمامیت او مثل گریفین. با حقوقی کاملا مساوی.
برگرفته از «دریچه زرد»
گریفین نیز چون من و تمام جهان از آتش پر اعجاز انفجار بیگ بانک بر آمده است پس چون من است. همخون من است و برادر من است.
من جهان را این چنین می شناسم هنگامیکه از قفس متعفن سنتهای کهنه و آن خدای کهنه و رسول و کتابش گریختم و ترس را بدور افکندم زیرا حس کردم که فرزند تمامیت بی پایان جهانم و ذره ای از تمامیت او مثل گریفین. با حقوقی کاملا مساوی.
برگرفته از «دریچه زرد»