ملاصدرا در انزوا
کمي بيش از ٢ كيلومتر، طول خيابان ملاصدرا از ميدان ونك تا تقاطع بزرگراه چمران را يك بار پياده گز كنيد و از عابران پيادهاي كه حال و حوصله دارند، بپرسيد كه چند نفرشان ملاصدرا را ميشناسند و كدامشان ميتوانند ١٠جمله درباره او صحبت كنند.
نتيجه روشن ميسازد كه ما ايرانيها تا چه اندازه تاريخ و فرهنگي را كه اينقدر به آن مينازيم ميشناسيم و به آن آگاهي داريم. درباره ملاصدرا يا همان صدرالدين محمد شيرازي، فيلسوف و حكيم قرن يازدهم هجري، البته بايد گفت كه در زمان حياتش نيز چندان قدر نديد و بر صدر ننشست.
از خانواده سرشناس و توانمند قواميهاي شيراز بود و پدرش بازرگاني توانمند. شاگرد بزرگترين علماي عصر صفوي يعني شيخ بهايي، ميرفندرسكي و مهمتر از آنها ميرداماد بود. اما به دليل اينكه فقه اكبر را بر فقه رايج زمانه ترجيح ميداد و با بعضي علماي عصر كه قدر قدرت بودند، بر سر مهر نبود، در اصفهان چندان محل اعتنا قرار نگرفت و پس از ١٢-١٠ سال اقامت در آن شهر در حدود چهل و چند سالگي به شيراز بازگشت. خودش ميگويد در آنجا «بهشدت از عادات و رسوم خلق دوري ميگزيند و از خلقيات عموم و پيروي از علومشان كناره ميگيرد».
مردم اما بيخيال او نميشوند و لاجرم تكفيرش ميكنند و ناگزير ميشود در كهك قم عزلتنشين بشود. جالب است كه در طول اقامت ٢٠-١٥ ساله در قم بناي حكمت متعاليهاش را پايهگذاري ميكند و آثاري بزرگ چون اسفار اربعه را خلق ميكند. در سالهاي پاياني عمر هم كه به شيراز باز ميگردد، بيشتر به تفسير و عرفان روي ميآورد و كمتر به فلسفه و حكمت ميپردازد.
ستاره اقبال فلسفه و انديشه صدرا تنها حدود صد سال بعد از وفاتش درخشيدن ميگيرد و به تدريج برخي علاقهمندان فلسفه به اهميت آنچه او گفته و نوشته پي ميبرند. زندگي ملاصدرا نمونهاي گوياست از فلاسفه و حكمايي چون شيخ اشراق كه روزگار را در محنت و رنج گذراندند و با تاخيري طولاني بعد از مرگ، قدر و عنايت ديدند.
روزنامه اعتماد