به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۶

نگاهی متفاوت به سئوال 'چرا ایرانی‌ها به اعتراض بر می‌خیزند؟'

شهیر شهید ثالث روزنامه‌نگار و تحلیلگر 

"خطر سوریه ای شدن یا عراقیزه شدن ایران چیز بعیدی نیست".
در پی اعتراضات خیابانی اخیر در بیش از ۸۰ شهر در ایران بسیاری از صاحب‌نظران در داخل و خارج کشور به بحث در خصوص علل و عوامل شکل‌دهی اعتراضات مزبور که به اَعمال خشونت آمیز نیز منجر شد، پرداختند. در این میان، مقصود فراستخواه جامعه شناس و نویسنده کتاب "ما ایرانیان" در مصاحبه‌ای در جستجوی ریشه‌یابی اعتراضات، نگاه و نظریه‌ای نو ارائه کرده است.
وقتی از وی سئوال می‌شود که آیا ناآرامی‌ها ریشه اقتصادی داشته است وی می‌گوید: "به گمان من ریشه‌های این اعتراضات اساسی‌تر از این حرف‌هاست. نظام حکومتی ما یک مشکل اصلی دارد که من از آن در این گفتگو با 'عنوان نظام حکومتی ما و دیگری‌هایش' بحث می‌کنم."
فراستخواه استدلال می‌کند که حکومت ایران مانند هر حکومت دیگری، حتی حکومت‌های دموکراتیک، برای مرزبندی بین "خود" و "دیگری‌ها" دست به تعریف "خود" زده است. تا اینجای کار از نظر فراستخواه اتفاق غیرعادی رخ نداده است. اما به نظر او مشکل در ایران "عدم شناساییِ دیگری‌ها" از سوی حکومت است. وی می‌گوید: "دیگری‌هایی" که در جامعه ایجاد شده "به رسمیت نمی‌شناسیم و آنها را حذف یا از حقوق‌شان محروم می‌کنیم."
فراستخواه، "دیگری"های نظام حکومتی‌ ایران را به چهار دسته تقسیم می‌کند.
اولین دسته "دیگری‌های سیاسی" هستند که از زاویه سیاست، مخالف نظرات نظام‌اند و بعضا فعال هم هستند. او می‌گوید "وقتی شما مخالف فعال هستید باید (من به عنوان حکومت) شما را به رسمیت بشناسم و بتوانم اختلافاتم با شما را به صورت رضایت‌بخش و معقول و دوجانبه حل و فصل کنم؛ مثلا حاضر به گفتگو و گردش قانون‌مند قدرت شوم".
دومین دسته، "دیگری‌‌های فکری و فرهنگی" هستند. این ‌دیگری‌ها طبقات متوسط فرهنگی‌ای هستند که علایق و سبک زندگی خاصی دارند. متفکران، منتقدان و هنرمندان در این دسته می‌گنجند.
فراستخواه دسته سوم را "دیگری‌‌های صنفی و حرفه‌ای" می‌داند که روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران و معلمان را هم در طبقه بندی قرار می‌دهد. وی می‌گوید "من به عنوان حکمران، روزنامه نگاری که می‌خواهد به شکل حرفه‌ای کار کند را دیگری می‌دانم و می‌گویم علیه امنیت فعالیت می‌کند، اهانت می‌کند و از این حرف‌ها".

با این استدلال فراستخواه روشن است که قدم بعدی در برخورد با این دیگری‌ها زندان و مجازات است.
دسته چهارم را "دیگری‌های اجتماعی" تشکیل می‌دهند. فراستخواه زنانی را که با نگاه مرد سالارانه حکومتی مخالفند (مثال می‌آورد که مثلا رئیس جمهور باید رجل سیاسی باشد) همراه با قومیت‌هائی که خارج از تعریف حکومت از "خود" قرار می‌گیرند در این گروه قرار می‌دهد.
استدلال فراستخواه این است که حکومت با ایجاد این خطوط گسل عظیم بین خود و چهار بخش از جامعه نه تنها آنانرا از دایره مشارکت سیاسی بیرون قرار داده بلکه به آنان اجازه نمی‌دهد که صدایشان شنیده شود و یا کسی و یا سازمانی این بخش‌های جدا افتاده از نظام حکومتی را نمایندگی کند.
۳۳ درصد مردم ایران زیر خط فقر هستند و بنا به گفته فراستخواه ۴۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاه (یعنی تقریبا نیمی از آنان) بیکارند. کسی این‌ها را و خواسته‌هایشان را به رسمیت نمی‌شناسد و کسی هم نیست که در جریان یک دیالوگ با حکومت، به نمایندگی از طرف این گروه‌ها، خواسته‌هایشان را به گوش حکومت برساند. معنای این وضعیت این است که هیچ روزنه‌ای بر روی اردوگاه عظیم فقرا و بیکاران باز نیست و چون صدایشان هم نباید در آید انتظار تغییر این وضعیت را هم نمی‌توانند داشته باشند.
فراستخواه استدلال می‌کند که دهه هفتادی‌ها "احساس می‌کنند جامعه آنها را به رسمیت نمی‌شناسند. آن‌ها به قدیمی‌هایی که انقلاب کردند می‌گویند ... ما می‌خواهیم جور دیگری نگاه و زندگی کنیم. چرا ما را اسیر تاریخ خود کرده‌اید؟ صدای آنها نمی‌آید".
نتیجه این وضع، انباشته شدن مطالبات و خواسته‌های این "دیگری" هاست که رفته رفته حالت انفجاری به خود می‌گیرد. بخش‌هائی از گروه‌های چهارگانه فوق با یکدیگر ائتلافی سازمان نیافته می‌کنند و چون هیچ امیدی به شناسائی حقوق خود از سوی حکومت ندارند سر به شورش بر می‌دارند و طبیعی است که دست به خشونت هم بزنند.
وقتی از فراستخواه سئوال می شود که این "غیریت‌"یا "دیگری" سازی با چه ساز و کارهایی شکل می‌گیرد وی می‌گوید: "امنیتی کردن فضا یکی از ساز و کارهای آن است. اما هژمونی (سلطه) با خودش ضدهژمون به همراه می‌آورد. ضدهژمون هم همان خشونت و اعتراض نامنظم غیرسازنده است ولی متأسفانه راه دیگری باقی نمی‌گذاریم. ... دوگانه‌هایی مثل "حق و باطل"، "اسلام - کفر" و "ناب و التقاطی" هم یکی از این ساز و کارهاست. مثلا من می‌گویم من حق هستم یا ناب فکر می‌کنم و شما التقاطی یا باطل هستید. یک ساز و کار دیگر، خودشیفتگی مفرط ماست. خودشیفتگی هم غیریت‌سازی می‌کند. یعنی من احساس می کنم همه به حقانیت من قائلند ... احساس تولیت به یک دین، سرزمین، فرهنگ، تاریخ و هویت به این معنی که من خودرا متولی یا نگهبان یک هویت یا دین بدانم (نیز) سازوکار دیگری ساختن هستند. انحصارات مالی، رانت‌ها و تمامیت‌خواهی نیز همین نقش را ایفا می‌کند."
فراستخواه می‌گوید که "در ایران یقه سفید‌هایی داریم که به طبقات ممتاز تبدیل شده‌اند. من این یقه سفیدها را هم به سه دسته تقسیم می‌کنم. ‌یقه سفیدهای بوروکرات (کسانی که در درون دولت مشغول بکارند)، یقه سفیدهای تکنوکرات و یقه سفیدهای تئوکرات که روحانیون حکومتی و قدرتمند ذیل آخری قرار می‌گیرند".
فراستخواه استدلال می‌کند که رسانه ملی در ایجاد شکاف بین حکومت و "دیگری" ها نقش عمده‌ای ایفا کرده "رسانه ای که قبلا در آن به معترضین گفتند بزغاله، خس و خاشاک یا فریب خوردگان دشمنان خارجی".
به نظر این جامعه شناس "در اتفاقات اخیر، مجموعه‌ای از خشم، احساس نابرابری، دیده نشدن، از دست دادن عزت نفس، احساس بی‌نصیبی از بخت‌های زندگی و ناامیدی نسبت به آینده به صورت اجتماعی و غیرسازمان یافته ظهور پیدا کرد".
فراستخواه به این نکته می‌پردازد که ایران کشوری است که به لحاظ درآمد ناخالص داخلی رتبه‌ ۲۷ دنیا را طبق آمار ۲۰۱۷دارد. یعنی یکی از کشورهای ثروتمند جهان به حساب می‌آید". اما اضافه می‌کند که "در شاخص نیکبختی اجتماعی در رتبه ۱۰۸ و در روند رشد ده سال اخیر در رتبه بدتر از این یعنی ۱۱۲هستیم. پس معلوم است که مدیریت ثروت، تقسیم منابع، برنامه ریزی برای حقوق رفاه اجتماعی و برخورداری شهروندان از بخت‌های اجتماعی ایراد دارد. بعد ما نارحت هم هستیم چرا عده ای شورش می‌کنند".
فراستخواه نهایتا نتیجه می‌گیرد که "انباشت نارضایتی‌ها ... در جامعه مرتب منعقد می‌شود. احساس نابرابری، سلب حقوق و به رسمیت شناخته نشدن. …" او سپس پیش‌بینی‌ای می‌کند که می‌تواند برای ارکان قدرت در ایران هشدار دهنده باشد و آن این است که "اگر حکمرانی خوبی صورت نگیرد و در رفتار حکمرانی تجدید نظر نشود ممکن است به regime change (تغییر رژیم) منجر شود که من آن را به ضرر مصالح عمومی کشور می‌دانم."
این استاد دانشگاه، نظریه‌ای ردیکال را برای جلوگیری از انفجارهای اعتراضی در آینده مطرح کرده و می‌گوید : ".بهترین شانس ایران اینست که حکومت پوست بیندازد، یعنی در رفتار خود در چارچوب‌های حکمرانی تجدید نظر اساسی کند…. باید اجازه داد که تهی دستان در درجه اول دیده شوند".
فراستخواه هشدار می‌دهد که در صورت عدم اقدام به اصلاحات گسترده "خطر سوریه ای شدن یا عراقیزه شدن ایران چیز بعیدی نیست".
بی بی سی  فارسی