مقاومت نرگس محمدی با ضرب و شتم و توهین و هتک حرمت رئیس زندان،غلامرضا ضیایی، روبهرو شده است.
خانم محمدی از فعالان برجسته حقوق بشر در ایران است
فعالان مدنی در ایران میگویند که نرگس محمدی، از فعالان سرشناس حقوق بشری در ایران، از زندان اوین به زندان زنجان منتقل شده است. خانم محمدی یکی از چند زندانی زنی است که در اعتراض به کشتار معترضان در زندان اوین تحصن کردهاند.
وبسایت بیدارزنی ضمن گزارش انتقال خانم محمدی به زنجان نوشته است که "هر هشت زن زندانی متحصن، در چند روز گذشته ممنوع الملاقات شدند و تلفن بند زنان به طور کامل قطع شده است."
خانم محمدی به همراه چند زندانی سیاسی دیگر در بند زنان اوین بیانیهای دادند و اعلام کردند که تا چهلم کشتهشدگان اعتراضات اخیر تحصن میکنند.
مقامهای امنیتی و قضایی در آستانه چهلم کشتهشدگان فشار را بر خانوادههای آنان و فعالان افزایش داده و از جمله خانواده پویا بختیاری را بازداشت کردهاند.
همچنین ویدئویی از همسایگان خانواده بختیاری منتشر شده است که خواهان آزادی این خانواده و گرامیداشت پویا بختیاری میشوند.
در این ویدئو مادر خانواده میرسلطانی، که گفته شده دو فرزندش در جنگ ایران و عراق کشته شدند و کوچه محل سکونت خانواده بختیاری به یاد آنها میرسطانی نام دارد، میخواهد که خانواده بختیاری آزاد شوند.
بی بی سی
دلیل تبعید نرگس محمدی این است که او و هفت زن زندانی سیاسی دیگر در بند زنان زندان اوین در حمایت از کشتار مردم معترض در آبانماه خونین در داخل زندان به تحصن دست زدند.
در نامه چهار صفحهای که نرگس محمدی از داخل زندان زنجان ارسال کرده است اشاره شده که در زمان خروج اجباری او از داخل زندان، او مقاومت کرده که با ضرب و شتم و توهین و هتک حرمت رئیس زندان غلامرضا ضیایی روبهرو شده است. ضیایی او را شخصا هل داده و به همراه بیست مامور زن و مرد به زور سوار بر آمبولانس کرده. دست نرگس محمدی در حین مقاومت در برابر این زورگویی با شیشه پنجره بریده میشود و در تمام مدت انتقال او به زندان زنجان ماموران بر همین دست خونین دستبند زده بودند.
این در حالی است که رئیس زندان میداند که نرگس محمدی به دلیل ابتلا به آمبولی ریه و مصرف قرصهای رقیقکننده خون در صورت خونریزی با خطر جدی روبهرو خواهد بود.
نامه نرگس محمدی از زندان زنجان با این جملهها پایان مییابد:
«برای بریدن صدای من نظام جمهوری اسلامی ایران از هیچ اقدام خشونتآمیز، از زندان و حبسهای طولانی تا ندیدن فرزندانم و حتی قطع تماسهای تلفنی و نشنیدن صدایشان و ضرب و شتم و تبعید و توهین و حتک حرمت دریغ نمی کند.
سوم دیماه [۱۳۹۸] برای من روز نکبتی خشونت عریان مردان امنیتی و زندان علیه من بود.
آنچه در این بند عمومی در میان زنان متهم و مجرم عادی [غیرسیاسی] و با تن پر از کبودی و زخم و درد من را سرپانگه داشته عشقم به ملت سربلند و رنج کشیده سرزمینم و آرمان عدالت و آزادی است.
به خون پاک بهناحق کشته و مجروح شده مظلومان سوگند یاد میکنم تا لحظه دم فرو بستن ابدی از گفتن حق و از فریاد بر سر ظلم و حمایت از عدالتجویان و آزادیخواهان و تحقق صلح پایدار دست برنخواهم داشت.
جمهوری اسلامی ایران هرآنچه من داشتهام از من ربوده و غارت کرده است. اما قلبم در سینه به یغمای مردان قدرتپرست ظالم درنخواهد آمد و با فریاد مادران جگرسوخته و مردان آزادیخواه و جوانان پرشور سرزمینم خواهد تپید و فریادم را قدرت خواهد بخشید.»
نرگس محمدی پس از تبعید خشونتبار به زندان زنجان
دلیل تبعید نرگس محمدی این است که او و هفت زن زندانی سیاسی دیگر در بند زنان زندان اوین در حمایت از کشتار مردم معترض در آبانماه خونین در داخل زندان به تحصن دست زدند.
در نامه چهار صفحهای که نرگس محمدی از داخل زندان زنجان ارسال کرده است اشاره شده که در زمان خروج اجباری او از داخل زندان، او مقاومت کرده که با ضرب و شتم و توهین و هتک حرمت رئیس زندان غلامرضا ضیایی روبهرو شده است. ضیایی او را شخصا هل داده و به همراه بیست مامور زن و مرد به زور سوار بر آمبولانس کرده. دست نرگس محمدی در حین مقاومت در برابر این زورگویی با شیشه پنجره بریده میشود و در تمام مدت انتقال او به زندان زنجان ماموران بر همین دست خونین دستبند زده بودند.
این در حالی است که رئیس زندان میداند که نرگس محمدی به دلیل ابتلا به آمبولی ریه و مصرف قرصهای رقیقکننده خون در صورت خونریزی با خطر جدی روبهرو خواهد بود.
نامه نرگس محمدی از زندان زنجان با این جملهها پایان مییابد:
«برای بریدن صدای من نظام جمهوری اسلامی ایران از هیچ اقدام خشونتآمیز، از زندان و حبسهای طولانی تا ندیدن فرزندانم و حتی قطع تماسهای تلفنی و نشنیدن صدایشان و ضرب و شتم و تبعید و توهین و حتک حرمت دریغ نمی کند.
سوم دیماه [۱۳۹۸] برای من روز نکبتی خشونت عریان مردان امنیتی و زندان علیه من بود.
آنچه در این بند عمومی در میان زنان متهم و مجرم عادی [غیرسیاسی] و با تن پر از کبودی و زخم و درد من را سرپانگه داشته عشقم به ملت سربلند و رنج کشیده سرزمینم و آرمان عدالت و آزادی است.
به خون پاک بهناحق کشته و مجروح شده مظلومان سوگند یاد میکنم تا لحظه دم فرو بستن ابدی از گفتن حق و از فریاد بر سر ظلم و حمایت از عدالتجویان و آزادیخواهان و تحقق صلح پایدار دست برنخواهم داشت.
جمهوری اسلامی ایران هرآنچه من داشتهام از من ربوده و غارت کرده است. اما قلبم در سینه به یغمای مردان قدرتپرست ظالم درنخواهد آمد و با فریاد مادران جگرسوخته و مردان آزادیخواه و جوانان پرشور سرزمینم خواهد تپید و فریادم را قدرت خواهد بخشید.»