اگر تیرباران های پشت بام مدرسه علوی سینه افسران ارتش ایران و وابستگان حکومت گذشته را نشانه گرفت و بر قلب آنها نشست و مبتلایان به فتیشیسم انقلابی هلهلهکنان بیرقهای سرخرنگ خود را بر قلهی انقلاب برخاسته از تئوری حکومت مشروعه فضل الله نوری فروکوفتند، اگر در آن روزها جو حاکم بر جامعه ی مسخ شده بوی دود و آتش بر پیکر کهنسال کشور و ریختن خون جوانان را می داد و دیوِ بیرونآمده از شیشه در قبرستان شهر نعره میزد:
“من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار)”۱
آیا هدف او در این لحظه جز آن بود که امروز به وضوح می بینیم : نابودی کشور؟
او با استناد به دارابودن مشروعیت فقهی و به نیتِ شومِ بسط دادن آن به مشروعیت سیاسی بدعتی بجای گذاشت که منتج به اسارت کامل ملت شد و حاکمیت مبتنی بر بدعت مذکور، همان که همچون بختک چهل سال است زندگی را بر ملت سیاه کرده، جز با هدف گلوله قراردادن سر و قلب مردم بیپناه نمیتوانست مدتی طولانی بر این ملت کهنسال سلطه داشته باشد.
چنان بسان فرنجک فرو گرفته مرا که بود مردنم آسان و دم زدن دشوار
«مختاری غزنوی»
در آن روزها و در فضای رعب و وحشتی که مبتلایان به فتیشیسم انقلابی همراه با اجامر امام دروغین و کذاب ایجاد کرده بودند در کنار اکثریتی خاموش بخش دیگری هم بود که ماسک از چهره ی دیو تبهکار دین فروش برداشت و با قاطعیت تمام اعلام کرد: راهی که این دیو مینمایاند و شما را به آن سوق میدهد به نابودی کشور منتهی خواهد شد. نُماد آن بخش بیدار جامعه، دکتر شاپور بختیار میراث دار واقعی دکتر مصدق بود که در میدان مبارزه با استبدادِ فرسوده ی پیشین و توتالیتاریسم در حال صعود جاهل، و به مراتب مخوفتر نعلین با قبول مسئولیت نخستوزیریِ نظام مشروطه یکتنه راهی را گشود که امروز ملت ایران، با پرداخت بهایی گزاف، ناچار به بازگشت به آن است و تنها با ادامه آن به هدف استقرار حاکمیت خود خواهد رسید.
و اگر در این چهل سال هرآنچه فاجعه است بر این کشور و بدست این گروه ضد ایرانی بر کشور رفته است، بازهم پیکر زخمی شده ایران همچنان قدرت این را دارد که پشت این هیولا را به خاک بمالد، روزی نبوده است که جوانان در مقابل بی عدالتی و جنایاتی که این باند مافیایی بر کشور رواداشته است به نوعی قیام نکرده باشند؛ قیام هایی که آخرین آنها خیزش آبانماه ۹۸ است که طی آن بیش از ۱۰۰۰ نفر از نوجوانان و جوانان، این بهترین فرزندان وطن و سازندگان آینده ی آن به قتل رسیدند.
اکثریت تحلیل گران قیام آبانماه و دیگر اعتراضاتی که به کشته شدن هزاران تن از هموطنانمان انجامیده است، متفق النظر هستند که این اعتراضات خودجوش و بدون یک رهبری سیاسی بوده اند. جالب توجه این است که شرکت کنندگان در این اعتراضات اخیر دارای سنینی میانگین سنی بین ۱۳ تا ۳۰ بوده اند. و اکثر آنها که به قتل رسیدند دانش آموزان، دانشجویان یا فارغ التحصیلانی بوده اند که با سلطه ی این دستگاه مخوف مافیایی برای خود آینده ای روشن نمی دیدند. به همین جهت ما با دیدن ویدئوهایی که توسط مردم تهیه شده اند شاهد رویارویی شجاعانه و تهورآمیز آنان با مزدوران ضدایرانی هستیم؛ رفتاری که نشان دهنده ی از جانگذشتگی این جوانان است.
تاکنون بعداز هر قتل عامی که مزدوران ضدایرانی مرتکب میشدند، مادران و پدران و بازماندگان داغدیده در غم ازدست دادگان خود فرومیرفتند و دادخواهی را به آینده واگذارمی کردند. ولی این بار ما شاهدیم که سوگواری جای خود را به اعتراض و حق جویی ملت ایران علیه سلطه حاکمان ضد ایرانی داده است. و البته باید یادآور شد که مادران کشتارهای سال ۶۷ بدعتی را پایه گذاردند که امروز به شکل وسیعتری تبدیل به جنبش حق خواهی ملت ایران شده است.
تک تیراندازهایی که مغز و سر جوانان میهنمان را هدف قرار دادند راه بدعت گذار خود را، که جز سودای انتقام و کشتن هدف دیگری را دنبال نمیکرد، ادامه میدهند. هدف دستگاه مافیایی حاکم خفه کردن هر صدای اعتراضی است. بدین جهت دستگاه حاکم با ایجاد رعب و وحشت در جامعه و با دلجویی خصوصی اما کاذب از خانوادهای مقتولین هدف قطع رابطه بین آنها و خنثی کردن جنبشی را که مدتهاست به راه افتاده است دنبال می کند.
مسیری که جامعه ایران درصورت عدم دخالت کشورهای سلطه گر انتخاب خواهد کرد جز در جهت استقرار حاکمیت ملی و دمکراسی نخواهد بود. برای این انتخاب با زمینه ی تاریخی آن امکان اینکه به کجراهه برود کمتر خواهد بود. بدین جهت قبل از اینکه مخالفان حکومت مشروعه بدنبال دعوا بر سر سلطنت یا جمهوری باشند، با تعریف جایگاه خود در چارچوبی حقوقی، مانند قانون اساسی بجامانده از انقلاب مشروطه، می توانند در آینده ای نه چندان دور با استناد به آن قانون مشروعیت پیدا کرده و حق خواهی کنند.
با توجه به تمام رخدادهای چهل سال اخیر و سیر تحولات سیاسی کشور ائتلاف همه ی نیروهای طرفدار حاکمیت ملی و دمکراسی امری ضروری و حیاتی است. این ائتلاف باید مبنی بر اصولی باشد که بر اساس آنها بتوان در دوران گذار از نظام کنونی به رژیم دموکراسی کلیهی حقوق و آزادیهای قانونی را برای همه ی نیروهای پایبند به حاکمیت ملی و دمکراسی مهیا کرد.
از روز اول دستهایی که فتنه ی خمینی را در خفا یا بطور علنی پشتیبانی میکردند، توانستند همه ی کسانی را که توان مقابله با این دستگاه منحوس را داشتند هدف تیرهای زهرآگین خود قرار دهند تا ملت ایران، روزی که به ماهیت مهلک این قدرت پی برد، فاقد یک رهبری سیاسی ملی اصیل باشد.
روزی که با چشمپوشی از طرف (بالاخص) دولتهای غربی در اروپا و آمریکا نسبت به جنایات این دستگاه تبهکار، دست عوامل جنایتکار جمهوری اسلامی به خون دکتر برومند و دکتر بختیار آلوده شد، یکی از نویسندگان نشریه ی قیام ایران نوشت: “در دریای خروشان ایران مرواریدهای دیگری بوجود خواهند آمد”. آیا با این توصیف وقت آن نرسیده است که پاسخ همه ی فداکاری هایی را که ملت ایران در این چهل سال اخیر کرده است با تعریفی شفاف از ارائه ی برنامه ای مشخص بر پایه و اساس اصولی پاسخ دهیم؟ و شرایطی را بوجود آوریم که در نهایت در دریای خروشان ایران و در بستر صدف آزادی و آزادگی مرواریدهای دیگری بتوانند بوجود آیند.
همان گلوله هایی که در روزهای شکل گیری فتنه رها شد و سینه ی هموطنانمان را شکافت، امروز نیز سر و قلب جوانان میهنمان را هدف قرار داده است. با شدت گرفتن اعتراضات و پشتیبانی سازمانهای مدنی و گروههای سیاسی از این حرکتها و برای نمونه اعتراض مسالمت آمیز در روز پنجم دیماه چشم انداز زمینه های هماهنگی وسیع ائتلاف سیاسی بوجود خواهد آمد. تحریم وسیع و همصدای انتخابات فرمایشی در مسیر این که ملت ایران بتواند اراده ی خود را در نفی دستگاه مافیایی ولایت فقیه با صدای بلند اعلام کند و به ملل دیگر نشان بدهد که بدنبال استقرار حاکمیت ملی و دمکراسی میباشد نقطه ی عطفی خواهد بود.
۳ دیماه ۱۳۹۸
۲۴ دسامبر ۲۰۱۹
_ _ _ _ _ _ _ _ _
1ـ یادآوری به کسانی که یا به علت جوانی یا به دلیل فراموشی یاوه ها و وعده های دروغ خمینی را که بختیار آنها را افشاء کرد، به یاد ندارند.
“مــن تــوی دهــن ایــن دولــت مـیزنــم”
خبرگزاری تسنیم: امام خمینی در اولین سخنرانی رسمی خود پس از بازگشت به ایران فرمودند: من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم.
امام خمینی در بهشت زهرا
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم , حضرت امام خمینی(ره) پس از بازگشت به ایران پس از ۱۵ سال هجرت در روز دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷، به بهشت زهرا(س) تهران رفتند تا اولین سخنرانی رسمی خود پس از بازگشت را در جمع ملت انقلابی ایران ایراد کنند.
متن زیر مشروح بیانات امام راحل در بهشت زهرای تهران است:
بـسم الـله الرحمن الرحیم
ما در این مدت مصیبتها دیدهایم، مصیبتهای بسیار بزرگ و بعضی پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبتهای زنهای جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده.
من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست دادهاند، میافتد، سنگینی در دوشم پیدا میشود که نمیتوانم تاب بیاورم. من نمیتوانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمیتوانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.
من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض میکنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض میکنم. من به جوانهائی که پدرانشان را در این مدت از دست دادهاند، تسلیت عرض میکنم.
خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبتها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه میگفت و چه میگوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است، تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه میگفتند که مستحق این عقوبات شدند؟
ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایهگذاری شد، برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، میدانند و دیدهاند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند.
پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوقبشر است. برای اینکه ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین میکند؟
سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها میآیند.
در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد، سرنوشت هر ملت دست خودش است.
ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند.
ما فرض میکنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد، به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این میشود که -بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکردهاند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند، بنابراین سلطنت محمدرضا اولاً که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیرقانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند؟
هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.
علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان میگوید که ما نمیخواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمیخواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.
حالا میآئیم سراغ دولتهائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمانها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا.
شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال میکنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید؟
اکثر این مردم میشناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است، بنابراین اینهائی که در مجلس نشستهاند و مال ملت را گرفتهاند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند.
آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی میشود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است، غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است.
این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان میگفتند که این سلطنت را ما نمیخواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم میگویند که ما این وکلا را غیرقانونی میدانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی میدانیم، این دولت را غیرقانونی میدانیم. آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیرقانونی هستند، میشود که قانونی باشد؟ ما میگوئیم که شما غیرقانونی هستید؛ باید بروید. ما اعلام میکنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی میکند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که میگوید من قانونی هستم؟
این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است؟ هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را میدهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیهاش، در حوزه انتخابیهاش از مردم سوال میکنیم که این آقا آیا وکیل شما هست؟ شما او را تعیین کردید؟ حتماً بدانید که جواب آنها نفی است، بنابراین آیا یک ملتی که فریاد میکند که ما این دولتمان، این شاهمان، این مجلسمان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر؟
من باید عرض کنم که محمدرضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستانهای ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را میتواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را میتوانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند، نمیتوانند این بههم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.
شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما میخواهیم زراعت را، دهقانها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما میخواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضیشان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دستنشانده آمریکاست، بیاوریم.
بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمهای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم، مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا.
فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند، آن هم با این مصیبتها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند.
ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.
این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند.
در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشاءالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست؟ ما با سینما مخالف نیستیم؛ ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم؛ ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم؛ ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد، مظاهر تجدد؟ وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت، خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند، ما را به توحش کشانده است.
سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما میدانید که جوانهای ما را اینها به تباهی کشیدهاند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کردهاند به مملکت ما.
و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند، عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد، یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمیتواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناسهای آنها باشند.
این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعتمان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار.
ما که فریاد میکنیم از دست این، برای این است. خونهای جوانهای ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی میخواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر میتوانستند حرف بزنند، نه امام جماعت میتوانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را میتوانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است.
ما میگوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیرقانونی است واگر ادامه به این بدهند، اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه میکنیم.
من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید.
یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک از طبقات ملت؛ از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که میآورند توی خیابانها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم میکنند، از این حرفها هم میزنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار).
میگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمیشود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما میگوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دستهای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.
ما تا هستیم، نمیگذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمیگذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلمهای سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها میخواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند میکشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست میکنند، میخواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود.
ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم، نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض میکنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده) تعیین بکنیم.
و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که میکنم، این است که ما میخواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت میکشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمیخواهید شما نمیخواهید مستقل باشید؟
آقای سرلشکر! شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟ من به شما نصحیت میکنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت میگوید، بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت میگوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را میزنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید ما میخواهیم مستقل باشیم، ما نمیخواهیم این مستشارها باشند. ما که این حرف را میزنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوانهای ما را بریزید که چرا میگوئید من باید مستقل باشم ما میخواهیم تو آقا باشی.
و اما تشکر میکنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملتشان را اینها حفظ کردند. این درجهدارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همینطور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند؛ ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند میگوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما میگوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید، ما میآئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کردهاند والا این همافرها و این درجهدارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ میکنیم.
و ما میخواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما میخواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمیخواهیم نظام را به هم بزنیم، ما میخواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستیاش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.
والسلام علیکم ورحمتالله وبرکاته
منبع: تلویزیون میهن