به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۹۸

احیای سیاست: پادزهر عوام‌فریبی

دونالد ترامپ در میان طرفدارانش
جورج مانبیو / گاردین 
دونالد ترامپ،‌ بوریس جانسون، نارندرا مودی، ژائیر بولسونارو… همه از طریق انتخابات به قدرت رسیده‌اند. الگوی سیاسی جدیدی برپایه دروغ‌های تحریک‌کننده و تقلب‌های پیچیده بنیان‌ نهاده شده که به کمک تبلیغات پنهان و سیاه وتئوری‌های توطئه در رسانه‌های اجتماعی، فقرا را متقاعد می‌کند تا در راستای منافع ثروتمندان رأی دهند. 
بهترین پادزهر برای عوام‌فریبی حاکمان زمانه ما، اعتماد ریشه‌ای به مردم است. احزاب و دولت‌ها باید تا جایی که ممکن است به مردم اعتماد کنند تا خود نیازهایشان را شناخته و برای زندگی و سرنوشتشان تصمیم‌گیری کنند.

می‌توان عامل پیروزی بوریس جانسون را کوتاهی جرمی کربن قلمداد کرد و هیلاری کلینتون را مقصر برگزیده شدن دونالد ترامپ دانست. به همین‌تریب، رقبای هندی نارندرا مودی، مخالفان برزیلی ژائیر بولسونارو، و احزاب چپ و مرکز در استرالیا، فیلیپین، مجارستان، لهستان، و ترکیه را هم می‌توان مقصر انتخابات مفتضحانه‌‌‌ این‌چنینی به‌حساب آورد. اما از سوی‌ دیگر نیز، می‌توان تصدیق کرد که ما امروز شاهد ظهور یک پدیده جهانی هستیم.

بله، کاستی‌های فردی در تمام این موارد وجود داشته، اگرچه بسیار با یکدیگر متفاوت بوده‌اند: برای مثال، نقطه‌ضعف‌های کوربن و کلینتون صد و هشتاد درجه خلاف یکدیگر هستند. اما وقتی وضعیتی مشابه مدام تکرار می‌شود و محدود به یک کشور نیست، یعنی زمان آن رسیده که الگوی آن‌ را تشخیص دهیم و یپذیریم که انداختن تقصیر بر گردن افراد یا احزابی خاص راه به جایی نمی‌برد.

فقرا در راستای منافع ثروتمندان رأی می‌دهند
در این کشور‌ها، اشخاصی از طریق انتخابات به بالاترین مقام‌های کشور راه یافتند که پیش‌تر ذره‌ای مورد اعتماد مردم نبوده‌اند. آنها، همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، در سمت‌های خود هم‌چون یک دارو دوسته خرابکار (vandal) عمل می‌کنند. تصور کنید کلید یک گالری هنری به دست این جور خرابکاران بیفتد؛ آن‌ها با اسپری و کاتر و چکش به‌زعم خود در پی «اصلاح» آثار ارزشمند هنری خواهند بود. این افراد نیز در بحبوحه‌ فوریت‌های جهانی، توافقات اقلیمی  و زیست‌محیطی را پاره کرده، و قوانین مربوط به مهارِ سرمایه و حمایت از محرومان را هم‌چون کاغذی مچاله کرده و به کنار انداخته‌اند. آن‌ها با نهادهایی که قرار است نقش کنترل و نظارت بر قدرتشان را داشته باشند جنگ به راه انداخته، و گاه در مواردی، مرتکب تخلف و تعدی آگاهانه از حکم قانون می‌شوند. معافیت کیفری سلاحی سیاسی در دست این اشخاص است و به‌واسطه آن از رسوایی‌های هرروزه‌‌ای که حتی یکی از آن‌ها برای نابودی یک سیاستمدار معمولی کافی‌ است، جان سالم به در می‌برند.

چیزی تغییر کرده است: نه فقط در انگلستان و آمریکا، بلکه در بسیاری نقاط دیگر دنیا. با حمایت مالی الیگارش‌ها، الگوی سیاسی جدیدی برپایه دروغ‌های تحریک‌کننده و تقلب‌های پیچیده بنیان‌ نهاده شده که به کمک تبلیغات پنهان و سیاه وتئوری‌های توطئه در رسانه‌های اجتماعی، به بهترین شکل فقرا را متقاعد می‌کند تا در راستای منافع ثروتمندان رأی دهند. بله، باید بفهمیم که با چه وضعیتی روبه‌رو هستیم و استراتژی‌های لازم برای مقابله با آن را پیدا کنیم.

بسیج علیه گمراه‌سازی آنلاین
اما اگر فرمولی برای این نوع جدید از عوام‌فریبی وجود دارد، باید فرمولی برای رویارویی با آن و شکست آن نیز وجود داشته باشد. من هنوز به یک پاسخ کامل و جامع دست نیافته‌ام، اما معتقدم نقاط روشنی وجود دارند که می‌توان به یکدیگر متصل‌شان کرد.

در فنلاند، در روز انتخابات عمومی، شخصیتی نقطه مقابل بوریس جانسون به مقام نخست‌وزیری نائل شد: سانا مارینِ ۳۴ ساله، قوی، فروتن، و برخودار از روحیه همکاری جمعی. بدیهی ا‌ست نتوان انتظار داشت که سیاست‌ فنلاند ، که برآمده از تاریخ ویژه آن است، عیناً در انگلستان تکرار شود، اما می‌توان درسی مهم از آن آموخت. در سال ۲۰۱۴، این کشور برنامه‌ای آموزشی علیه اخبار جعلی آغاز کرد و طی آن به مردم آموزش داد که چه‌طور این جنس اطلاعات و اخبار دروغ و کاذب را تشخیص داده و با آن‌ها مواجه شوند. در نتیجه این سیاست، بنابر آمار به‌دست‌آمده از تحقیقی که اخیراً در ۳۵ کشور ‌انجام شده، فنلاندی‌ها بیشترین مقاومت را درمقابل سیاست‌های پسا حقیقی نشان داده‌اند.

از دولت جانسون یا ترامپ انتظار آن نمی‌رود که مردم را از دروغ‌های خودشان برحذر دارند؛ اما لازم نیست این گام از سوی دولت برداشته شود. این هفته، دموکرات‌های آمریکا یک راهنما جهت مقابله با انتشار اخبار ساختگی و پدیده گمراه‌ سازی آنلاین  منتشر ساختند. آن‌ها می‌خواهند گوگل، فیسبوک و توییتر وادار کنند جواب پس دهند. آرزوی من است که ببینم احزاب مترقی از سراسر دنیا ائتلافی جهانی تشکیل داده، و با ارتقاء سواد دیجیتال و تحت فشار قرار دادن پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، رواج کذب و دروغ‌گویی را پایان دهند.

اما این مهم‌ترین کاری نیست که باید صورت بگیرد. بزرگ‌ترین تغییر این است: متوقف ساختن تلاش برای کنترل مردم از مرکز. درحال حاضر، الگوی سیاسی‌ تقریباُ تمام احزاب موجود، اعمال تغییر از بالا به پایین است: آنها یک مانیفست یا بیانیه‌ می‌نویسند و امیدوارند روزی آن به سیاست‌ دولت تبدیل شود. مانیفستی که شاید مذاکره و مشاوره کوچک و ناچیزی در مورد آن صورت  گرفته باشد، قانونی شده، و نهایتاً منجر به تغییر شود. به باور من، اما بهترین پادزهر برای عوام‌فریبی، فرآیند معکوس است: اعتماد ریشه‌ای. احزاب و دولت‌ها باید تا جایی که ممکن است به جامعه و مردم اعتماد کنند تا خود نیازهایشان را شناخته و برای زندگی و سرنوشتشان تصمیم‌گیری کنند.

احیا: از طبیعت تا سیاست
در چند سال‌ گذشته، رابطه ما با طبیعت به لطف رویکردی جدید تغییر کرده و برآن شده‌ایم تا طبیعیت را احیا کنیم. ممکن است عجیب به‌نظر برسد، اما من معتقدم که این نگرش می‌تواند به ایجاد مدل جدیدی از سیاست‌گذاری کمک کند. اکنون زمان آن رسیده که سیاست را نیز احیا کنیم.

اگر بخواهیم از بالا به پایین بر طبیعت کنترل داشته باشیم، خود را در نبردی پیوسته با آن خواهیم یافت. گروه‌های حفاظت از محیط زیست در انگلستان اغلب تلاش می‌کنند با نظام‌های زنده پیچیده چنان برخورد کنند که گویی نظام‌هایی ساده هستند. آنان می‌کوشند از طریق مدیریت حاد و شدید –برش، چراندن دام و سوزاندن- طبیعت را تحت انقیاد خود قرار دهند. اما اکولوژی‌ها، هم‌چون تمام نظام‌های پیچیده، به‌شدت پویا و انعطاف‌پذیر بوده، و به روش‌های غیرقابل پیش‌بینی و ناگهانی‌ای تحول می‌یابند.

این تلاش‌ها در راستای تحت کنترل درآوردن طبیعت نهایتا و ناگزیر با شکست مواجه می‌شوند. ذخایر طبیعی‌ای که به این شیوه مدیریت شدند، غنا و تنوع خود را ازدست داده و مداخله هر چه بیشتر برای حصول درخواست‌های غیرمنطقی متولیانش را می‌طلبند، و از سوی دیگر آسیب‌پذیر نیز می‌شوند. در تمام نظام‌ها، پیچیدگی به انعطاف‌پذیری، و سادگی به آسیب‌پذیری و شکنندگی می‌انجامد. نگه‌داشتن طبیعت در وضعیت پرورش کنترل‌ و متوقف شده، یعنی وضعیتی که در آن بیش‌تر فرآیندهای طبیعی و گونه‌های بنیادین آن (حیواناتی که محرک این فرآیندها هستند) از میان رفته‌اند،  آن را دربرابر اختلال آب‌وهوایی و گونه‌های مهاجم بسیار حساس و آسیب‌پذیر می‌سازد. اما احیا‌ –که فرصت بازیابی دوباره را برای یک نظام خودجوش و پویا فراهم می‌سازد– می‌تواند منجر به شکوفایی ناگهانی‌ شود؛ آنهم اغلب در اشکالی غیرقابل پیش‌بینی.

همین شیوه را می‌توان در مورد سیاست نیز به کار بست. جریان اصلی سیاست، که تحت کنترل دستگاه‌های حزبی است، تلاش می‌کند تا پیچیدگی محسوس جامعه انسانی را به یک الگوی ساده و خطی قابل کنترل از مرکز تقلیل دهد. نظام‌های اقتصادی و سیاسی‌ای که چنین الگویی خلق می‌کنند، به‌طور هم‌زمان هم بسیار ناپایداراند و هم مستعد فروپاشی، چراکه فاقد پویایی هستند. بسیاری از شهرهای شمالی در انگلستان، گواه این حقیقت‌اند.  امروز این شهرها در برابر نیروهای سمی و مهاجم قومی‌ملی‌گرایی و برتری‌طلبی (supremacism) آسیب‌پذیر شده‌اند.

اما در برخی قسمت‌های جهان، شهرهای بزرگ و کوچک درصدد احیای سیاست برآمده‌اند. شوراها تا جای ممکن، بستر مشارکت توده را مهیا ساخته، سپس پا پس گذاشته و اجازه داده‌اند تا این مشارکت رشد کرده و شکلی به خود گیرد. بهترین نمونه‌ها در این مورد از این قراراند: تعیین بودجه‌ مشارکتی در پورتوآلگره برزیل، مشارکت عمومی در تصمیم‌گیری‌های اسپانیا به‌واسطه پلتفرم مادرید دیساد، و پروژه ریکیاویکِ بهتر در ایسلند. مردم محلی فضای سیاسی‌ را که تحت کنترل دستگاه‌های حزبی و دولتی با ساختار از بالا به پایین بودند از نو اشغال کرده‌اند. آن‌ها به اتفاق یکدیگر دریافته‌اند که جوامع‌شان به چه چیز نیاز دارد و راه محقق کردن آن چیست؛ آنها دیگر به سیاستمداران اجازه نمی‌دهند مسائل برای آنان طرح و بیان کنند و جواب را هم خودشان برای مردم معین سازند. نتایج فوق‌العاده بوده: مشارکت گسترده دوباره در سیاست، به‌ویژه در میان گروه‌های به‌حاشیه‌رانده شده، و بهبود چشمگیر وضعیت زیستِ محلی. سیاست مشارکتی به لطف و حمایت دولت مرکزی احتیاجی ندارد، بلکه تنها نیازمند یک اقتدار محلی دوراندیش و مطمئن به خویش ‌است.

آیا این فرمولی برای ازنو قدرت گرفتن یک حزب خاص است؟ خیر، هدف غایی بسیار بزرگ‌تر از این است. این فرمولی ا‌ست برای پس گرفتن کنترل از دولت، منعطف‌تر کردن جوامع، و هر چه بی‌تأثیرتر کردن نقشه‌های هر حکومت مستقری که در وست‌مینستر است. این تفویض ریشه‌ای بهترین نوع دفاع علیه یوغ هر نیروی سیاسی‌ است. بیایید ماهیت سیاست را در تغییر دهیم. بیایید به داینامیک‌های غیرقابل پیش‌بینی و سحرآمیز یک جامعه فعال و کارا اجازه ظهور دهیم. بگذاریم غوغایی سرکش و نافرمان در گیرد.

منبع: گاردین

برگرفته از رادیو زمانه