به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۴۰۰

قتل زاینده‌رود،‌ م. سحر

 

آن که زاینده رود را کُشته ست
آنچه زاینده بود را کشته ست
اصفهان را، نگینِ ایران را
روحِ شعر و سرود را کشته ست

میلِ بیرون زدن ز خانۀ خویش
بهرِ گفت و شنود را کشته ست
بر لبِ اهلِ شهرِ تشنه جگر
آن سلام و درود را کشته است
آن بهشتی که زآسمان به بهار ++
داشت رسمِ فرود را کشته است
عشق را بسته ره به ساحل رود
شوق و شور و شهود را کُشته ست
در وجودِ پرندگانِ اُمید
آرزوی صعود را کشته ست
کشته آن آفتابِ جاری را
که نماد و نمود را کشته ست
شهر ذوق و هنر فروخشکید
بُخل، فرزندِ جود را کشته ست
نیست موجود، ردِّ پای حیات
دستِ مرگ، آن وجود را کُشته ست
زندگی را حرام کرده به شهر
وآنچه بود و نبود را کشته ست
در شقاوت به تیغِ دعویِ دین
مرز و حدّ و حدود را کشته ست

.......................
++ گویی بهشت آمده از آسمان فرود (بهار)
اشاره به شعر بهار یه ملک الشعراء بهار است در توصیف زاینده رود
۱۸/۱۱/۲۰۲۱