به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۲۳، ۱۴۰۰

گزارش میدانی از تجمع کشاورزان

 ‌زاینده‌رود من کو؟ 

شرق / محمد آزاد: خیمه‌ای بزرگ افراشته در کنار پل خواجو و بادی که گرد از زمین بلند می‌کند با جمعیتی از کشاورزانی که می‌گویند آب بر آنها بسته شده و دور خیمه حلقه زده‌اند و نیروهای انتظامی که گرد کشاورزان حلقه زده‌اند؛ ترکیبی بدیع که به نظر می‌رسد برای روایتی مدرن از وقایع دینی طراحی شده‌ تا آن‌طور که خود کشاورزان معترض می‌گویند، مظلومیت‌شان را به تصویر بکشد. اینجا عصر جمعه ۲۱ آبان اصفهان است و این اولین‌بار نیست که کشاورزان اصفهان خیابان را راه نهایی و تنها جای باقی‌مانده برای اعلام حضورشان انتخاب کرده‌اند؛ کسی که نخستین اعتراضات خیابانی کشاورزان اصفهان را به یاد داشته باشد، امروز باید به میان‌سالی رسیده باشد. حالا زاینده‌رود سابق زمین خاکی اعتراضات کشاورزان شده و درست در همین روز هم وزیر نیرو برای رسیدگی به این خواسته‌ها به اصفهان سفر کرده‌ است.

مأمورنما و کشاورزنما

اولین برخورد با یکی از مسئولان تشکیلات شورایی کشاورزان است که در حال صحبت با یکی از مأموران امنیتی است. مأمور امنیتی نگاهی می‌کند و ضبط صدا را متوجه می‌شود و لبخندی می‌زند؛ کارت خبرنگاری را نگاه نمی‌کند و می‌گوید من کارت نخواستم و بلافاصله در ادامه سخن تند غیرمحترمانه‌ای می‌زند. به ظاهر کشاورزان موبایل کسی را که در حال تصویربرداری بوده، گرفته‌اند به ظن اینکه هدفی جز خبررسانی دارد. مأمور امنیتی می‌گوید شخص مذکور اصلا مأمورنماست، موبایلش را بدهید که پیگیری کنیم. جواب این است که کسی که موبایل را گرفته کشاورزنما بوده است «این به اون در». کشاورز می‌گوید این‌قدر از این مأمورنماها از طریق این کار سرهنگ و درجه‌دار شده‌اند که ما همه را حفظیم. مأمور امنیتی پیشنهاد می‌دهد که برویم ببینیم که حقیقتا بازداشتش کرده‌اند و ما از خودتان هستیم و جواب می‌شنود همه همین را گفتید و آمدید میان ما و سرگرد بودید، سرلشکر شدید «خدا را شکر ما خیلی‌ها را به نان و نوا رساندیم» و ادامه می‌دهد ما هیچ سازمان زیرزمینی و تشکیلاتی نیستیم، چرا باید وضعمان این باشد.

خانمی جلو می‌آید و می‌گوید زشت نیست این‌طوری فیلم ما را می‌گیرید؟ مأمور می‌گوید: «به خدا پدرش را درآوردیم بیایید بریم ببینیم دستبند‌خورده در مقر است». می‌پرسم قصدش چه بوده؟ مأمور امنیتی می‌گوید حتما با رسانه‌های خارجی همکاری می‌کند، خود این بچه‌ها گرفتندش. چند سؤال می‌کنم که جواب نمی‌دهند و بحث به جایی می‌رسد که مأمور امنیتی می‌خواهد محل را ترک کنم. کشاورز نخست که ظاهرا نمایندگی هم دارد، می‌گوید از سال ۷۸ دنبال حقابه هستیم. ۱۵ سال است مستمرا پیگیریم.

در توضیح تشکیلاتشان می‌گوید یک شورا داریم که رسمی است بقیه کارها خودجوش است. آمار کشاورزی شرق اصفهان را می‌پرسم، می‌گوید ۳۵ هزار پروانه رسمی داریم که عمده آنها بی‌کارند و حدود ۱۰ درصد فعال‌اند. پس چه کار می‌کنند؟ می‌آیند شهر مسافرکشی و از این قبیل کارها. کشاورز پیشین از مأمور جدا شده می‌آید طرف ما و با لبخندی ظفرمندانه می‌گوید: «خداوکیلی حال کردی؟» می‌گوید برخورد نیروی انتظامی عالی عالی عالی اما بقیه یک کارهایی می‌کنند که قشنگ نیست. ما می‌فهمیم. مأمور هم دوباره اضافه می‌شود و دوباره گوشی موبایل بازداشت‌شده را طلب می‌کند که جواب منفی می‌گیرد و می‌گوید یکی از رفقای شما می‌گفت ما کشاورزها کاه و یونجه‌مان زیاد شده است. مأمور لبخندی می‌زند و می‌رود.

تحریم شده چه ربطی دارد به دزدی آب ما؟

کشاورزان نماینده‌ای را برای پاسخ‌گویی معرفی می‌کنند. می‌پرسم پیگیری‌های شما تابه‌حال نتیجه داشته و پاسخی گرفته‌اید؟ می‌گوید بله خیلی. کور شدیم، کتک خوردیم، بازداشت شدیم تا امروز. می‌گوید وزیرها قبلا هم آمده‌اند. با هواپیما یک تابی خوردند (یعنی تفرجی کردند) و به ریش ما خندیدند و رفتند. می‌گوید از آقای اژه‌ای می‌خواهم آقایان (همه را به اسم می‌گوید؛ مسئولان را) دستگیر و محاکمه کنند. ما انقلاب کردیم. ما آقای خمینی را آوردیم. حالا ۲۲ سال است دنبال آب باید بدویم. پیغمبر چند سال است مبعوث شده؟ ۱۴۰۰ سال. سند حقابه‌ ما مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش است. باور کن. سند داریم ۷۰۰ سال عمر دارد. امروز آمده‌اند آب ما را گرفته‌اند برای ذوب‌آهن برای فولاد مبارکه. آقازاده آب کشاورزی ما را گرفته ببرد روی کوه بدون پول زمین و برق روی کوه هلو بکارد. طرح اسمش طرح طوبی بود. کوهی که مراتع دامی مردم بود. این کارها از زمان هاشمی و خاتمی شروع شد. البته می‌دانی که اینها همه کار آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها‌ست. من می‌روم دادگاه. این آب قباله زنان ما‌ست. شما یک ملک در یک شهر دیگر بخرید، سند دارد. الان آب ما را برده‌اند، چهارمحال، می‌گویند مال ما‌ست. خب سندش کو؟ آقای اژه‌ای! سرت را بالا بگیر بگو این آبی که می‌رود چهارمحال سندش مال کیست؟

می‌پرسم مشکلات فقط تقسیم آب است؟ بله. این همه کارخانه‌های سرامیک یزد. ذوب‌آهن یک فاز بود نه این حجم. فولاد را هم خدا انداخت پایین که آب ما را بگیرد، مریضی و خشک‌سالی درست کند. ۷۵ درصد براساس سند حقابه مال کشاورزی است. اینها از زمان شیخ‌بهایی است. قدیم‌تر برو حتی. ما یک مثلی داریم که پی بچه (به کسر ب) برو تو کوچه. هرکی پرسید چه کار می‌کنی، بگو آمده‌ام دنبال بچه‌ام. الان به اسم اسلام حق ما را گرفته‌اند. هی مصوبه دادند. یک روز جنگ بود، حالا تحریم است. (فریاد می‌زند فریادی) آخه تحریم چه کار به آب من داره؟ چرا آب من را می‌دزدید. حالا آمدیم کنار پل خواجو که مردم بفهمند، دولت بیاید پای میز حساب. به وزیر که آمده امید دارید؟ می‌خندد.

می‌پرسم آقای رئیسی تغییری در وضعیت شما داده است؟ می‌گوید نیروی انتظامی بهتر شده، صداوسیما پخش می‌کند اما این به چه درد من می‌خورد؟ من آب می‌خواهم. درباره خشک‌سالی می‌پرسم. می‌گوید خشک‌سالی آب را یک متر بالاوپایین می‌کند. ۲۲ سال است خشکیده آقاجان. این طبیعی نیست. ما قبلا اعتراض کردیم یکی را در ورزنه کور کردند. دیه دادند اما عامل معلوم نشد. هست الان. کتک خوردیم، برای ارعاب می‌آمدند می‌بردند کتک می‌زدند. می‌پرسم این بار چی؟ می‌گوید به‌هیچ‌وجه این بار تا الان کاری نداشتند. ته کار چه؟ مصوبه داریم باید قانونی باید اجرا شود. حرف زیاد است و دو، سه ساعتی با هم گپ می‌زنیم. حرفی جز این نیست: آب می‌خواهیم.

یک وزیر در سرزمین اصفهان

اوایل روز جمعه خبر رسید که وزیر نیرو برای رسیدگی به خواسته کشاورزان عازم اصفهان شده‌ اما آن‌طور که کشاورزان می‌گویند آقای وزیر تا عصر که دیداری با کشاورزان نداشت. کشاورزان نمی‌دانستند که وزیر حتی کجا است. اما در‌حال نوشتن گزارش سخنان او در جمع کشاورزان غرب اصفهان منتشر شد. محرابیان در سخنانش گفت: «کشاورز نگاهش به آسمان و فضل الهی است‌ اما نمی‌تواند بی‌عدالتی را تحمل کند، به همین خاطر عدالت در توزیع آب را حتما مدنظر قرار خواهیم داد». به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی وزارت نیرو «علی‌اکبر محرابیان» در ادامه سفر به استان اصفهان در جمع کشاورزان شهرستان‌های غرب استان اصفهان در قهدریجان با اشاره به بازدید امروز خود از نقاط مختلف استان اصفهان، گفت: «ان‌شاءالله در پایان این سفر تصمیماتی بگیریم تا بتوانیم دل مردم اصفهان را شاد کنیم‌».

او از محرومیت هم سخن گفت: «با محرومیت آشنا هستم و معتقدم تکلیفی جز خدمت به مردم ندارم؛ چراکه ما برای خود شأنی جز خدمت‌گذاری به مردم قائل نیستیم» و خطاب به کشاورزان گفت: «شما با دسترنج خود و کشاورزی، کشور را سربلند نگه داشته‌اید و خود را به رنج انداخته‌اید تا کشور سربلند باشد. بر دست پینه‌بسته شما بوسه می‌زنم که شما نزد خدا و مردم سربلند هستید... اگر آب داریم باید با عدالت توزیع شود و اگر کم‌آبی هست هم باید با عدالت باشد؛ چراکه مردم ما از بی‌عدالتی رنج می‌برند... کشاورز نگاهش به آسمان و فضل الهی است‌ اما نمی‌تواند بی‌عدالتی را تحمل کند، به همین خاطر عدالت در توزیع آب را حتما مدنظر قرار خواهیم داد».

کشاورزان که خیلی خوش‌بین نبودند‌ اما امید، این حس کمک‌حال آسمانی چیزی نیست که از میان برود و امید در صحبت‌ها جایش خالی نبود. نزدیک غروب هنگام بازگشت از میدان برای نگارش ماوقع دیگر با چند نفری صمیمیتی به هم رسید. در جمع، مرد جوانی، آفتاب‌سوخته و ساکت نشسته بود. بلند که شدم برای رفتن، گفت بنویس ما بی‌آب شدیم، بی‌کار شدیم و به شهر آمدیم. اما باز کار می‌کنیم شده گشنه هم می‌خوابیم اما دزدی نمی‌کنیم، موادمخدر نمی‌فروشیم به کسی آسیبی نزده‌ایم. این را خواست که بنویسیم. حتما بنویسیم.