نامه شاهرخ زمانی، کارگر زندانی به احمد شهید:
به کدامین جرم و گناه این همه آزار و شکنجه؟
در هفت خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲ ظهر به من گفتند لوازم خود را جمع کن به بند دیگری باید بروی اما پس ازخروج از بند ۱۵ متادون مرا با دست بند و پا بند سوار یک ونی که در قسمت عقب هیچ شیشه و روزنه ای نداشت کردند بدون اینکه محاکمه جدیدی رخ داده باشد یا حکمی تغییر کرده باشد بدون اینکه به من یا وکیل یا خانواده اطلاع داده باشند مرا به زندان یزد بردند.
از : شاهرخ زمانی
به : دکتر احمد شهید
موضوع : در خواست رسیدگی به شکایت
به کدامین جرم و گناه این همه آزار و شکنجه؟
جناب احمد شهید من شاهرخ زمانی فعال سندیکایی بدون کوچکترین تقصیر و گناه در خرداد ۱۳۹۰ توسط اداره اطلاعات تبریز دستگیر شدم ،۳۶ روز در انفرادی بازداشت بودم پس از ۳۳ روز اعتصاب غذا در اعتراض به دستگیری و نگهداری غیر قانونی مرا تحویل زندان مرکزی تبریز دادند . همچنین پس از چهار ماه شکنجه ، اذیت و آزار در اداره اطلاعات و زندان مرکزی تبریز در دادگاه انقلاب شعبه 1 به ریاست قاضی حمل بر بدون داشتن کوچکترین مدرکی علیه من و بدون اعتراف به اتهامات دروغین وارد شده ، دقیقا" بنا به دستور کتبی اداره اطلاعات مرا به ۱۱ سال زندان محکوم کردند. در مقابل اعتراض و ارایه لایحه دفاعی از طرف وکیل مدافع اینجانب به دادگاه :
که این دادگاه با استناد به کدام مدارک موجود در پرونده و یا با استناد به کدام اعتراف و کدام ماده مشخص قانونی مطابق با مدارک (در صورت وجود) ۱۱ سال زندان برای موکل من شاهرخ زمانی که هیچ گناهی مرتکب نشده است ، صادر کردید؟
قاضی حمل بر چند لحظه ای سکوت کرد با سرخ و سفید شدن گفت : من کاره ای نیستم ، اداره اطلاعات این طور خواسته است.
باز هم تحت فشار اداره اطلاعات شعبه ۶ دادگاه تجدید نظر و دادگاه ۲۹ دیوان عالی بدون بررسی پرونده و بدون توجه به نبود مستنداتی علیه من حکم غیر قانونی و فرمایشی را تایید کردند . برای اثبات غیر قانونی و فرمایشی بودن حکم فوق همین قدر کافی است بدانید که طی مراحل صدور حکم ، تایید توسط دادگاه تجدید نظر و تایید توسط دادگاه دیوان عالی و سپس صدور رای دادگاه اجرای احکام و دستگیری محکوم طبق روال عادی و عرفی در ایران حداقل دو سال طول می کشد. اما طی مراحل دادگاه های چهار گانه و مرحله پنجم در مورد پرونده من فقط چهار ماه طول کشید . چون همه ای دادگاه ها بدون داشتن استقلال طبق دستور مستقیم اداره اطلاعات اطاعت امر می کردند نه بررسی و صدور حکم. دقیقا" به دلیل از پیش تعیین شده بودن حکم هیچ کدام از دادگاه های فرمایشی چهار گانه قصد بررسی مستندات پرونده و بررسی صحت یا عدم صحت اتهامات را نداشتند بلکه طبق دستور باید حکم را صادر و یا حکم صادر شده را تایید می کردند به این دلیل حتی نیاز به گذاشتن پرونده در نوبت نیز نداشتند.
عملکرد دادگاه های چهارگانه نشان داده است که قوقضاییه حتی در حد سوری نیز استقلال ندارد و تحت امر وزارت اطلاعات (پلیس) اجرای دستور می کند به این جهت تمامی کارهایش غیر قانونی و ظلم و ستم است.
پس از صدور ، تایید و اجرای حکم غیر قانونی و فرمایشی باز هم اداره اطلاعات دست از سر من بر نداشته ، این بار با استفاده از سازمان زندانها که آن را نیز زیر سلطه دارد (این گونه مسلط بودن پلیس بر تمامی نهاد ها و ادارات مصداق انکار ناپذیر پلیسی بودن یک نظام است بنا براین تمامی زندانیان احتیاج مبرم به کمک شما دارند.) مرا به مدت دو ماه در بند قرنطینه که از بدترین ، کثیف ترین و محدود ترین بند زندان است نگهداشتند. باز به اجبار دست به اعتصاب غذا زدم ، پس از ۱۵ روز اعتصاب غذا مرا به بند مالی منتقل کردند . در آنجا نیز دست بر دار نبودند و با استفاده از عوامل خود باعث بی نهایت اذیت و آزار می شدند. وقتی متوجه شدند که من توانستم با برخورد انسانی و برقراری دوستی با دیگر زندانیان تو طئه های آنها را در مورد ایجاد در گیری خنثی کنم مرا به بند 15 متادون تبعید کردند.بیشترین زندانیان این بند معتاد های با دوزبالا هستندکه تعدادی از آنها غیر از بیماریهای مربوط مستقیم به اعتیاد، به ایدز ، هپاتیت و قانقارا نیز مبتلا می باشند. من برای قاضی حمل بر نامه ارسال کردن و از قاضی مستقر در زندان خواستم از این عمل غیر قانونی جلو گیری کند و از رئیس زندان که استادی بود در خواست رسیدگی کردم ، او گفت این دستور از طرف قو قضاییه و سازمان زندانها نیست بلکه دستور اداره اطلاعات است ، من گفتم پرونده متهم پس از صدور حکم طبق قانون باید از دست پلیس خارج شود رئیس زندان گفت زندانیان سیاسی دائما" تحت مسئولیت وزارت اطلاعات هستند. در ایران هیچ قانونی اجرا نمی شود و زندانیان سیاسی هیچ گونه حق و حقوقی حتی حقوق زندانیان عادی را نیز ندارند. مسئولین نظام حکومت ایران همیشه اعلام می کنند ما زندانی سیاسی نداریم تا در خلاء قانونی در رابطه با موضوع سیاسی ما را از هرگونه حقی محروم کنند . اما در داخل زندان برای ایجاد محرومیت بیشتر ، بدون قید کردن در پرونده ها ما را سیاسی می گویند تا از هر گونه حقوق زندانی عادی از جمله مرخصی ، عف های عمومی بدون شروط خاص، کار در زندان یا بیرون، بند مجزا برای سیاسی ها و ... نیز محروم شویم ، همه این اعمال غیر قانونی و ضد انسانی با سیاست یک بام دو هوا توسط تمامی مسئولین رده با لا صورت می گیرد.
در هفت خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲ ظهر به من گفتند لوازم خود را جمع کن به بند دیگری باید بروی اما پس ازخروج از بند ۱۵ متادون مرا با دست بند و پا بند سوار یک ونی که در قسمت عقب هیچ شیشه و روزنه ای نداشت کردند بدون اینکه محاکمه جدیدی رخ داده باشد یا حکمی تغییر کرده باشد بدون اینکه به من یا وکیل یا خانواده اطلاع داده باشند مرا به زندان یزد بردند .باز هم نه با دستور دادگاه بلکه با تصمیم خود سرانه اداره اطلاعات به زندان یزد تبعید شدم.
جناب احمد شهید ، اداره اطلاعات به همه ای این اعمال غیر قانونی و ضد انسانی بسنده نکرده در مقابل اعتراض خانواده بخصوص مادرم آنها را به دستگیری ، محاکمه و زندان تهدید کرده است ، آنها نیز بسیار ترسیده اند چون در ایران هزاران بار چنین اعمال غیر قانونی که پلیس پدر یا مادر را به جای فرزند یا فرزندان را به جای پدر و مادر گروگان گرفته باشند اتفاق افتاده است . مثلا" همین طی دو ماه اخیر مادر بهکیش ها را زندانی کردند که شش فرزندش را در دهه شصت اعدام کرده اند و اکنون او را تهدید می کنند که چرا پرونده فرزندان بی گناهت را دنبال می کنی ، از این نمونه ها بسیار زیاد است.
آقای احمد شهید نگهداری زندانیان سیاسی در میان افراد مبتلا به ایدز ، هیپاتیت ، قانقارایا و دیگر بیماریهای مسری یا همراه افراد دارای حکم سنگین ابد و اعدام ، جز شکنجه و کشتن چه معنایی دارد؟
آقای رئیس با تبعید من به یزد ضمن افزودن به رنج و عذاب و شکنجه من باعث اذیت و آزار پدر ، مادر و فرزندان من شده اند که برای ملاقات من باید ۲۰۰۰ کیلو متر را با مشقت و هزینه های بسیاری با توجه به گرانی و بیکاری گسترده در ایران و نداشتن منبع در آمد تحمل کنند.
آقای احمد شهید با توجه به اینکه دادگاه مربوط به پرونده من در تبریز است و هر درخواست ، لایحه ، یا اعتراض داشته باشم باید برای آن بفرستم با توجه به اینکه در زندان یزد هستم و مسئولین مربوطه نسبت به نیاز ما زندانیان بسیار بی مسئولیت هستند و توجه نمی کنند بنا براین هر گز من نمی توانم از حقوق خود دفاع کنم .
آقای رئیس، اداره اطلاعات خود را ما فوق قانون می داند ، چنان قوقضائیه ، و سازمان زندانها و بسیار دیگر نهاد ها را زیر سلطه خود گرفته است که رئیس زندان و تعدادی قاضی از این اعمال غیر قانونی و خودسرانه آنها به دادگاه دیوان عالی شکایت کرده اند.
آقای رئیس تنها امید ما زندانیان سیاسی به مردم ، شما ، نهاد های حقوق بشر، سازمانهای سیاسی و مردمی و تشکل های کارگری است . لطفا" هر کاری از دست شما برای نجات زندانیان بر می آید انجام بدهید.
شاهرخ زمانی – رندان مرکزی یزد
۳۱/۳/۱۳۹۱