به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

پایان زندگی روژه گارودی:
کژراهه یا ایمان
خبر مرگ روژه گارودی روز جمعه در فرانسه منتشر شد. اما وی دو روز قبل، چهارشنبه ١٣ ژوئن – ٢٤ خرداد- در ٩٨ سالگی، در منزل خود در حومۀ پاریس درگذشت.
نخستین منبعی که این خبر را منتشر کرد سایت فرانسوی "برابری و آشتی" بود که به محافل راست افراطی تعلق دارد. این سایت طی ماه‌های اخیر از جمله سرسختانه از بشار اسد دفاع کرده است.

روشنفکر طردشده
سرنوشت روژه گارودی از دیدگاه فرانسوی و ازدیدگاه برخی کشورهای مسلمان کاملاً متفاوت ارزیابی می‌شود. در فرانسه معمولاً او را فیلسوف و اندیشمندی می‌دانند که به "کژراهه" رفته و از کمونیسم به اسلام رسیده و از سنت راست افراطی ضدیهود فرانسوی پیروی کرده است. در حالی که برخی اسلام‌گرایان در ایران، مصر، لبنان و چند کشور دیگر، گارودی را متفکر شجاعی می‌دانند که علیه "قدرت و سانسور صهیونیسم" به تنهایی به مبارزه برخاسته است.
روژه گارودی به ویژه از سال ١٩٩٦ از محیط روشنفکری فرانسه طرد و محو شد. وی را از این سال طرفدار فرضیه‌های "نگاسیونیستی" می‌دانند، یعنی فرض‌هایی که قتل عام یهودیان توسط آلمان نازی، یا "هولوکاست" را زیر سؤال می‌برد.
اما در گذشته‌ای دورتر، وی که به خاطر شرکت در جنگ دوم جهانی مدال "صلیب جنگ" گرفته بود و زمانی از رهبران حزب کمونیست فرانسه محسوب می‌شد، از سوی محافل روشنفکری وطنش معتبر و محترم شناخته می‌شد. در دهۀ هفتاد میلادی در پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون فرانسه حضور می‌یافت و با هنرمندان بزرگ، مثل موریس بژار (طراح رقص که بعداً مسلمان شد) بحث و گفتگو می‌کرد.

از کمونیسم تا اسلام
گارودی در سال ١٩٧٠ از حزب کمونیست اخراج شد، به مذهب کاتولیک گروید و بالاخره در سال ١٩٨٠ اسلام آورد.
شاید تمامی عمر گارودی را بتوان جستجوی ایمان دانست. او در خانواده‌ای کارگری به دنیا آمد که بی‌خدایی را رسم می‌دانست. در چهارده سالگی به مذهب پروتستان روی آورد و سپس در عین ایمان به مسیحیت، در سال ١٩٣٣ به حزب کمونیست پیوست و به موازات آن تحصیلات فلسفه را دنبال کرد. یک سال بعد از آغاز جنگ دوم زندانی شد و تقریباً تمام دوران جنگ را در حبس گذراند.
بعد از جنگ، به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست فرانسه راه یافت و سپس نمایندۀ مجلس شد. خود او بعدها گفت که در آن سال‌ها "از سر تا پا استالینی بوده" و به جنگ کسانی می‌رفته که تلاش می‌کردند واقعیات هولناک رژیم شوروی را افشا کنند.
در نیمۀ دهۀ پنجاه میلادی حتی به مسکو رفت و در آنجا دکترای فلسفه گرفت. این سال‌ها مصادف بود با حکومت خروشچف و موج "استالین‌زدایی".
پس از بازگشت به فرانسه به مجلس سنا راه یافت و بالاخره در اوایل دهۀ شصت تصمیم گرفت که تمامی وقت و زندگی را صرف فلسفه و تدریس کند. در همین دوران با حزب کمونیست "مسئله" پیدا کرد، چرا که می‌خواست در عین دفاع از مارکس و لنین، به تعریف تازه‌ای از "هومانیسم" برسد. به همین دلیل از سوی هم‌حزبی‌هایش به"رویزیونیسم" یا "تجدیدنظرطلبی" متهم شد.

سرگردانی‌ و "رستگاری"
آثار وی در دهۀ شصت حاکی از تلاش برای برقراری گفتگو میان مسیحیان و مارکسیست‌ها است. اما وقایع سال ١٩٦٨ و به ویژه اشغال چکسلواکی توسط قوای شوروی، جدایی وی از حزب کمونیست و سپس بازگشت به دامان مسیحیت را قطعی کرد.
پس از چند سال جستجو یا سرگردانی فکری، روژه گارودی عاقبت اسلام آورد و در سال ١٩٨١ کتاب "وعده‌های اسلام" را نوشت. از این زمان به بعد، موضع‌گیری سیاسی وی رفته‌رفته ضداسرائیلی و یا "ضد‌صهیونیستی" شد. در روایت رسمی کشتار یهودیان و تعداد قربانیان نازیسم شک کرد و اصولاً وجود اطاق‌های گاز در اردوگاه‌های نازی‌ها را منکر شد.
یکی دیگر از وقایع تعیین‌کننده برای او، اشغال کویت توسط صدام حسین بود که در غرب به "نخستین جنگ خلیج (فارس)" شهرت دارد. وی مداخلۀ نظامی غربی ها را "جنگ استعماری" دانست و در طرفداری از اعراب، مسلمانان و فلسطینیان پا سفت کرد.

دوستی با تهران
در سال ١٩٩٦، انتشار کتاب گارودی به اسم "اسطوره‌های بنیادین سیاست اسرائیل" جنجال فراوان به پا کرد. این کتاب خیلی زود در تهران، تحت عنوان "اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل- تاریخ یک ارتداد" توسط مجید شریف* ترجمه شد.
گارودی در مورد این کتاب گفت: "من به دین یهود کاری ندارم، بلکه سیاست اسرائیل را زیر سوال می‌برم". با این حال، این کتاب، صریحاً عقاید نونازی‌ها را مطرح می‌کند و طرح هیتلر برای نابود کردن یهودیان را دروغ می‌داند. انتشار این کتاب رسماً در فرانسه ممنوع شد.
از این زمان به بعد، یعنی تقریباً از سال ١٩٩٨، روژه گارودی که سانسور کتابش را غیرعادلانه و "توطئۀ صهیونیستی" می‌دانست، عملاً در دامان رژیم‌هایی چون جمهوری اسلامی ایران افتاد که گاه با دعوت از وی، با کمک‌های مالی و پشتیبانی تبلیغی، سعی کردند از او به عنوان یک مهرۀ ضدغربی و ضد اسرائیلی بهره‌برداری کنند.
وی در این سال‌ها چندین بار به تهران، قاهره، بیروت، دمشق، عمان، قطر و سرزمین‌های فلسطینی سفر کرد. در ایران، رییس جمهوری وقت، محمد خاتمی نیز وی را به حضور پذیرفت.
البته گارودی در دهۀ هشتاد میلادی (١٣٦٤) هم به مناسبت دهۀ فجر به تهران رفته، و در بحث‌هایی باعبدالکریم سروش و نصرالله پورجوادی شرکت کرده بود.
در سال ١٣٦٥ نیز گفتگویی با محمدتقی جعفری کرده بود و از جمله از این علامۀ مسلمان پرسیده بود: "من پشت سر زنم نماز به عنوان نماز جماعت خوانده‌ام. آیا صحیح است؟"
و محمدتقی جعفری پاسخ داده بود: "خیر‚ زیرا اقتدای مرد به زن در نماز جماعت صحیح نیست و عمده علت آن احتمال تحریک به سبب رکوع و سجود زن برای مرد است".
در سال ١٣٧٧ نیز در سفری به قم از جمله با آیت‌الله مصباح یزدی دیدار داشت و به این مناسبت گفته بود: "اسلام جهانی‌ترین ادیان است. من که مسیحی بودم ومارکسیست بودم، به این خاطر مسلمان شدم که دین اسلام را جهانی و فراگیر یافتم".
رسانه‌های فرانسوی که روز جمعه خبر مرگ وی را منتشر کردند، طی ده سال اخیر به ندرت از او اسم بردند.

*مجید شریف، روشنفکر مذهبی، در پاییز ۱۳۷۷ در جریان قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد.

منبع: رادیو فرانسه