به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۴

یک روایت از مریم پوشی زاده:

زن‌های نامرئی، پشت پرده دود

نوزاد ده روزه‌اش را آورده بود «دره جهنم» که بفروشد.

بچه مثل خودش خمار بود، نای گریه کردن نداشت. زن پای منقل شوهرش، دودی شده بود.
پرسید «خریداری؟» 
و لبه چادر را از روی صورت نوزاد، پس زد.
بهتم را که دید، بی‌هیچ حرفی، راه افتاد بین معتادها برای پیدا کردن خریدار.
این، آخرین تصویر ذهنی من از یک زن معتاد است؛ تصویری از چند ماه پیش که انگار دیگر هرگز قرار نیست از ذهنم پاک شود. آن روز فکر کرده بودم چند زن دیگر مثل او زندگی می‌کنند و چه تعدادشان شانسی برای درمان دارند؟


زیاد طول نکشید که فهمیدم آمار دقیقی از آنها وجود ندارد. آنها زن‌های نامرئی‌اند، زن‌های ندیدنی، زن‌های خزیده در لایه‌های زیرین اجتماع، زن‌های گم شده در خرابه‌ها که مرده ریگشان برای فرزندانشان یا اعتیاد است یا ایدز و فقط اگر برای ترک به مراکز درمان مراجعه کنند، در حافظه آمارها ثبت می‌شوند اما بیشترشان از ترس برچسب خوردن، برای درمان نمی‌آیند و اعتیادشان را دست‌کم تا وقتی تابلو نشده‌اند، رازی مگو نگه می‌دارند. این شد که دیروز اعلام خبر قائم مقام دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره افزایش آمار زنان معتاد کشور از 5 به 10 درصد شگفت زده‌ام نکرد، چون می‌دانم شمار واقعی آنها با آمارهای رسمی اعلام شده، تفاوتی آشکار دارد.

ناخوش‌تر این است که آسیب‌پذیری جسمی، روانی و اجتماعی زنان از اعتیاد نسبت به مردان بسیار بیشتر است و همین موضوع باعث شده اعتیادشان، دغدغه سازمان‌ها و نهادهای متولی پیشگیری و مهار آسیب‌های اجتماعی شود؛ دردی که برای درمانش، اول باید برچسب زدن بر زنان معتاد را متوقف کرد و سپس اعتیاد را به عنوان اختلالی روانی با وجوه شناختی ـ رفتاری پذیرفت و بر اساس این باور، برای اصلاح بُعد شناختی‌اش، به زن‌ها درباره اعتیاد و تبلیغات دروغینش آگاهی داد و در بُعد رفتاری، سبک زندگی‌شان را با هدف بازتوانی و با یاری شیوه‌های مددکارانه متحول کرد.

 مریم یوشی زاده / پارسینه