میتوان با اظمینان گفت این بار مهندسی این شعبده
به گونه ای دیگرطراحی شده است طرحی که با دعوت بی سابقه رهبری نظام از مخالفان
برای حضور درپای صندوقهای رای آغاز وبا تلاش و اهتمام آن دسته از اپوزیسیون بر
آمده ار بطن نظام که سعی وافربه ترغیب مردم برای حضور در این شعبده را دارند، به
اوج رسیده و رنگ و بوی دیگر میگیرد و توگویی انگار نه واقعه تقلب تاریخی سال ۸۸ در میان است و نه بازداشت و کشتار معترضین «رای من کو» و نه حتی
«پروژه ۹ دی» و حصر رهبران جنبش سبز.
میگویند روزی که گروهی از مشروطهخواهان برای رساندن درخواست خود به مظفرالدین شاه مبنی بر اجازه تشکیل مجلس ملی به در خانه امیر بهادر جنگ میروند و جلوی خانه این صاحب منصب قاجار تحصن میکنند، امیر بهادر که از قضا در خانه اش مجلس روضه برپا بود و جمعی از صاحب منصبان کشور در آن حضور داشتند، سراسیمه از خانه به کوچه میاید و به تحصن کنندگان میگوید:«اینجا چه میخواهید؟» یکی از بین جماعت بلند میگوید «ما مجلس ملی و عدالتخانه میخواهیم".»
امیر بهادر میپرسد که چه بشود؟
میگویند تا شاه تنها سلطنت کند و مسئول نباشد و مجلس و دولت مسوولیت به عهده گیرند.
امیربهادر پوزخندی میزند و میگوید، اینکه نمیشود، تا حالا سی کرور رعیت بود و یک نفر شاه که از او اطاعت میکردیم، حالا شما میگوئید یک نفر رعیت باشد سی کرور شاه ؟ ما که از عهده رساندن این پیام برنمیآئیم.
اگرچه عاقبت این خواسته مشروطهخواهان به کرسی نشست و مظفرالدین شاه فرمان تاسیس مجلس را صادرمی کند و بعد هم پسرش محمد علی شاه آن را به توپ میبندد …..ولی بهر روی این خانه تا به امروز باقی میماند اما بی اغراق از بدو تاسیس خانه ملت، غیر از مقاطع کوتاه و گذرا در چند برهه تاریخی انگشت شمار، به واقع هیچگاه مجلس منشا خیری برای ملت ایران نبوده است بلکه بر عکس همواره با تصویب قوانین دیکتاتور پرور حافظ منافع رژیم حاکم بود تا بقول گفته امیر بهادرخان، همواره «یک شاه باشد و سی کرور رعیت» و این دور تسلسل تا به امروز تنها با یک تفاوت همجنان در حال تکراراست و آن هم جایگزینی ولی فقیه به جای « شاه» بعد از انقلاب ۵۷ بود و بس.
الغرض با تاسیس مجلس در ایران مقوله برگذاری انتخابات هم برای اولین بار درقلمرو دیکتاتور پرور این کهنه دیار موضوعیت مییابد واز همان آغاز، این نماد دمکراسی خاری میشود در چشمان حاکمان قدر قدرتی که میلی به قبول این ابزار مدنیت نداشته و با ورود آن به قلمروخود، احساس نگرانی کرده و خیلی زود در پی چاره برآمدند، ودر اولین مهندسی مقابله با این سوغات فرنگ، طرح دستبرد به ارای مردم به اجرا در میآید اما هزینه تبعات ناشی از این خیانت برای برگزارکنندگان این شعبده بسیار سنگین بود ودر گذشت زمان و برگزاری چند دوره انتخابات پر تنش تحمیل کاندیداهای انتصابی به مردم راه چاره مقابله با این پدیده نوظهور میشود که تا امروز به طرق مختلف در هر دوره از این شعبده انجام میشود که در واقع شرح کشاف همان حکایت ملال اور ۳۷ سالهی نظارت شورای نگهبان، رد صلاحیت و تائید کاندیداهای گوش بفرمان است.
میگویند انتخابات مهمترین فصل سیاست است، و مهمتر اینکه نشانگر درک بازیگران سیاسی از مقوله سیاست است، از این رو همه طیفهای سیاسی، انتخابات را دروازه مهم ورود به سیاست میدانند. اما درکشور ما، خاصه از آن زمان که ماهیت برگذاری این نماد دمکراسی توسط حاکمیت بی اعتقاد به دمکراسی برای مردم آشکار شد، رففتن به پای صندوقهای رای همواره از ترس بوده، ترس از بیکار شدن، ترس از قطع کوپنهای ارزاق عمومی و…..از طرفی این ابزار مدنیت وسیلهای شد، تا حاکمیت بیسوال از آن قبایی برای قامت استبدادی خویش بدوزد بی آنکه حتی به آن شعار منتسب به بنیانگذارجمهوری اسلامی که «میزان رای ملت است» و این شعاردر هر موسم انتخابات بر در و دیوار شهرنصب میشود وقعی نمیگذارد و سند این ادعا ماجرای انتخابات سال ۸۸ است که ثبت است در تاریخ این کهنه دیار.
نگاه مستبدانه حاکمیت نظام به مقوله انتخابات و تار مارکردن هشتاد درصد کاندیداهای انتخابات پیش رو با انگ عدم صلاحیتهای سوال برانگیز حکما میطلبد تا به دنبال پاسخ این پرسش مطرح دراذهان عمومی رفت که ایا براستی هنوز هم میتوان به متولیان برگزار کننده انتخابات در ایران اعتماد کرد؟ ایا هنوز هم میتوان باور کرد که راه تحقق مطالبات مردم این گستره تاریخی از صتدوقهای رای میگذرد؟ ودر نهایت اینکه آیا تشویق و ترغیب مردم به حضور درانتخاباتی که هنوز اثار وقایع سال ۸۸ در یادها باقی است، چشم بستن و تبرئه ساختن عامل و یا عاملان آن واقع که امروز نیز برگزارکنندگان انتخابات پیش رو هستند، نیست؟
بیشک برگذاری شعبده انتخابات برای تصمیم سازان نظام خاصه برای رهبری، آن هم در چنین برههای که هنوز مهر توافقنامه هستهای کاملا خشک نگردیده و جهانی چشم به نحوه برگزاری انتخابات پیش روبعد از رفع تحریمها دارد، بسیار با اهمیت و حساس است و برای حاکمیت حکم گذشتن از پل صراط را دارد و از همین رو است که ولایتمداران همه تمعیدات برای جان سالم بردن از این مهلکه را فراهم کردند طرفه انکه تلاش واهتمام اپوزیسیون خودی نظام برای ترغیب مردم به حضور در پای صندوقهای رای، بیتردید لبیک اشکار این دسته از مخالفان نظام به دعوت رهبری برای حضور در این شعبده است تا نگوئید به کدام نشانه؟ کافی است به اظهارات چهرههای مطرح اپوزیسیون خارج ار کشور در باره انتخابات و ترعیب مردم به حضور در این شعبده در فضای مجازی نگاهی بیاندازید و خواهید دید که میتوان با اظمینان گفت این بار مهندسی این شعبده به گونه ای دیگرطراحی شده است طرحی که با دعوت بی سابقه رهبری نظام از مخالفان برای حضور درپای صندوقهای رای آغاز وبا تلاش و اهتمام آن دسته از اپوزیسیون بر آمده ار بطن نظام که سعی وافربه ترغیب مردم برای حضور در این شعبده را دارند، به اوج رسیده و رنگ و بوی دیگر میگیرد و توگویی انگار نه واقعه تقلب تاریخی سال ۸۸ در میان است و نه بازداشت و کشتار معترضین «رای من کو» و نه حتی «پروژه ۹ دی» و حصر رهبران جنبش سبز.
اما در این میان نقش باورمندی مردم به صندوقهای رای و نیزدلخوش داشتن به بهبود اوضاع اقتصادی پس از رفع تحریمها شگفت اور است.
اخیرا روزنامهنگار ایتالیایی «اناکاندا» همزمان با سفر آقای روحانی به ایتالیا مقاله ای در وصف خوش باوری ایرانیان و اوضاع اقتصادی کشور در روزنامه پرتیراژ، کوریه دلاسرا، منتشر میکند که خواندنی است اگر چه صرفا یک نظرشخصی و عیر کارشناسانه است اما به دور از واقعیت هم نیست در این مقاله که با عنوان «ایرانیان نمونه بارز داشتن الگوهای ذهنی مخرب هستند» منتشر شده است بعد از اشاره کوتاه به جایگاه و موقعیت با ثبات ایران پیش از انقلاب ۵۷ در جامعه بین الملل، و شکوفایی اقتصادی آن سالها،در خصوص موقعیت فعلی ایران و باورمندی ایرانیان به صتدوقهای رای وامید به بهبود شرایط اقتصادی پس از رفع تحریمها مینویسد:
«بررسی شرایط ایران در ۳۷ سال گذشته نیز نشان میدهد حکومت هیچ تلاشی در راستای افزایش سطح رفاه مردم نداشته اگرچه فرازهایی در این دوره وجود داشته اما به ضرس قاطع میتوان گفت با این روند هیچگاه مردم ایران از مشکلات اقتصادی رهایی نخواهند یافت با این همه ایرانیان هنوز امیدوارند با برداشتن تحریمها کشورشان متحول میشود. در حالیکه از این واقعیت غافلند که حاکمیت رغبتی به بهبود شرایط رفاه و خوشبختی ملت تحت سلطه خود ندارد.
واین سیاست حکومتی است که کشورش را هرروز به شرایط صدر اسلام نزدیکتر میکند. فساد در ایران به حدی در حال فوران است که به نظر میرسد هیچیک از مسوولان مایل به مقابله و ریشه کن کردن ان نیستند از طرفی مردم ایران پس از چهار دهه هنوز به روحانیون امید دارند. و این امید درتعداد نفراتی که در رأیگیری هر دوره انتخابات شرکت میکنند قابللمس است. با این اوصاف به نظر نمیرسد تا دو نسل آینده شرایط جامعه ایرانی بهویژه ازنظر اقتصادی تغییر محسوسی داشته باشد وتنها. باید منتظر بود نسل کنونی برای این انفعال خود چه پاسخی برای ایندگان خواهند داشت.»
الغرض در مجموع آنچه گفته آمد بیاغراق باید پذیرفت که با چنین شرایطی بیشک اقای خامنهای خوش شانسترین رهبری است که دست کم در طول تاریخ کشور کهنسالی چون ایران وجود داشته است خاصه با وجود مخالفانی که بیش از موافقان نظام با موضعگیریهای منطبق با اهداف اوگام برمیدارند و زمینههای حضور ودوام و بقای یک دیکتاتور خوش شانس را فراهم میاورند.
بیژن صف سری / خودنویس