جمال عبدالناصر و محمد حسنین هیکل
دیروز که خبر درگذشت محمد حسنین هیکل منتشر شد، جملهای که زیاد در کشورش به گوش میخورد این بود: مصر را بدون هیکل چگونه تصور کنیم؟ مصر دهها سال زیر سایه نام و آوازه هیکل بود. دهها سال همه گوشها را تیز میکردند و لابلای روزنامه ها میگشتند ببینند هیکل چه میگوید و چه دیدگاهی دارد. هیکل شاهد زنده تاریخ معاصر مصر بود، شاهدی یگانه و بیهمتا، آنچه دیگران خوانده و شنیدهاند، او دیده بود، از نزدیک بود هم دیده بود، از پشت پرده و درون دهلیزهای تو در توی سیاست دیده و بی واسطه از زبان تاریخسازان شنیده بود، تاریخ را زندگی کرده و دیده و نوشته بود.
آنچه از هیکل چنین شخصیتی یگانه ساخت، دوستی نزدیک او با جمال عبدالناصر بود که تا مرگ ناصر دوام یافت. هنگامی که این دو با هم آشنا شدند، هیکل به عنوان روزنامه نگاری موفق و خبرنگار میدانی رخدادهای مهم جهان، برای خود نام و آوازهای داشت. کارش را در زمان جنگ جهانی دوم که نیروهای بریتانیایی در مصر مستقر بودند به عنوان خبرنگار یکی از دو روزنامه انگلیسی زبان کشورش آغاز کرده و برخی عملیات جنگی را از جبهه گزارش کرده بود. پس از جنگ که بریتانیاییها رفتند و روزنامه های انگلیسی زبان از رونق افتادند در روزنامه مطرح عرب زبان اخبار الیوم به کار خود ادامه داد و برای گزارشگری به شرق و غرب عالم فرستاده شد، از جمله ایران که رهاوردش نخستین کتابش شد به نام ایران روی آتشفشان درباره نهضت ملی شدن صنعت نفت.
با این سابقه در حالی که هنوز سی سالش نشده بود به سردبیری روزنامه اخبار الیوم رسید و از نزدیک پایش به محافل سیاسی باز شد، در همین محافل بود که به جمال عبدالناصر برخورد، سرهنگی ملی گرا و سرخورده از شکست در برابر اسرائیل که حلقهای از افسران ملی گرا را دور خود جمع کرده بود. آرمانهای مشترک، ناصر و هیکل را به هم پیوند داد.
ناصر که به قدرت رسید، هیکل چشم و زبان او بود، با تجربه رسانهای اش یاری اش داد تا صدایش را به جهان برساند و با شناختی که از جهان خارج داشت، چشم او به دنیا شد. مصدق را او به ناصر شناساند و الهام بخش او کرد. به ابتکار او مصدق به مصر دعوت شد و استقبالی تاریخی از او شد.
ناصر شخصیتی فراتر از رهبر مصر بود و تنها تاریخ مصر نبود که به دست او رقم خورد. در همه لحظاتی که ناصر تاریخ مصر و جهان عرب را رقم میزد، هیکل با او بود اما با تمام نزدیکی این دو، هیکل هیچگاه حاضر نشد مقام و مسئولیتی بپذیرد و نخواست چیزی جز روزنامه نگار باشد، در جایگاه روزنامه نگار هم از انتقاد از دولتمردان تحت امر ناصر در مصر و همپیمانان و همفکران او در جهان عرب مضایقه نداشت. با همه آرمانهای مشترکی که با ناصر داشت، با جریانهای چپگرای عربی مرزبندی داشت. هیکل ضداستعمار و مخالف آمریکا بود اما بیشتر ملی گرا بود تا چپگرا. تنها در واپسین ماههای عمر ناصر بود که بدون اطلاع و موافقت هیکل، سمت وزارت ارشاد (اطلاع رسانی) به او داده شد که پس از مرگ ناصر از این سمت کناره گرفت.
در نخستین سالهای روی کار آمدن ناصر، سردبیری روزنامه الاهرام به او سپرده شد. هیکل این روزنامه را در قله رسانه های جهان عرب نشاند و به یکی از مهمترین روزنامه های جهان بدل کرد (به قولی: یکی از ده روزنامه مهم جهان). ایمن صیاد روزنامه نگار باسابقه مصری که از نزدیکان به هیکل بود می گوید: «سفارتخانههای خارجی هر روز صبح در انتظار بودند که الاهرام بیرون بیاید و بلافاصله سراغ سرمقاله هیکل بروند. در سرمقاله او بیش از تحلیل، دنبال خبر میگشتند. برای هیکل خبر از هر چیز مهمتر بود. حتی رابطهاش با آدمها و نحوه برخوردش با آنها را بر این اساس تنظیم میکرد که آیا خبری برای او دارند یا نه. هیکل همه عمر خبرنگار ماند».
محمد سلماوی از دبیران پیشین روزنامه الاهرام که در زمان سردبیری هیکل در این روزنامه کار میکرده میگوید یک بار خبرنگاران از جمال عبدالناصر پرسیدند که چرا همیشه خبرها را فقط به هیکل میدهد، ناصر در پاسخ گفت هیکل به من بیشتر خبر میرساند تا من به او.
ایمن صیاد میگوید روزنامه های عربی پیش از هیکل مجموعهای بودند از مقالات و پاورقیها و هیکل بود که روزنامه را به نشریه خبری تبدیل کرد. هیکل همچنین مجموعه ای از نامدارترین نویسنده ها را در الاهرام گردآورد، نویسندگانی چون نجیب محفوظ و توفیق حکیم ستون نویسهای ثابت روزنامه الاهرام در زمان او بودند.
ایمن صیاد همچنین میگوید که هیکل آن قدر روی الاهرام تعصب داشت که هیچ انتقادی از این روزنامه را برنمی تافت: «روزی برگهای از خبر را پیش او بردم که ایرادات و اشتباهاتی داشت، وقتی اشتباهات را ذکر میکردم در آغاز موافق بود اما به محض اینکه متوجه شد این برگه خبر متعلق به الاهرام است چنان برآشفت که دیگر اجازه نداد حرف بزنم».
هیکل تا آخرین لحظهای که حال ناصر پس از شرکت در نشست سران اتحادیه عرب در هتل هیلتون قاهره به هم خورد و به صورتی ناگهانی درگذشت، در کنار او بود. پس از مرگ ناصر در آغاز از سادات و جانشینی او در برابر دیگر یاران ناصر حمایت کرد اما بتدریج میان این دو اختلاف افتاد. سادات از آرمانهای ناصر دور شد و رو به آمریکا کرد. هیکل زبان به انتقاد او گشود و سرانجام سادات انتقادها را تاب نیاورد و هیکل را پس از هجده سال از سردبیری الاهرام برکنار کرد. هیکل از انتقاد بازنایستاد و علیه سادات کتاب نوشت. سرانجام سادات در واپسین ماههای عمرش که سرکوب مخالفان را به نهایت رسانده بود، هیکل را هم روانه زندان کرد. حسنی مبارک که روی کار آمد، هیکل را از زندان آزاد کرد و از او یاری طلبید اما بتدریج که مشخص شد مبارک بیشتر میراثدار سادات است تا ناصر، هیکل از او هم فاصله گرفت هرچند مبارک همیشه به او ارج مینهاد.
هیکل با نوشتن مقالات در الاهرام و انتشار کتاب فعالیت خود را ادامه داد. با وجود بالا رفتن سن و تعلق به نسل قدیم روزنامه نگاران، به تحولات عرصه رسانه هم از نزدیک توجه داشت و به همین دلیل وقتی دریافت که برخلاف گذشته، و به برکت پیشرفت فناوری، دیگر روزنامه ها در صف مقدم رسانه ها نیستند و جای آنها را شبکه های تلویزیونی گرفته اند، رو به کار تلویزیونی نهاد و در تلویزیون الجزیره که پربیننده ترین شبکه خبری در جهان عرب بود برنامه ای به نام تجربه زندگی (تجربة حیاة) آغاز کرد که به تنهایی نویسنده و تهیه کننده و مجری آن بود. پس از انقلاب در مصر و خارج شدن شبکه الجزیره از بیطرفی نسبت به رخدادهای این کشور، هیکل همکاری خودش را با این شبکه متوقف کرد.
وقتی سلسله قیامهای عربی در مصر و دیگر کشورها آغاز شد، محمد حسنین هیکل نگاهی بدبینانه به این رخداد تاریخی داشت و آن را آغازی برای تحمیل مرزبندیها و تفرقه های تازه بر جهان عرب ارزیابی کرد، مانند مرزبندیهایی که قدرتهای پیروز در جنگ جهانی اول پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی بر جهان عرب تحمیل کردند. او با اسلامگرایان و قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر هم مخالف بود و از کودتای ارتشبد سیسی برای کنار گذاشتن محمد مرسی از ریاست جمهوری پشتیبانی کرد. در پی حمایتهایش از کودتا، هواداران اخوان المسلمین خانه ییلاقی او را در حومه شمال غربی قاهره آتش زدند.
محمد سلماوی میگوید در آینده مشخص خواهد شد که عبدالفتاح سیسی نیز همچون ناصر، سادات و مبارک از هیکل کمک گرفت. ویژگی هیکل در این بود که هر چهار رهبر مصر به او نیازمند بودند. خودش میگفت روزنامه نگار باید به جایی برسد که رهبران سیاسی به او نیاز داشته باشند نه او به آنها.
محمد حسنین هیکل دهها سال بر قله روزنامه نگاری در جهان عرب نشست، از پرآوازه ترین نامهای رسانهای در جهان بود، میتوانست به مقامها و مسئولیتهای بالای سیاسی برسد اما همیشه روزنامه نگاری را ترجیح داد. او همیشه اصرار داشت که در معرفی اش تنها یک عنوان برایش بگویند: روزنامه نگار.
بی بی سی