پیروزینمایی یک شکست سنگین
با عینک اصلاحات
استفاده جریان سیاسی و رسانههای حامی دولت و اصلاح طلبان از موفقیت لیست انتخاباتیشان در تهران، شاید از منظر ژورنالیستی برای تقویت روحیه بدنه اجتماعی کاربرد داشته باشد و برای چند روز هیجان و خوشحالی مجازی تولید کند، اما در عرصه واقعیت این فضاسازی رسانهای واجد هیچ ارزش سیاسی و راهبردی نیست. حقیقت امر این است که در کلان ماجرا هم در انتخابات خبرگان و هم انتخابات مجلس جریان دولت و اصلاحات به رغم برخورداری از ظرفیتها و مزیتهای نسبی بسیار گسترده - که به طور طبیعی در اختیار هر دولت مستقر و جریان حاکمی هست - شکست غیرقابل باور و غیر منتظرهای را متحمل شده است مگر اینکه همه انتخابات کشور را درتهران خلاصه کنند و رقابت سیاسی را نه برای کسب نهاد حاکمیتی که در مسابقه اشخاص تلقی نمایند.
خبرگزاری فارس - سرویس سیاسی: ۶ سال و اندی پیش در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای بسیاری از ناظران و تحلیلگران، تفاوت آرایش سیاسی-اجتماعی در شهر تهران با بسیاری دیگر از مناطق کشور کاملا آشکار بود. آنها که در آن ایام، گشتی در خیابانهای تهران میزدند میتوانستند دریابند که میزان حامیان موسوی در این شهر- مخصوصاً مناطق شمال نشین- افزونتر از مشتاقان به ادامه ریاست جمهوری احمدینژاد است. نتیجه نهایی آرا نیز بر همین گزاره مهر تایید گذاشت به گونهای که موسوی ۲. ۵ میلیون رای و احمدینژاد ۱. ۸ میلیون رای در تهران کسب کردند.
چرایی این تفاوت آرا در تهران نسبت به سایر مناطق را در آن شرایط میتوان به دلایل و عوامل مختلفی نسبت داد. بافت جمعیتی - سیاسی - فرهنگی تهران، تفاوت مطالبات اجتماعی در این شهر نسبت به سایر شهرها و بالاخص هدف گذاری و رویکرد دولت احمدینژاد که عمدتاً ناظر بر تمرکززدایی و توجه بیشتر به مناطق حاشیهای و دورافتاده بود؛ موجب گردید تا حمایت سیاسی در تهران نسبت به رقیب احمدینژاد بیشتر از او باشد.
اکنون در انتخابات مجلس دهم نیز تقریبا میتوان نسبت مشابهی بین آرای تهران با اکثر نفاط کشور مشاهده کرد. در حالی که مردم بسیاری از حوزههای انتخابی سراسر کشور با میزان مشارکت همسان و بلکه بالاتر از تهران، اکثریتی از نمایندگان اصولگرا را روانه قوه مقننه کردهاند؛ در حوزه انتخابیه تهران شاهد رویکردی نسبتاً متفاوت هستیم و بر اساس گزارشهایی که تا این لحظه دریافت شده، اکثریت قابل توجهی از آرای رای دهندگان در حوزه انتخابیه تهران به سبد لیست اصلاح طلبان واریز شده است.
رسانههای دولتی و اصلاح طلب که تقریباً از نتیجه انتخابات سراسری مایوس شدهاند، تلاش دارند تا نظیر انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ با هیاهو و ایجاد فضای هیجانی درباره آرای تهران، نوعی ذهنیت پیروزمندانه در بدنه اجتماعی خود ایجاد کنند و اگرچه در شرایط کنونی توان و ظرفیت اقدامات خیابانی را ندارند اما تلاش میکنند تا در فضای مجازی چنین ذهنیتی را در قالب مطالب و تصاویر و کلیپها و... تا حد امکان گسترش دهند.
اما حقیقت این است که این پیروزی مجازی صرفاً در همان فضای مجازی و برای چند روزی کاربرد دارد و در عالم واقع آنچه نصیب اصلاح طلبان و حامیان دولت شده چیزی جز ناکامی قابل توجه و شکستی غیرقابل باور نیست. چرا که اگر هدف غایی هر انتخابات را به دست گیری سکان اداره یک نهاد (مثل مجلس شورای اسلامی یا مجلس خبرگان) در نظر بگیریم، جریان اصلاح طلب و دولت در این انتخابات قاطعانه ناکام مانده است. مجلس خبرگان که جای خود دارد، برای اولین بار در تاریخ بعد از انقلاب است که یک دولت مستقر در نخستین دوره خود نتوانسته است گفتمان مجلس را با خود همراه سازد. حال اگر عدهای بخواهند نام چنین ناکامی بزرگی را پیروزی بگذارند، منطقی جدید و البته عجیب و غریب است!
حقیقت این است که حوزه انتخابیه تهران گرچه از منظر سیاسی حالتی نمادین داشته و به لحاظ تعداد منتخبان، میتواند بر وزن جریانات موجود در مجلس تاثیر بگذارد اما با شرایط موجود حتی اگر تمامی سی نماینده تهران نیز از لیست حامیان دولت وارد مجلس دهم شوند، با توجه به گرایش اصولگرایانه اکثریت منتخبان حوزههای دیگر، تاثیری جدی در گفتمان غالب بر این مجلس نخواهد داشت. کمااینکه به عنوان مثال در همین دوره گذشته (مجلس نهم) به رغم اینکه اکثریت نمایندگان تهران از یک گرایش سیاسی بودند اما بخش عمدهای از آنان در دسته بندیهای داخل مجلس در فراکسیونی قرار داشتند که به لحاظ عددی اقلیت محسوب میشد. حتی با شکل گیری پدیدهای به نام نماینده تهرانی و شهرستانی - فارغ از درستی و نادرستی آن - کرسی ریاست بخش زیادی از کمیسیونهای مجلس که به صورت سنتی در اختیار چهرههای مشهور نماینده تهران بود، به دیگران تعلق گرفت.
بر اساس برآوردهای دقیق، ترکیب هر دوره مجلس در دوره بعد حدوداً تا دوسوم تغییر میکند و حتی اگر گرایش گفتمانی دو دوره مجلس نظیر هم باشد، ترکیب نمایندگان تا هفتاد درصد متفاوت است. با توجه به اینکه بخش عمدهای از کاندیداهای ائتلاف اصولگرایان در تهران در این دوره انتخابات، نمایندگانی بودند که بسیاری از ایشان در مجالس هفتم، هشتم و نهم حضور داشتهاند و فارغ از تواناییها و قابلیتهای آنان، تغییرشان در مجلس دهم چندان غیرطبیعی نیست. کمااینکه برخی چهرههای نامدار و پرسابقه مجالس گذشته در حوزههای انتخابیه غیر از تهران نیز نتوانستند آرای محکمی از موکلان خود کسب کنند.
این موضوع در گذشته نیز اتفاق افتاده است و در انتخابات مجلس ششم، لیست جامعه روحانیت مبارز در تهران که در آنچهرههای برجستهای چون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، موحدی کرمانی و... حضور داشتند در برابر لیستی که بخش عمدهای از آن از افراد جوان و کمتر شناخته شده جریان اصلاحات بودند بازماندند به گونهای که از آن جمع سرشناس تنها دکتر حدادعادل موفق به ورود به مجلس شد.
در مقابل در انتخابات مجلس هشتم نیز اصلاح طلبان تهران در قالب لیستی با عنوان «یاران خاتمی» تبلیغات گستردهای بعمل آوردند تا با استفاده از وجهه رئیس دولت اصلاحات و تمسک به عکس و چهره او کرسیهای تهران در مجلس را ازآن خود کنند اما با شکستی سنگین مواجه گردیدند به گونهای که از آن جمع صاحب نام که افرادی چون اسحاق جهانگیری معاون اول دولت کنونی در آن حضور داشتند، تنها یک یا دو نفر موفق به ورود به مجلس شدند.
با این تفاصیل، استفاده جریان سیاسی و رسانههای حامی دولت و اصلاح طلبان از موفقیت لیست انتخاباتیشان در تهران، شاید از منظر ژورنالیستی برای تقویت روحیه بدنه اجتماعی کاربرد داشته باشد و برای چند روز هیجان و خوشحالی مجازی تولید کند، اما در عرصه واقعیت این فضاسازی رسانهای واجد هیچ ارزش سیاسی و راهبردی نیست. حقیقت امر این است که در کلان ماجرا هم در انتخابات خبرگان و هم انتخابات مجلس جریان دولت و اصلاحات به رغم برخورداری از ظرفیتها و مزیتهای نسبی بسیار گسترده - که به طور طبیعی در اختیار هر دولت مستقر و جریان حاکمی هست - شکست غیرقابل باور و غیر منتظرهای را متحمل شده است مگر اینکه همه انتخابات کشور را درتهران خلاصه کنند و رقابت سیاسی را نه برای کسب نهاد حاکمیتی که در مسابقه اشخاص تلقی نمایند.