بیش از ربع قرن از رهبری آیتالله خامنهای میگذرد ولی هرگز در محافل داخلی سخنی از تعیین جانشین برای او شنیده نشده است. این در حالی است که در حیات آیتالله خمینی، دست کم برای یک بار مجلس خبرگان فردی را به عنوان «قائم مقام رهبری» تعیین نموده بود.
اینکه چرا تاکنون برای آیتالله خامنهای، جانشینی تعیین نشده ولی برای آیتالله خمینی تعیین شده بود، ای بسا به دلیل کهولت بنیانگذار جمهوری اسلامی بود که در هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ۷۶ ساله بود. معروف است که او در روز ورود به ایران در اثر فشار جمعیت ناگزیر به عیادت پزشک معالج شد. در چنان شرایطی تعیین قائم مقام رهبری، اقدامی احتیاطی و سنجیده بود. آیتالله خمینی در سن ۸۷ سالگی درگذشت در حالی که جمهوری اسلامی به دلیل عزل آیتالله منتظری از قائممقامی در بنبست تعیین رهبری بعدی قرار داشت.
بستری شدن آیتالله خامنهای در بیمارستان در شهریور ۹۳ که برخلاف معمول، با علنی کردن آن و پوشش گسترده رسانهای همراه بود پرسش بزرگی را در برابر همگان قرار داد و آن اینکه: رهبر بعدی جمهوری اسلامی کیست؟
انتخابات ۹۴ و گمانهزنی برای رهبر بعدی
به گواهی آمار معمولا میزان مشارکت در انتخابات خبرگان کمتر از میزان مشارکت در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری است. اما، افزون بر تجمیع دو انتخابات مجلس و خبرگان در سال ۹۴، حال و هوای انتخابات این دوره گواه بود که افکار عمومی به موازات اهمیتی که برای انتخابات مجلس قائل بودند به انتخابات خبرگان نیز اهمیت دادهاند.
از قضا رفتار شورای نگهبان در تشدید حساسیت افکار عمومی به انتخابات خبرگان، خود یکی از عوامل موثر اهتمام مردم به انتخابات خبرگان بود. شورای نگهبان از تعداد ۸۰۱ نامزد خبرگان تنها ۱۶۶ نفر (۴۶ درصد) را تایید صلاحیت نمود و از جمله حسن خمینی را به رغم تمام هزینهای که برای شورای نگهبان داشت رد صلاحیت کرد.
افزون بر این همه رد صلاحیتها، مضحک این بود که ۵ تن از شش فقیه عضو شورای نگهبان، خودشان نامزد خبرگان شدند.
اینک به گواه نتایج انتخابات خبرگان، هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی به ترتیب صدرنشینِ راه یافتگان به مجلس خبرگان هستند در حالی که مصباح یزدی و محمد یزدی و بسیاری از منصوبان رهبر از ورود به خبرگان باز ماندهاند.
گرچه به حکم قانون، رهبر بعدی جمهوری اسلامی ضرورتاً لازم نیست که از میان اعضای خبرگان برگزیده شود و میتواند فردی خارج از خبرگان نیز باشد ولی به گمان قوی چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. اگر قرار بر تعیین رهبر بعدی باشد به ظن قوی یکی از خبرگان دور جدید برای این منصب برگزیده خواهد شد. در این فرض، محتملترین گزینه کیست؟
دلیلی که خامنهای را به رهبری رساند
روایت هاشمی رفسنجانی از بنبستی که عزل آیتالله منتظری برای نظام به همراه داشت برای همگان معروف است. او در جلسه تعیین رهبر جدید در خرداد ۸۶ حکایتی را نقل کرد با این مضمون که: «در جلسهای با حضور سران سه قوه، آقای نخستوزیر و حاج احمد آقا در محضر امام بحث شد. حرف ما با حضرت امام این بود که ما بعدا با قانون اساسی مشکل خواهیم داشت، زیرا ممکن است خلأ رهبری پیش بیاید. ایشان گفتند: «خلا رهبری پیش نمیآید و شما آدم دارید». گفته شد: چه کسی؟ ایشان در حضور آقای خامنهای فرمودند: «همین آقای خامنهای»... بعدها در جلسهای که تنهایی خدمت امام رسیدم، مطالب خود را با صراحت بیشتر بیان کرده و گفتم: آقا با وضعیت به وجود آمده (عزل منتظری)، درباره رهبری چه کنیم؟ ما که کسی را نداریم. حضرت امام فرمودند: «با وجود آقای خامنهای چرا این قدر تردید به خود راه میدهید؟».
در فرض صحت این روایت (چرا که نه صدا، نه تصویر و نه مکتوبی از آن در دست نیست)، هاشمی نقش موثری در شورایی نشدن رهبری و در عین حال انتخاب خامنهای داشت.
در میان تمامی گزینههایی که در آن زمان میتوانستند در مخیله آیتالله خمینی وجود داشته باشد وی برای راهگشایی و برونرفت از بنبست رهبری با انگشت نهادن بر علی خامنهای سه سنت را پایهگذاری کرد:
یکم: شرط مرجعیت را از شرایط نامزد رهبری برداشت
دوم: انتخاب رهبر را از بیرون خبرگان به درون خبرگان منتقل کرد
سوم: عالیترین مقام کشور بعد از رهبر یعنی «رییس جمهور» وقت علی خامنهای را که از نظر رتبه حوزوی «حجت الاسلام» نامیده میشد، به یکباره به آیتالله ارتقا داد.
خبرگان پنجم اینک در شرایطی شکل میگیرد که در میان ۸۸ تن اعضای آن تنها دو تن از آنان جامه ریاست جمهوری را بر تن کردهاند: هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی. از قضا این دو، صدرنشینان افراد برگزیده مجلس خبرگان با بالاترین نصاب هستند.
از این دو، هاشمی رفسنجانی هم اینک ۸۷ ساله است. صلاحیت او برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ تنها به بهانه سن بالای وی برای تصدی مقام ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان رد شد. معلوم نیست در هنگام تعیین رهبر بعدی چند ساله خواهد بود. وی ۵ سال بزرگتر از رهبر کنونی است و افزون بر این، جناحهایی که ریاست او بر خبرگان را تاب نیاوردند بعید است رهبری وی را تاب بیاورند.
اما، دیگر رییس جمهور عضو خبرگان یعنی حسن روحانی اینک ۶۴ سال سن دارد. در عین اینکه پشتیبانی رفسنجانی و همچنین محمد خاتمی را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۴ به همراه داشت. اما، مهم اینکه وی همواره از معتمدین خامنهای نیز بوده است. وی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۲ به نمایندگی از خامنهای، عضو شورای عالی امنیت ملی بود. او در کارنامه خود سابقه پنج دوره نمایندگی مردم در مجلس شورا و نایبرئیسی این مجلس را در دوره چهارم و پنجم دارد. او همچنین نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری از سال ۷۸ و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۷۰ است. روحانی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و به حکم محمد خاتمی رئیس تیم هستهای و مذاکرهکننده ارشد ایران در مورد برنامه هستهای ایران بود.
وی افزون بر تحصیلات حوزوی در حد اجتهاد، دارای تحصیلات دانشگاهی در حد دکترا در رشته حقوق اساسی از دانشگاه کلدونین گلاسگو است. وی همچنین وکیل پایه یک دادگستری است.
اما، در گمان نویسنده مهمترین تحولات فکری حسن روحانی برای چرخش از یک «انقلابی» به یک «حقوقدان» هنگامی رخ داد که وی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۹۲ رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده گرفت و با دعوت از فرهیختگانی چون دکتر محمود سریعالقلم، مبانی عملگرایی و فاصله گرفتن از انقلابیگری در او رشد یافت.
اینک، با حل مساله هستهای روحانی به چهرهای شاخص در نظام سیاسی ایران تبدیل شده است. اگرچه حل بحران هستهای جز با رای موافق خامنهای متصور نبود، اما، مردمی که در جشن هستهای به خیابانها ریختهاند، با شعار «روحانی متشکریم»از او ابراز تشکر کردند نه از خامنهای. شاید یک نظرسنجی نشان دهد که افکار عمومی آیا حل بحران هستهای را به پای خامنهای مینویسد یا به پای روحانی.
از نظر مشی سیاسی او در عین اینکه خود را یک اصلاحطلب معرفی نکرده ولی در گروه اصولگرایان تندرو نیز نیست. شعار اعتدال او و کابینهای که تشکیل داده گواهی است که وی تلاش کرده در میانه دو جریان اصلی نظام بایستد.
در صورت اقتضا برای تعیین رهبر بعدی، قویا میتوان گمان داشت که وی رأی هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی را خواهد داشت. وی افزون بر اقبال عمومی که اینک از آن برخوردار است در کارنامه اجرایی خود مناصب و مشاغل مهمی از جمله در دوران جنگ، مجلس، مذاکرات هستهای و اینک ریاست جمهوری را دارد.
محاسباتی بر روی کاغذ
آنچه برشمرده شد صرفا محاسباتی است که بر روی کاغذ میتوان به آن اشاره کرد یعنی اگر قرار بر انتخاب رهبری بعدی از درون خبرگان و نه به شکل شورایی باشد و اگر جنگ قدرت در نگیرد، احتمالا به دلایل عدیده از جمله سن مناسب، تحصیلات، کارنامه شغلی و... حسن روحانی بهترین گزینه برای رهبر بعدی است که از قضا رأی دوم تهران را نیز با خود همراه دارد.
در این معادله، تاثیرگذاری نهادهای قدرتمندی همچون شخص رهبر کنونی، مراجع تقلید، سپاه پاسداران و نهاد بازار مورد محاسبه قرار نگرفته همچنان که تاثیرگذاری مثبت یا منفی نهادهایی همچون دانشگاه و یا کارنامه ریاست جمهوری روحانی اگر دچار شکست گردد نیز مد نظر قرار نگرفته است.
آنچه مدعا این نوشتار بود چیزی بیش از این نیست که نتیجه انتخابات خبرگان ۹۴ به تثبت موقعیت رفسنجانی و روحانی کمک بهسزایی کرده که از قضا هر دو، تنها اعضای خبرگانند که کسوت ریاست جمهوری را نیز بر تن کردهاند.
مدعای این نوشتار این است که اگر آیتالله خمینی رهبری را به درون خبرگان منتقل و از میان جمع آن زمان انگشت بر رییس جمهور وقت گذاشت، اینک محتملترین گزینه برای تکرار این سناریو، حسن روحانی است به شرط آنکه شاهد جنگ قدرت (مثلا حمایت سپاه پاسداران از مجتبی خامنهای) نباشیم.
حسین علیزاده، دیپلمات پیشین در فنلاند