به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۵

سام بادی و نوبادی، محمد نوری زاد

دو سه روز پیش با دکتر ملکی رفتیم دیدن آقای امیرانتظام. پاهای امیر انتظام کلاً از کار افتاده. جوری که باید تا همیشه ی عمر بر صندلی چرخدار بنشیند. نیز بریده بریده سخن می گوید این روزها. آثار سی سال زندانِ مداوم، اینگونه این مردِ بی همتا را مچاله ی دژخیمیِ خود کرده است.
بانوی گرامی اش مثل پروانه گرداگرد او چرخ می خورد و خواسته های او را بر می آورد و مدام نگران سلامتی وی است و کارهای خانه و درمانی شویش را سامان می دهد. این بانو، تحصیلکرده است. آگاهانه، خارج و ادامه ی تحصیل در خارج را رها کرد و به ایران آمد با امیرانتظامی که حبسِ ابدی بود وصلت کرد. این بانو نیک می داند از چه کسی پرستاری می کند. قدر ثانیه های زندگی اش با امیرانتظام را می داند. از لحظه های زندگی در کنار امیرانتظامِ بیمار لذت می برد. من این لذت را در رفتار و کلامِ این بانو دیده ام بارها. آن روز در سخنان بریده بریده ی امیرانتظام، یکی از خاطراتش دردناک بود. گفت: بعد از تحمل پانزده سال بیست سال زندان به من مرخصی دادند. درهمین مرخصی، یکی از شبکه های خارجی با من تماس گرفت برای مصاحبه. که مصاحبه می کنی؟ گفتم چرا که نه؟ مصاحبه کردم. و گفتم: در سال شصت و هفت، در زندان به دختران باکره تجاوز شد پیش از اعدامشان. تا این مصاحبه پخش شد مرا به زندان فرا خواندند. اما نامه های زیادی از خانواده های همین دختران برای من آمد که سخن مرا تأیید می کردند. این که: بابایی آمد درِ خانه با وسایل دخترمان. و با پولی که می گفت: شیربهای دخترتان است. عده ای از آنانی که این مصاحبه را شنیده بودند، گفتند امیرانتظام از خودشان است. مگر می شود زندانیِ این رژیم عبوس و آدمخوار بود و اینگونه افشاگری کرد و آبرویش را در رسانه ها و مجامع جهانی برد؟ آقای امیر انتظام در جواب این تردیدها گفته بود: من سابقا “nobody” بودم حالا شده ام “somebody”. امیرانتظام هیچ کینه ای از هیچ کس و از هیچ جمعیتی بدل ننشانده. حتی یک روز که پاهایش رمق داشت، رفته بود بیمارستان به دیدار آقای گیلانی که در حال اغما بود. گیلانی هموست که امیرانتظام را به اعدام و حبس ابد محکوم کرد به جرم جاسوسی. بدون یک برگ سند محکمه پسند. امیرانتظام نخستین کسی است که رسماً نوشته و گفته که: در همان پاریس، بین آقای خمینی و کارتر گفتمانی صورت گرفته مبنی بر همراهی دوجانبه. اما امیرانتظام از دانشجویان خط امام که او را جاسوس خوانده و زمینه ی زندانی شدن سی ساله ی او را فراهم آورده بودند، انتظار داشت حالا که برای پوزشخواهی از آمریکایی های گروگان گرفته شده در سفارت آمریکا تا اروپا می روند، سراغ او نیز بروند و اعتراف کنند چیزی به اسم جاسوسی دروغی بزرگ است. دروغی که زندگی امیرانتظام را سوزانده و گلِ عمرش را پرپر کرده. یکی از من پرسید: راستی چرا اصلاح طلبان به دیدار امیرانتظام نرفته اند و نمی روند؟ گفتم مگر به دیدار گوهر عشقی یا پدر و مادر سعید زینالی و کشته های هشتاد و هشت رفته اند و می روند؟

سایت : nurizad.info

فیس بوکfacebook.com/m.nourizad

اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com


محمد نوری زاد

دوازده مرداد نود و پنج – تهران