شهرام ناظری در نخستین صحبتهای خود در کنسرت چهارشنبه شب از حضور پر تعداد حاضرین در کنسرتشان تشکر کرد و گفت: حضور جمعیتی حدوداً ۴ هزار نفره در این کنسرت، برای ما درس بسیار بزرگی است و اینک نمیدانم چطور میتوان از شما تقدیر کرد.
در این کنسرت، ناظریها و سایر اعضای ارکستر با لباسهای یکدست مشکی به روی صحنه آمدند و با نواختن مقدمهای از "ناگفته" به استقبال یک شب بینظیر رفتند. پس از آن، شوالیه موسیقی ایران تصنیف "نمیدانی مگر دردم؟" را که باز تنظیم شده بود، برای مخاطبان حاضر در فضای برج میلاد اجرا کرد.پیش از اجرای قطعه "اندک اندک"، شهرام ناظری در بخشی دیگر از صحبتهایش ضمن گلایه از صدا و سیما، گفت: ۳۷ سال است که من را به خانه خودم یعنی تلویزیون راه ندادهاند. در این سالها خیلی سختی کشیدم ولی به عشق مردم و وطنم،۵۰ اثر را ضبط کردم و به شما مردم غیور ایران تقدیم کردم.
نمی دانی مگر دردم؟
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم