گوگوش |
همدردی گوگوش در کنسرت
برای اتفاقات اخیر در ایران
برای اتفاقات اخیر در ایران
«یکی دو روزیست که اتفاقات غیر منتظره ای درمملکت ما به وقوع پیوسته»
«من هفده ساله که از ایران خارجم و فکر میکنم همیشه اگر بتونم کاری برای اون مردم و نسل جدیدی که حقشون را میخوان وحق هم دارن که حقشون را بخوان انجام بدهم،
نمیدونم فکر میکنم ما که بیرون از ایران هستیم نمی توانیم نسخه بپیچیم براشون اما دلمون میخواد که باهاشون همراه باشیم و بگیم که ما باهاشونیم، عاشقشونیم و خواسته اونها خواستهً همه ماست.»
من همون ایرانم
من همون ایرانم وقتی رفتین ، گریه کردم توی اون فصل غم آلود گفتین اما بر می گردیم ، همه دلخوشیم همین بود گفتین و منم نشستم ، منتظر با چشم بیدار بچه های نازنینم ، پس چی شد وعده ی دیدار پس چی شد وعده ی دیدار شبا که یاد گذشته ، پر می شه توی وجودم دوباره یادم می افته که من اون روزا چی بودم خالی از حس حقارت ، سرفراز بودم و سالار بچه های نازنیم ، پس چی شد وعده ی دیدار منو از یاد نبرین ، می دونم ویرانم ضجه هامو می شنوین ، من همون ایرانم من همون ایرانم خسته از بوسه ی شلاق ، چیزی از تنم نمونده یه قفس شبیه گربه ، پیکر منو پوشونده از همون روزی که رفتین ، من یه روز خوش ندیدم بچه ها با من نبودین تا ببینین چی کشیدم تا ببینین چی کشیدم منو از یاد نبرین ، می دونم ویرانم ضجه هامو می شنوین ، من همون ایرانم من همون ایرانم هنوز از خودم می پرسم که چی شد اون همه همت نکنه که خو گرفتین به پناه جویی و غربت هنوزم بیدار نشستم ، نکنه که بر نگردین بچه های نازنینم ، منو از یاد که نبردین منو از یاد که نبردین منو از یاد نبرین ، می دونم ویرانم ضجه هامو می شنوین ، من همون ایرانم منو از یاد نبرین ، می دونم ویرانم ضجه هامو می شنوین ، من همون ایرانم