بله ،کسی که فکر می کند زیاد می داند بسیار بیشتر اشتباه می کند.
داستان شاهزاده رضا پهلوی است. در رپرتاژ اگهی (شاید مجانی) رسانه تصویری انترنشنال ،رضا پهلوی در جمع موافقان بدون پاسخ چالشی هر چه ارزو داشت بیان کرد.تشویق شد حتی مجری هم برایش زد.
مثلا بیان کرد که:مشکل اقتصاد ایران را بسیار ساده قابل حل دانست. بسیارساده می توان در جواب شاهزاده گفت که نظام پیشین هم در توهم اقتصاد نفتی در مهلکه افتاد. رهبری انقلاب هم با اقتصاد نفتی برای جهان خط و نشان کشید.اقتصاد نفتی ایران مشکل ترین مسئله ایران است.
وی هر انچه که باید بعد رفتن رژیم اتفاق بیفتد بیان کرد.انگار ایشان در یک متیتنگ انتخاباتی در یک کشورغربی به عنوان حزب قانونی و رقیب سخن می گوید که قرار است در یک انتخابات همراه با جشن و سرور رقص و شادی جای حزب قبلی را بگیرد نیروهای نظامی هم به عنوان حافظ نظم نتیجه انتخابات را بپذیرند.
بی گمان میتینگ شاهزاده در انترنشنال در شرایط یک کشور اروپائی کافی به نظر می رسد.
البته در فضای شیک چنین شو و میتنیگ انتخاباتی نمی شود زیاد از مصائب و مشکلات واقعی براندازی گفت.
به عبارتی شرکت کنندگان موافق شاهزاده در این برنامه که در امریکا بزرگ شده یا ساکن شده اند . روابط و مناسبات قدرت را به سبک ابرقدرت جهانی می بینند که سیاسیون با کراوات و شیک حرف می زنند و نظامیان هم کار نظامی خود را در جهان برای امریکا انجام می دهند.اما داستان ایران نه امریکا.
خلاصه داستان ایران است و همه مصائب ان .پس نمی شود مانع و مشکلات اصلی یعنی براندازی و ثبات بعد از ان را ندید.
تمام نکاتی که شاهزاده در مورد ایران اینده گفت بهترش را دیگران گفته اند و حتی تخصصی تر هم بیان کرده اند.
اما از جمله پرسش هایی در این رپرتاژ اگهی مغفول ماند که فکر کردن به ان لازم است از قبیل :
۱- که شاهزاده خواهان براندازی حکومت ،چگونه می خواهد نظام را براندازد؟
۱- که شاهزاده خواهان براندازی حکومت ،چگونه می خواهد نظام را براندازد؟
۲- برانداختن نظام سیاسی در منطقه ما بدون خشونت چگونه می شود؟
۳- نظامی که برافتاد با توجه به تجربه انقلاب چگونه جامعه به ثبات می رسد؟
شاهزاده با سخنان خود که نکته جدیدی هم نداشت باز نشان داد که زیاد نمی داند حتی به اندازه کافی هم نمی داند؟
آینده نشان می دهد که دوریالی شاهزاده نیفتاده است یا دوریالی دیگران.
آینده نشان می دهد که دوریالی شاهزاده نیفتاده است یا دوریالی دیگران.
البته داستان دراز است که باید پی گرفت.
اما کوتاه می توان گفت که راه نجات ایران در تقویت جامعه مدنی است تا هر نظامی را به رفتار درست وادار کند.
زمانی که سابقه دستگیری ها زیاد باعث می شود گاه بازجو ها سخنانی متفاوتی با ادم رد و بدل کنند.
در سال ۱۳۸۹ بازجو می گفت: سوسول شدی،دهه ۱۳۶۰ سوسول نبودی.
من می گفتم مدنی تر شده ام ،نه سوسول.
او می گفت اصلاح طلبان سوسول هستند توان مقابله با ما را ندارند . تو چند ماه انفرادی می کشی انها نمی توانند، این نظر بازجو بود
البته همه فعالان مدنی و اصلاح طلبان مثل هم نیستند ،البته با انفرادی کشیدن هم پیروزی بدست نمی اید اما مقاومت لازم است.
اما چرا این مقال را اوردم.
شاهزاده رضا پهلوی از کدام جریان عضو می گیرد؟ از اقشار متوسط روبه بالا که مدنی شده اند به همین خاطر یا به صندوق رای روی می اورند یا از ان قهر می کنند حتی اگر بتوانند به شکل مهاجرت ابدی از کشور خارج می شوند ولی به طرف انقلاب و شورش نمی روند به عبارتی ایشان کار پر هزینه با سرنوشت نا معلوم نمی کنند. مانند عملی که بسیاری از اقشار مرفه در اوج انقلاب انجام دادند.
حمایت این اقشار از اصلاح طلبان هم به همین دلیل است. والا باوری به باورهای اصلاح طلبان داخل نظام ندارند.
بعد از اعتراضات دیماه همان طور که پیش بینی میکردم دو جریان بیشتر از این واقعه سود بردند ۱- رهبری نظام و راست افراطی که روحانی را فشل کرد جریان اصلاح طلب را هم در کل در انفعال انداخت.۲- جریان دوم برنده این اعتراضات جریان های برانداز و سلطنت طلب هستند که بیشتر فضا رسانه ای خوبی را در اختیار گرفتند.
اما در عمل این دو جریان چه می کنند ؟
توجه کنیم شعار های دوره اصلاحات خاتمی که با عدالت توجه نداشت چرا که در ان سال ها در باور خاتمی و سروش و حجاریان عدالت اقتصادی و رقاه عمومی مطرح نبود.
امروز اصلاح طلبان خانه هایشان بالای شهر رفته است.صبح که بیدار می شوند با شهرهای اروپائی خود را تنظیم می کنند. این اصلاح طلبان مخاطب خود را عوض کرده اند.
برای همین است که حجاریان حاشیه را به احمدی نژاد ها سپرد.اسلام را هم به شورای نگهبان و خودشان را هم عامل حفظ جمهوریت دانست.البته این راهبرد به گل نشست.
اما مسئله این است که رضا پهلوی می خواهد که همین اقشارمخاطب اصلاح طلبان را به سمت براندازی بکشاند.
اما مهمتر این است که ایا این اقشار براندازی می کنند یا نه؟
یعنی هزینه ان را قبول می کنند یا نه؟بلکه منفعل می شوند یا از کشور خارج می شوند؟
اصلاح طلبی الان در بحران است. اما این بحران به این معنی نیست اقشار حامی اصلاح طلبان به سوی براندازی می آیند؟
چرا که در اعتراضات دیماه هم از شورش ها و اعتراضات حمایت عملی نکردند.اگر چه معترض بودند و هستند.
اما رضا پهلوی از اصلاح طلبان یار می گیرد اما این یاری گیری منفعل سازی است نه یار گیری فعال .
چرا که ایشان به سمت اعتراض خیابانی و اعتصاب نمی روند برای رضا پهلوی و هر جریان دیگر.
در این میان چه اتفاقی می افتد؟
مدت ها است که اقشاری حاشیه نشین که حجاریان انان را تهدید می نامید احساس می کنند که نه شیک بودن اصلاح طلبی ونه لوکس بودن رضا پهلوی دردی از انان دوا نمی کند. این حاشیه توان ان را دارد که بخشی از ان با پوپولیسم حکومت بسیج شود و تبدیل به نیروی سرکوب برای جامعه مدنی شود .اتفاقی بارها افتاده است می تواند باز بیفتد.البته پیوستن این اقشار به حکومت را باید درست تحلیل کرد تا به محکومیت این اقشار نرسید.
حال که شاهزاده رضا پهلوی باید روشن کند که دو ریالی اش برای مسائل ایران راست است یا کج ،چرا که شوی انتخاباتی را با مراسم براندازی اشتباه گرفته است.
این اقشارکه موتور براندازی هستند وقتی رفاه رانتی اصلاح طلبان و هم شیک و لوکس بودن رضا پهلوی و حامیانشان را می بینند در عمل به کدام سو توجه می کنند؟
بد نیست بدانید که در دوره اصلاحات ،اصلاح طلبان داخل نظام در برابر نگاه عدالت گرای بخشی ازجریان م.م ها می گفتند شما جنگ سردی هستید دوره اش گذشته است.
حال یکی از این م.م ها به شاهزاده رضا پهلوی می گوید که در کوتاه مدتی که تو می خواهی نظام را براندازی، در عمل در زمینی بازی می کند که منجر به براندازی نمی شود بلکه ان جریانی را که می خواهی براندازی کنی را در سرکوب گری جامعه مدنی قوی تر می کنی. داستان دراز است….