به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۸

فرمودند: ژاپن می‌خواهد ایران دوم بشود! هادی خرسندی

مشت کوبیدند روی دسته مبل، فرمودند «آنوقت نخست‌وزیرشان آمده اینجا می‌گوید ما آرزو داریم ژاپن، ایران دوم بشود!»

خاطرات وحیدالعظما، علمدار آقا (۲۶)
بسم الله الرحمن الرحیم؛ بعد از مدت‌ها که گرفتار بودم، مرقوم می‌دارم. وارد شدم پرسیدند چطوری؟ جوابی ندادم. آقا وقتی می‌پرسند چطوری، نباید جواب داد. این یک رسم شناخته شده است. همان که می‌پرسند برای مخاطب کافی است.

تنها تشریف داشتند و یواشکی جام جهانی فوتبال زنان را از تلویزان تماشا می‌فرمودند. یک مقدار هم دستور برفک داده بودند که تصویر زیاد شفاف نباشد، از بابت رعایت گناه. فرمودند «بیا ببین ضعیفه‌های انگلیس و ژاپن افتاده‌اند به جان هم. زمین فوتبال مثل حمام زنانه شده، توپ مثل سنگ پا».
پرسیدم بازیشان چطور است به نظر حضرتعالی؟ فرمودند «افتضاح. همه شان آفساید هستند، توپشان هم اوت است.» بعد با انگشت یکی از بازیکنان را نشان دادند فرمودند «این یک شوت کشیده زد روی دروازه ژاپن، اما گمان کنم فتوشاپ بود.»

بعد آقا با انگشت توپ را تعقیب کردند، فرمودند «این توپ را می‌بینی، پوست گاو است، اما حرام است، چونکه شرط می‌بندم گاوش ذبح اسلامی نبوده!»
اوقات آقا موقعی خیلی تلخ شد که زنان ژاپنی، کنار هم یک دیوار دفاعی در مقابل شوت انگلیس درست کردند. فرمودند «اینها را باید پشت خط هیجده قدم به توپ بست.» مشت کوبیدند روی دسته مبل، فرمودند «آنوقت نخست‌وزیرشان آمده اینجا می‌گوید ما آرزو داریم ژاپن، ایران دوم بشود! پدرسگ با همین لنگ و پاچه‌ها؟»

با عصبانیت تلویزان را آف فرمودند و درد دلی گفتند «اینهمه من حرف‌های مهم به نخست‌وزیر ژاپن زدم، اما خبرگزاری‌ها بند کردند به اینکه من چرا دمپایی پوشیده بودم. بروند خدا را شکر کنند که با نعلین لنگه به لنگه او را به حضور نپذیرفتم. البته اولش لنگه به لنگه پوشیده بودم، بیت نگذاشت. گفتم اشکالش کجاست؟ بیت گفت آنوقت خیال می‌کنند شما با اینهمه ثروت، یک جفت دمپایی حسابی ندارید. گفتم اتفاقاً لنگه به لنگه که بپوشم می‌فهمند که یک لنگه به لنگه دیگر هم ذخیره داریم، اما بیت رضایت نداد.»

حضرت آقا همان دمپایی‌ها را که کنج اتاق بود نشانم دادند و از مسئولان گلایه فرمودند: «حالا بگو اینها در عکس اشکال داشته، چرا افراد ما به جایش، کفش فتوشاپی نگذاشتند؟ پس این ارتش سایبری چکار می‌کند؟ چرا یک جفت فتوشاپ به پای من نکردند؟»
فرمودند: «علمدار! شما باید یک فکر اساسی بکنی. وضع عکاسی و فیلمبرداری بیت خراب است. پس این پانزده نفری که رادیو فردا نوشته بود در بیت رهبری همه‌کاره هستند، کجا هستند؟ چه غلطی می‌کنند؟ نخست‌وزیر ژاپن اول که شرفیاب شد مثل خانم مرکل تیک تیک می‌لرزید، دریغ از یک بند انگشت فیلم. هرچی دوربین بود افتاده بود روی دمپایی من و پایه شکسته پرچم.»

برای عوض کردن موضوع از حضرتشان پرسیدم «به نظر حضرتعالی ترامپ با ما وارد جنگ می‌شود؟» حضرت آقا برآشفتند، با تغیّر فرمودند: «تو هم سؤال دیگری نداشتی که برای عوض شدن مبحث بپرسی؟ این هم حرف بود تو پرسیدی؟ به جای اینکه بروی یک چای تازه دم بیاوری برای مقام معظم رهبری با دو تا باقلوا ....»

حضرت آقا چای را که سرکش فرمودند، آخیشی گفتند و جگرشان حال آمد. جوابم را دادند: «تازه جنگ هم بشود، شده. به قول امام راحل جنگ نعمت است. فقط این پناهگاهی که برای ما اینجا تونل کشیده‌اند ساخته‌اند، پریروز رفتم دیدم سقفش چکه می‌کند!» عرض کردم آقا مجتبی سه تا مقاطعه‌کار عوض کرده‌اند. فرمودند: «همان اسرائیلی‌ها از همه بهترند، فقط عیبش این است که شنود می‌گذارند توی پناهگاه آدم.»

فرصت خوبی بود که از آقا بپرسم: راستی نخست‌وزیرشان گفت می‌خواهند ژاپن، جمهوری اسلامی دوم بشود؟ فرمودند: «مگر من شوخی دارم؟ او هم گمان نمی‌کنم منظورش شوخی بود، چون داشت تدارک می‌دید. سر ضرب می‌خواست یک جفت لاریجانی و یک فرد قاضی مرتضوی و سه تا خبرگانی با خودش ببرد، من نگذاشتم. الله‌کرم هم که بستری بود.»

در این موقع تلفن عنابی روی میز مقام معظم زنگ زد. این تلفن را همیشه خودشان جواب می‌دهند و کس دیگری حق ندارد دست به آن بزند. بعد از چند ثانیه که گوش دادند با عصبانیت فرمودند: یعنی چه؟ شما می‌خواهید بمب را با آدامس بچسبانید به نفتکش؟ ..... بی‌جا می‌کنید. امام راحل هم فرمود آدامس فحشایه. حالا به فحشایش کار ندارم، مقاومت هم ندارد. ..... والله یک تف سردار سلیمانی محکم‌تر از آدامس می‌چسباند، ولی عیبش این است که خدای نکرده «دی. ان. ای» که بگیرند، منبع ماده مشخص می‌شود، صاحب تف را شناسایی می‌کنند.

رادیو فردا