به مناسبت تولد رسمی چلبی های ایرانی
برخی گمان می کنند اگر حکومت هایی مانند حکومت جمهوری اسلامی کاری به کار اسراییل و آمریکا نداشته باشند، آنها هم کاری به کار آنها ندارند!
کسی منکر سیاست های مخرب و نادانی ج ا نمی تواند باشد، ولی چنین تصویری از سیاست بین المللی بسیار ساده لوحانه است و نباید سیاست های توسعه طلبانۀ آمریکا و اسراییل را فراموش کرد. آمریکا و متحدانش در غرب، کشورهای جهان سوم را متشکل از ملت ها نمی دانند بلکه کمابیش به چشم قبایل وحشی و حداکثر گروه های قومی به آنها می نگرند. این نگرش در 200 سال گذشته تغییر مهمی نکرده است تنها تفاوتی که سیاست استعماری آمریکا با انگلستان داشته است این بوده که خود را ناچار دیده که برای حملات خود به کشورهای دیگر لباس دموکراسی خواهی بپوشاند. آخر ناسلامتی این آمریکا بود که در جنگ دوم جهانی وارد جنگ شد و پیروزی بر فاشیسم را به نام خود ثبت کرد و مدعی شد که پرچمدار دموکراسی در جهان آزاد است. اما پس از فروپاشی شوروی، آمریکا به این نتیجه رسید که تنها ابرقدرت جهان است و می تواند هر کار بخواهد بکند، پس با حمله به افغانستان و عراق نوید نظم نوین جهانی را داد. تا آنجا که توانستم بفهمم، این نظم نوین جهانی به معنای همکاری با اروپا در تقسیم جهان بین خودشان بود. اینکه این نظم نوین چقدر دچار اشکال شده و حالا بین آمریکا و اروپا هم شکاف افتاده بحث دیگری است و در بسیاری جاها آمریکا ناچارشده است عقب بنشیند، ولی هنوز کاملا تسلیم نشده است از این رو تغییر حکومت ها و بردن و آوردن سران حکومت برای کشورهای بزرگ غربی حکم بازی شطرنجی را دارد که هنوز به مات شدن کامل یک طرف نیانجامیده است.
نومحافظه کاران آمریکا منادی این نظم نوین هستند و تحت عنوان نجات مردم از دیکتاتوری که بعضاً خودشان مسبب آن بوده اند، به جنگ و اشغال کشورها به نام دموکراسی دست زده اند. نظریه پرداز سیاسی این دروغ بزرگ هم شخصی است بنام لئو اشتراس Leo Strauss است که به عنوان “پدرخوانده ی نومحافظه کاری” توصیف شده است. فلسفه او ، با رنگ افلاطون و ماکیاولی ، به عنوان دفاع از جامعۀ سلسله مراتبی خوانده شده که در آن نخبگان روشنفکر باید نظم را از طریق دروغ های نجیبانه حفظ کنند.
در 15 فوریه 2003 ، هشت میلیون نفر در خیابانهای پنج قاره علیه جنگی عراق جنگی که هنوز آغاز نشده بود، راهپیمایی کردند و توجیهات رسمی را مبنی بر اینکه حزب سکولار بعث عراق به القاعده متصل شده است یا این که “سلاح های کشتار جمعی” در عراق موجود است رد کردند اما حرکتشان در آتش افروزان جنگ بی اثر بود و عراق اشغال شد.
دخالت در عراق درس عبرتی است برای ایران
رهبران سیاسی و نظامی سابق آمریكا درباره عواقب منفی حمله و اشغال عراق هشدار دادند كه این جنگ می تواند خاور میانه را بی ثبات كند، در عراق خلاء ایجاد كند، بخش های قابل توجهی از جهان را علیه آمریكا برانگیزد، یا صادرات نفتی را مختل كند و… همچنین ژنرال های زبده و کارآزموده ای که در جنگ های کوزوو و جنگ خلیج فارس و غیره شرکت داشتند، درمورد عواقب این کار هشدار دادند ولی ریچارد پرل و دیک چینی و نظایرشان بر طبل جنگ کوبیدند، طرفه اینکه اکثریت غالب این نومحافظه کاران حتا خدمت نظام هم نرفته بودند.
آمریکا به شعارهای امنیت جهانی ، چند جانبه گرایی و قوانین بین المللی که از زمان جنگ جهانی دوم بدان تظاهر می کرد، پشت کرده و حتا حفظ ظاهر را هم لازم نمی بیند.
صدام در 1990 به خیال اینکه مثل مورد ایران از پشتیبانی آمریکا برخوردار است، به کویت حمله کرد. کردها و شیعیان که زمینه را برای شورش آماده دیدند، با تشویق آمریکا که می خواست صدام را به هر قیمت تضعیف کند، سربلند کردند. این شورش ها با بیرحمی تمام سرکوب شد. در طرف مقابل، آمریکا و متحدانش به تماشای کشتار شیعیان و کردها نشستند و حتا ژنرال شوراتسکف از دسترسی ژنرال های شورشی عراقی به تجهیزات نظامی به غنیمت گرفته شده جلوگیری کرد تا بدینوسیله پیامی به صدام داده باشد که هرچقدر دلت می خواهد می توانی آدم بکشی.
پس ازآن، تحریم اقتصادی عراق آغاز شد. تحریمهای سازمان ملل که به دلیل حملهٔ عراق به کویت وضع شده بود باقی ماند و از صادرات نفت عراق جلوگیری شد و همین تحریمها موجبات دشواری زندگی مردم را فراهم آورد و سرانجام به نابودی زیربنای اقتصاد عراق ختم شد. تنها، قاچاق کالا در مرز سوریه و کمکهای انسانی باعث بهبود نسبی این بحران میشد. سازمانهای بینالمللی مانند یونیسف و بهداشت جهانی WHO تخمین میزنند که این تحریمها بین نیم میلیون تا 1,2 میلیون مرگ در پی داشتهاند. اکثر جانباختگان کودک بوده اند. سازمان ملل در دسامبر 1996 به دولت عراق اجازه داد تا در ازای فروش مقدار محدودی از نفت، غذا و دارو بخرد.
آمریکا که عراقیها را تشویق به شورش علیه صدام کرده بود هیچ کمکی جز کنترل منطقهٔ پرواز ممنوع عراق نکرد که بیشترین سودش به کردهایی رسید که داشتند با اسرائیل همکاری می کردند.
تا اینجای قضیه می بینیم بهانه گیری های آمریکا در عراق و تحریم اقتصادی و مردم را به قحطی و بیماری کشاندن، دقیقاً همان چیزی است که تا اینجا برای ایران نیز اجرا کرده اند. باقی سناریو هم کمابیش می تواند شبیه آن باشد.
ایجاد هماهنگی در میان اپوزیسیون صدام
جنگ به معنای تجاوز به یک کشور دیگر یک جرم بین المللی است. تجاوز و دخالت در کشور دیگر به یکباره صورت نمی گیرد، مگر آنکه آمادگی لازم توسط عوامل داخلی فراهم آید و اینها خواستار دخالت بیگانگان در کشور بشوند. این خواست مداخله است که راه را برای توجیه حمله به یک کشور باز می کند.
در مه 1991 دستوری به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا داده شد تا شرایط لازم را برای براندازی صدام حسین از قدرت ایجاد کند. یکی از عناصر اصلی این راهبرد، ایجاد هماهنگی میان گروههای ضد صدام بود و کنگره ملی عراق (INC) به رهبری احمد چلبی اصلیترین گروه برای نیل به این مقصود بود. نام INC توسط جان رندون متخصص روابط عمومی (از آژانس گروه رندون) ساخته شد. این گروه در دهه 1990 ، میلیونها دلار دریافت کرد و پس از تصویب قانون آزادسازی عراق در سال 1998سالانه 8میلیون دلار میگرفت. یکی دیگر از گروههای اپوزیسیون، جنبش وفاق ملی عراق نام داشت که همچنان از طریق نفوذ رئیس خود «ایاد علاوی» توانسته بود در سیاستگذاریهای عراق تاثیر داشته باشد.
احمد چلبی که بود؟
درمورد احمد چلبی بسیار گفته شده و امروز نام او مترادف وطنفروشی است، فردی که در مقام ستون پنجم عمل کرد. ولی شاید کمتر کسی از زندگی و نحوه ی کار او اطلاعی داشته باشد. من کوشش کردم اطلاعات پراکنده را گردآوری کرده و سیاه قلمی از چهره ی او ارائه دهم .
احمد چلبی در سال 1944 در یک خانواده شیعه در کاظمین زاده شد. پدر و پدر بزرگ چلبی در کار بانک و دلالی بودند. چلبی در سال 1956 عراق را به همراه خانواده اش ترک کرد و بیشتر زندگی خود را در آمریکا و بریتانیا گذراند. چلبی از دانشگاه آمریکایی بیروت در سال 1977 در رشته ریاضی فارغالتحصیل شد. وی در دوران دانشجویی، داوطلب همکاری سازمانهای امنیتی انگلستان و آمریکا معرفی کرد و سپس مأمور رابطه با کردها شد و توسط همین دو سازمان اطلاعاتی بود که به کنگره ی آمریکا معرفی گردید.
وی در اواسط دهۀ 1990 برای مدتی به شمال عراق بازگشت تا شورش کردها عليه حکومت صدام حسين را سازمان دهد. چلبي بهترين رابط رهبران مخالف صدام حسين، در واشنگتن بود و توانست مخالفان صدام را با بودجه ای که از سازمان سیا می گرفت زير چتر کنگره ملي عراق گرد آورده و متحد کند.
چلبی به عنوان رئیس شورای اجرایی، غالباً با مخالفت های بسیاری روبرو بود. در بین گروه های اپوزیسیون در مورد براندازی حکومت صدام توافق بود ولی درمورد چگونگی دستیابی به این هدف اختلاف نظر بود. پرسش های زیادی مطرح بود از جمله اینکه دخالت آمریکا و اسراییل در این سرنگونی به کجا منتهی خواهد شد؟
چلبی مدعی بود که چیزی از آمریکا نگرفته ایم که متعهد باشیم و اینکه اسراییل در این امر دخیل است شایعه ای بیش نیست. او میگفت مصر، اولین کشوری است که با اسرائیل توافقنامه صلح را امضأ کرده و سپس اردن پیمان مشابهی را امضأ نموده و حتی فلسطینیان هم این کار را کرده اند. بین ما و اسرائیل سدها کیلومتر فاصله است و مردم عراق در حال نابودی هستند. کسی از ما نخواسته با اسرائیل توافق برقرار کنیم. آیا مخالفانی که این شایعات را منتشر می کنند شرم نمی کنند؟ مشکل ما با ایالات متحده این است که به اندازه کافی به ما کمک نکرده تا صدام را سرنگون کنیم. ما هیچ عیبی در این امر نمی بینیم. خود صدام کسی است که با بیگانگان همکاری کرده و او بوده که عراق را تقسیم کرده است. این ما نیستیم که با بیگانگان همکاری می کنیم بلکه این خود صدام است. این اشتباه است که اعتقاد داشته باشید که مردم عراق باید وطن پرست باشند تا برای دفاع از صدام در برابر آمریکا بایستند این کار اشتباه است. ایالات متحده تنها جریانی است که می تواند ما را نجات دهد. این اشتباهات و سیاست های صدام است که سیاست آمریکا را علیه عراق سوق داده است و آمریکا می خواهد ما را از شر این دیکتاتور نجات دهد.
احمد چلبی دروع می گفت و این دروغ ها چقدر شبیه دروغهای چلبی های وطنی است. او به خواست نومحافظه کاران آمریکایی برای سرنگون کردن رژیم بعثی فعالیت می کرد و بخش مهمی از اطلاعاتی که عراق را متهم به در اختیار داشتن جنگ افزار کشتار جمعی می کرد، از طریق او در اختیار آمریکاییها قرار می گرفت. سالها بعد مشخص شد که این اطلاعات دروغین بوده و احمد چلبی آمریکایی ها را فریب داده است. لااقل خود آمریکایی ها چنین گفتند، شاید برای حفظ آبروی خودشان.
از آنجایی که کنگرۀ آمریکا هفت جناح مخالف عراق را برای شرکت در برنامۀ ایالات متحده برای آزادسازی عراق انتخاب کرده بود، بلافاصله گروهی از كشورهای عربی نگرانی كامل خود را از دخالت احزاب آمریكایی در تغییر رژیم در عراق ابراز كردند. کشورهای عربی به درستی نگران این بودند که آمریکا می خواهد عراق را به چند کشور تقسیم کند، به ویژه که هفت گروه انتخاب شده توسط واشنگتن متعلق به سازمان های فرقه ای و قومی عراقی مانند کردها، سنی ها، شیعیان و جریان های مختلف اسلامی بود. این تحولات نگرانی های زیادی را برای آینده عراق دامن می زد.
واقعیت آن بود که گروه های مخالف عراقی گرفتار اختلاف نظر جدی در مورد آینده عراق بودند. برخی از گروه ها نمی خواستند سلاح های ایالات متحده و کمک های مالی اش را بپذیرند ولی برخی به پیشواز این کمک ها رفتند که در رأس آن تعدادی از سازمان های کرد قرار داشتند.
یکی از مهمترین موضوعات کلیدی مورد اختلاف در عراق فرمول فدرالیسم بود که توسط کردها مطرح شده بود. برخی بحق از این هراس داشتند که این کار مقدمه ای برای تقسیم عراق باشد چنانکه آینده نیز نشان داد که این نگرانی درست بوده است.
همان زمان برخی از گروه ها معتقد بودند که سقوط صدام نباید به یک جنگ داخلی منجر شود و نباید برای امریکا این فرصت را پیش بیاورد که عراق را به سه کشور شیعه، سنی و کردستان تقسیم کند . پیش بینی شد که اگر آمریکا در این اقدام موفق نشود تلاش خواهد کرد تا فرمول فدرالیسم را به منظور متحد کردن عراق در مبارزه علیه صدام پیشنهاد کند تا بعداً در موقعیت مناسب تقسیم واقعی انجام پذیرد. این جداسازی یک کشور به سه بخش دینی و قومی در حقیقت به معنای گسستن پیوندهای یک ملت و کاشتن تخم نفاق و دشمنی بین سه کشور در منطقه بودکه نسل اندر نسل باید با هم بجنگند.
احمد چلبی، در پی حملۀ قلبی در سوم نوامبر 2015 (12 آبان 1394) در سن ۷۱ سالگی در بغداد درگذشت. در عراق شایع شد که او را مسموم کرده اند ولی با کالبدشکافی او این امر رد شد.
بیشتر سنی ها او را دشمن و خائن می دانند و بسیاری از شیعیان از او به عنوان قهرمان یاد می کنند . وی در دهه 1980 با کمک امير حسن، برادر پادشاه سابق اردن، بانکی به نام بانک پترا را در آن کشور تاسيس کرد که در دهۀ 1990 ورشکست شد. ورشکستگی بانک اتهام سوء استفاده مالی عليه چلبی را در پی آورد و وی غياباً توسط يک دادگاه اردنی محاکمه و به 22 سال زندان و کار اجباری محکوم شد. برخی از آگاهان وی را متهم می کنند که پس از سقوط صدام حسين، به آمريکاييان پيشنهاد کرد ارتش سابق عراق و تشکيلات حزب بعث را منحل کنند و اين اقدام موجب بیکاری افراد مسلح کارآزموده ی نیروهای مسلح عراق شد و باعث فروپاشی نظم و امنيت در اين کشور گردید که عواقب آن تا به امروز گریبانگیر عراق است. او متهم به جاسوسی برای جمهوری اسلامی نیز هست.
عراق
عراق يكي از کشورهای پیشرفته با اقتصاد قوی در جهان عرب بود که در جنگ با ایران و کویت آسیب های جدی بدان وارد ولی با وجود این، بخش صنعتي قوي، سيستم حمل و نقل نسبتاً پيشرفته داشت و از زيرساخت هاي مناسبي برخوردار بود. درآمد سرانه اش با کره جنوبی مقایسه می شد.
آمریکا با رخداد 11 سپتامبر به عراق حمله کرد، منتظر شورای امنیت هم نماند و وجود سلاح کشتار دستجمعی را نتوانست ثابت کند ولی حمله کرد. تیمهای لشکر فعالیتهای ویژه ی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA SAD) نخستین نیروهای آمریکایی بودند که پیش از آغاز جنگ در ژوئیه ۲۰۰۲ وارد عراق شدند. صدام در 30 دسامبر سال 2006 اعدام شد. یک روزنامه بحرینی آن زمان بحق نوشت : آدمکشی بین المللی آدمکشی منطقه ای را کشت .
پس از صدام، عراق دچارفروپاشی شد و تروریسم برآن حاکم شد و روزی نبود که مردم کشته ندهند. دولت مرکزی ضعیف است و با فدرال شدنش اقلیم کردستان نخست خود را عضو مجموعۀ شمرد و سپس ادعای خودمختاری کرد و مدتها نفت را استخراج کرده و فروخت و به کسی حساب پس نداد. حمله داعش به عراق اوضاع را خراب تر کرد تا با دخالت ایران نیروهای داعش عقب رانده شدند.
صدام می توانست کشور را ترک کند ولی غیرت و حمیت قبیله ای مانع از این کار شد زیرا خانواده او در جهان عرب خوار می شدند. او بارها به سران کشورهای دیگر تعجب خود را ابراز کرده بود که آمریکا می داند که عراق سلاح های کشتار جمعی ندارد و از پافشاری براین امر تعجب می کند، ظاهراً درست دستش نیامده بود که اتحاد با آمریکا یعنی چه.
به عبارت ساده تر، صدام نه سلاح کشتار جمعی داشت و نه با القاعده ارتباط داشت ولی عراق اشغال شد و صدام اعدام گردید. صدام حتا می خواست علیه القاعده با آمریکا همکاری کند.اما آنچه قوی تر بود لابی اسراییل بود که خواستار فروپاشی عراق به عنوان یک قدرت منطقه ای بود. همین سناریو برای لیبی هم اجرا شد. لیبی از یک جامعۀ ثروتمند به یک هرج و مرج خشونت آمیز قرون وسطایی در غلطید که برده فروشی یک نمونه از آن است .برخی از کارشناسان تا آنجا پیش می روند که می گویند نه نفت و نه نظم نوین جهانی و نه حقوق بشر هیچیک عامل حمله به عراق نبود بلکه این خواست اسراییل بود که عراق را ویران کرد.
ایران
کافیست برای مقایسه نگاهی به مورد ایران بکنیم. آیا اتهام ساختن بمب اتم راست تر است یا سلاح های کشتار جمعی عراق؟ آیا پیشنهاد نفت در برابر دارو و غذا که به ایران داده شده، با نفت در برابر غذای عراق فرقی دارد؟ آیا استراتژی چلبی های ایرانی تفاوتی با چلبی عراقی دارد؟ آیا داستان فدرالیسم و سپس تجزیه که برای ما تدارک دیده اند با مورد عراق متفاوت است؟ آیا چلبی های ایرانی از چلبی عراقی شرافتمندتر هستند؟ ایا در مورد ایران کمتر دروغ شنیده اید تا عراق؟ و و و
تنها تفاوت در این است که آمریکا به ایران حمله نکرده و اگر نکرده به دلیل ترس از توان دفاعی کشور است. این اقلاً فرصتی پیش آورده تا بهتر بتوانیم راجع به موقعیت خودمان فکر کنیم و چلبی های ایرانی را نیز بهتر بشناسیم. خوانندگان را به این کار دعوت میکنم.
برای نوشتن این مقاله از
منابع زیر بهره برده ام :
- نظم های کهنه و نوین جهانی – نوام چامسکی – برگردان مهبد ایرانی طلب
- ویکیپدیا https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%DA%86%D9%84%D8%A8%DB%8C
- البیان
4-Världen efter kalla kriget