به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۸

وطنم ای شکوه پا برچا

سالار عقلیلی
وطنم ای شکوه پا برجا 
شرم بر من اگر حریم تو / پیش چشمان من شکسته شود
 وای برمن اگر ببینم چشم / رو به رویای عشق بسته شود


وطنم ای شکوه پا برجا 
در دل التهاب دورانها

 کشور  روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها

ایستادی به جنگ رودررو
خنجر از پشت میزند دشمن

گویی از ما و در نهان برما 
وطنم پشت حیله را بشکن

وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها

رگت امروز تشنه ی عشق است
دل رنجیده خون نمیخواهد

دل تو تا ابد برای تپش
غیر از عشق و جنون نمیخواهد

شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمان من شکسته شود

وای برمن اگر ببینم چشم
رو به رویای عشق بسته شود

وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها

کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها

از تب سرد موجهای خزر
تا خلیجی که فارس بوده و است

می شود با تو دل به دریا زد
می شود با تو دل به دنیا بست

(شعری زیبا از افشین یداللهی)
سالار عقلیلی