شهلا بهار دوست
چهره های متعدد انصار حزب الله
سردار سعید قاسمی در سخنان اخیر خود در بهشت زهرا خطاب به محمود احمدی نژاد گفت که وقت ( اصلی ) تمام شده است و به او توصیه کرد که در زمان باقی مانده ( لابد ) برود و زیر پای آقا بنشیند و بگوید که آقا ! مِن بعد هرچه شما بگوئید انجام خواهم داد ...
در واقع قاسمی می خواهد بگوید که بین نظرگاه رئیس جمهوری اسلامی و رهبر شکافی وجود دارد و مشکلات جاری مملکت ( در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ) که مثال هائی هم برای آن ها می زند، ناشی از این شکاف و عدم هماهنگی است . مشکلاتی که ممکن است کار را به جائی بکشاند که او و بچه حزب اللهی ها بیایند و در خیابان « بحران » را کنترل کنند .
سردار سعید قاسمی ، خود را نماینده ی حزب الله می داند . علیرغم این که برخی از سرداران سابق او را مهره ی تعیین کننده ای در جنگ هشت ساله تلقی نکرده اند ، در سال های اصلاحات ، او در دانشگاه تهران کیا و بیائی داشت و می کوشید چهره ی خود را به عنوان فردی که مطیع رهبر جمهوری اسلامی است مطرح نماید . قاسمی در جلسه ای که از فرزندان چگورا در دانشگاه تهران دعوت شده بود ، چگورا را فردی متدین قلمداد کرد که بعد از بازگشت ، فرزندان او این حرف ها را تکذیب کردند و گفتند که پدرشان هیچگاه مذهبی نبوده و اعتقادات تند مارکسیستی داشته است.
صحبت های او در دوران احمدی نژاد ، بسیار خبر ساز شد. قاسمی اوائل، احمدی نژاد را می ستود و او را از جنس مردم می دانست. پس از جریان انتخابات در چند سخنرانی خود را از کسانی برشمرد که با عده ای از « بچه حزب اللهی ها » برای حمایت از نظام در خیابان ها فعال بوده اند و به طور مشخص از صدا وسیما محافظت کرده اند. در همان حرف ها تلویحا متعارضان را تهدید کرد که ممکن است به کهریزک برده شوند و « از آن کارها » سرشان بیاید و بعد بیایند تلویزیون و مثل « بلبل » حرف بزنند!
سعید قاسمی مدعی این است که در خط ولایت از جان گذشته است و میراث شهدای جنگ را حمل می کند . او تاکید می کند که « نظام » با هیچ کس عهد اخوت نبسته است و هر لحظه کسی که از قطار ولایت پیاده شود، در هر مقام و منصبی که باشد باید طرد و لعن شود. در آخرین سخنرانی، چنان که گفته شد، به احمدی نژاد انتقاد کرده است و او را مسبب مشکلات فعلی جامعه می داند.
چرا سخنان سعید قاسمی جای تامل دارد؟
می دانیم که انصار حزب الله چهره های متعددی دارد که هر کدام در حوزه های مختلف بیان گر منویات این گروه هستند. مسعود ده نمکی - حزب اللهی پرسابقه و صاحب سبک - در امور هنری و سینمائی، سردار نقدی و دکتر( ! ) حسین الله کرم، در حوزه های استراتژی و گاه مسائل برون مرز، دکتر فدائی در حوزه ها ی دانشگاهی، حاج منصور ارضی و سعید حدادیان در امور مذهبی و مسائل منکراتی، وحید یامین پور در امور رسانه ای، پیام فضلی نژاد و مرتضی صفارهرندی و رحیم ازغندی در اموری که نزد حزب الله به « ناتوی فرهنگی » شهرت یافته است که منظورشان همان مدرنیزاسیون است و ... از کسانی هستند که می توان برشمرد. ( عامدانه حسن عباسی و رائفی پور را از این سنخ ندانسته ام ) سعید قاسمی در این میان با صراحت بیشتری سخن می گوید اما سعی می کند که با ادبیات سیاسی حرف بزند و عصبانی نشود. سخنان او از این نظر جای تامل دارد که مختصر و مفید است و مبتدا و خبر مشخصی دارد. او ابائی ندارد که ماهیت خود را هویدا سازد . او خود را پنهان نمی کند و در زرورق نمی پیچاند . رسما از این که چماقدار است، خرسند است. در همین سخنان اخیر گفته است که اگر به جای هتاک فائزه هاشمی ( سعید تاجیک ) بود کارهای بدتری انجام می داد و تاوانش را هم پرداخت می کرد!
سخن قاسمی چه چیزی را می رساند؟
تردیدی نیست که نظام حزب الله حاکم بر ایران دوران سختی را می گذراند. تحریم ها و اوضاع بد اقتصادی لایه های متوسط و پائینی جامعه را تحت فشار کم سابقه ای قرار داده است. مردم می پرسند برای چه باید چنین فشارهائی را تحمل کنند؟ در دوران گذشته توجیهات متعددی از قبیل جنگ و تهاجم خارجی وجود داشت. الان چنین نیست و به همین دلیل، مسئولان رسمی حکومت می باید توجیهات خاصی برای این فشار مضاعف ارائه بدهند. در این نقطه از خصائص ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی بیشترین بهره را می برند و صحبت از حفظ اسلام و مسلمین و پاسداری از خون شهدا و حرمت خانواده های شهدا می شود. در گام بعدی به ناچار نشانه هایی از ناسیونالیسم ایرانی و مرزپرگهر را در بوق های تبلیغاتی خود خواهند دمید و دور نیست که با دشوار شدن بیشتر شرایط سرود « ای ایران »، هر روز چندین بار از صدا و سیما پخش شود. در این میان لازم است در تحلیل های سیاسی و اجتماعی نگاه ها به سوئی جلب شود که از تمرکز در نقطه ای دیگر کاسته شود و در این میان چه کسی بهتر از احمدی نژاد؟ او که از دو طرف رانده شده است و در داخل و خارج هم منفور است بهترین هدف برای این منظور است . یک ضرب المثل قدیمی می گوید که وقتی زمین سفت می شود، گاوهائی که خیش را می کشند، بهم شاخ می زنند چون هرکدام این گونه تصور می کند که دیگری کم کاری کرده است و هیچ کدام قادر به درک این موضوع بدیهی نیستند که عوامل متععدی در این میان نقش داشته اند.
حال، سردار قاسمی فریاد بر می آورد که بازی تمام شد و دیگر زمانی نمانده است. این حرف او را آغاز پایان احمدی نژاد می تواند تلقی کرد. البته او به فراست شمیم و فضای سیاسی حزب الله را دریافته است، به این دلیل پیشاپیش اعلام می دارد. تا شخصیت بعدی رهبری جمهوری اسلامی برای دور بعدی بازی که باشد، فعلا می توان به مهره ای نگریست که روزی از چنان رانتی بهره مند بود که منسوبین و همسایگان آبدارچی های ستاد ها انتخاباتی اش به مدیریت کارخانجات صنعتی و مراکز اقتصادی و بازرگانی مهم می رسیدند .
خامنه ای او را به خود نزدیک تر از دیگران ( رفسنجانی ) دانسته بود و او در عرش سیر می کرد ... غافل از این که دست روزگار او را به گوشهء رینگ خواهد کشانید و هیچ کس، حتی کسی که روزی « حمام نرفتن » او را ستوده بود، مخالفش خواهد شد ...
باری ، بازی قدرت در ساحت عقب مانده جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نکبت بار و اسف بار است .
برگرفته از البرز نیوز
برگرفته از البرز نیوز