به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۱

اندر نكوهش شكيبايي از نوع ايراني

شكيبايي ايراني هميشه مبهوتم مي‌كند. در اتاق انتظار مطب، در بانك، در راهروهاي ادارات، در صف اتوبوس، در سالن فرودگاه، در ترافيك و هر جا كه احتياج به انتظار كشيدن باشد ايراني مي‌تواند ساعت‌ها به جايي در خلأ خيره بماند.
انگار هميشه با موجودي غيرزميني و البته نامريي سر و سري دارد كه در اين مواقع فرصت را براي تجديد ديدار غنيمت مي‌شمرد.
اين صحنه‌اي است كه خلاف آن را مي‌توان در غرب ديد. مثلا در قطاري كه از ژنو به فرايبورگ مي‌رود، با آن همه مناظر زيباي پشت پنجره، چنان همه غرق خواندن كتاب‌هاي جيبي‌اند كه انگار در كتابخانه‌اي سيار نشسته‌اند پشت به قفسه‌هاي نامريي كتاب. عادت به مطالعه تا حدي پيش رفته كه گاه موجب عقب‌افتادگي در سير سالم و تندرست خلاقيت ادبي شده و ادبيات را به مسير «از توليد به مصرف» انداخته است.
شاعر برجسته كانديداي نوبل آدام زاگاژوسكي در مقاله‌اي، عادت فرانسوي‌ها را به بلعيدن رمان در اتوبوس و مترو، بيماري مصرف كتاب‌هاي قطور دانسته كه باعث به وجود آمدن «تجارت درآمدزاي رمان قطورنويسي» شده و حرص مي‌خورد كه توليد ادبيات كاذب، صرف براي اقناع ميل مردم به مطالعه كتاب‌هاي تازه در فواصل ميان خانه تا محل كار و استفاده از وقت، باعث متروك ماندن ادبيات اصيل و به‌خصوص نديده گرفته شدن كتاب‌هاي شعر و شاعران شده است!

دوست شاعري دارم كه اصل و نسب كوبايي دارد اما همراه پدر و مادر و گروهي از اقوام دور و نزديك سال‌هاست كه به آمريكا كوچيده و در حال حاضر همراه همسرش در دانشگاه‌هاي ميامي ادبيات تطبيقي تدريس مي‌كند. در تازه‌ترين نامه‌اش برايم از دلهره‌هاي پا نهادن به 40سالگي نوشته و اينكه چطور زيستن در ميان اقوام سالخورده‌اش كه همگي بالاي 80 سال دارند باعث شده سنگيني زمان را از هميشه بيشتر احساس كند به‌خصوص كه محروميت از نعمت مادر شدن و دورنماي زندگي بي‌فرزند، ارتباط او را از آينده گسسته و به گذشته محدود كرده است.
به او كه شاعر خلاق و نويسنده موفقي است توصيه كردم كتاب‌هاي «آلبا دسس پدس» را در اين سن دوباره بخواند؛ كتاب‌هايي كه زن‌هاي ميانسال در آنها نقش عمده را ايفا مي‌كنند.

توانايي‌ها و ناتواني‌هاي روحي اين زن‌هاي ميانسال، گونه‌گون و تامل‌برانگيز، رنگ و بوي ديگري به تصورات خواننده از چل‌چلي مي‌دهد و امكانات روحي مخاطب زن را هر كجاي دنيا كه باشد به غايت وسعت و عمق و معنا مي‌بخشد.

در جواب برايم نوشت كه به كتابخانه دانشگاه مراجعه كرده و در كمال تعجب دريافته كه كتاب‌هاي اين نويسنده بزرگ نه به انگليسي موجودند نه به اسپانيايي اما به زبان‌هاي فرانسه و فارسي مي‌توان آنها را در آرشيو يافت!
باور نمي‌كرد. با حيرت پرسيده بود: «چرا بايد يك نويسنده كوبايي – ايتاليايي كه پدربزرگش نخستين رييس‌جمهور كوبا بوده اين همه در ايران شهرت داشته باشد طوري كه بيشتر آثارش به فارسي ترجمه شده باشد؟ چه ملت جالبي هستيد شما!»

كلي به او فخر فروختم كه ما اينيم!
و البته رويم نشد برايش بنويسم كه بله. اينجا كتاب‌هاي خوبي منتشر مي‌شود: رمان‌هاي ايراني و رمان‌هاي باارزش خارجي ترجمه‌شده توسط مترجمان حرفه‌اي و حتي بازيگران حرفه‌اي مثل ترانه عليدوستي!
اما اين حسرت به دل آدم مي‌ماند كه جلد يكي از اين كتاب‌ها را نه در ويترين كتابفروشي‌ها كه در دست‌هاي آدم‌هايي ببيني كه ساعت‌هاي طولاني در سالن‌هاي انتظار به عنوان بيمار يا مراجعه‌كننده يا در اتومبيل‌ها به عنوان مسافر ناگزير از گذراندن وقت‌اند.
بگذريم از صف حليم كه خود كتابي است تاريخي- فلسفي و نيازمند نقد و بررسي و هيچ جور نمي‌شود به يك خارجي درباره آن توضيح داد.

فريده حسن‌زاده‌مصطفوي