به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۹۱

داریوش

من غلام قمرم ، هیچ مگوی

من غلام قمرم , غير قمر هيچ مگوی
پيش من جز سخن شمع و شكر هيچ مگوی

سخن رنج مگوی , جز سخن گنج مگوی
و از اين بی خبری رنج مبر , هيچ مگوی

دوش ديوانه شدم , عشق مرا ديد و بگفت
آمدم , نعره مزن , جامه مدر , هيج مگوی
 
من غلام قمرم، داریوش  

گفتم ای عشق من از چيز دگر ميترسم
گفت آن چيز دگر نيست , دگر هيچ مگوی

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان كه بلی , جز تو به سر هيچ مگوی

گفتم اين روی فرشته است عجب يا بشر است
گفت اين غير فرشته است و بشر هيچ مگوی

گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد
گفت ميباش چنين زير و زبر هيچ مگوی

ای نشسته تو در اين خانه پر نقش خيال
خيز از آن خانه برون رخت ببند هيچ مگوی

من غلام قمرم , غير قمر هيچ مگوی
پيش من جز سخن شمع و شكر هيچ مگوی

(مولانا)