نهضت مقاومت ملی
ايران
بنیانگذار دکتر
شاپور بختیار
National Movement of the Iranian
Resistance
NAMIR
Founded by Chapour Bachtiar
بیانیه
ی شورا
پیرامون
اوضاع کشور
و
معنی انتخابات
در جمهوری اسلامی
"قوای
مملکت ناشی از ملت است"
اصل بیست و ششم متمم قانون
اساسی مشروطه
دراوضاع نابسامان و
زجرآوری که حاصل استیلای سی وچند ساله ی ملایان بر ملت ایران است و در حالیکه نمایشنامه ی انتخابات ریاست
جمهوری نظام به مرحله ی اجرا نزدیک شده است، روضه خوان های بی آزرم دستگاه فقاهت،
مردم را در صورت امتناع از شرکت در انتخابات، به سقوط در جهنم تهدید می کنند!
آیا کشوری که ملتش زمانی به
موهبت برخورداری از حاکمیت ملی در دوران نهضت ملی مصدق سربلندترین کشور آسیا و آفریقا به حساب می آمد و
اکنون، در اسارت جمهوری اسلامی، ذلیل ترین آنها شده است همان جهنم نیست؟ و زندگی روزمره در
چنین محیطی غیر از جهنمی چه توصیف دیگری می تواند دشته باشد؟
تاریخ ایران در دو قرن
اخیر، دو جنبش و تحول بزرگ اساسی بخود دیده است. اول، انقلاب مشروطه، که ماهیت
حقانیت قدرت سیاسی را تغییر داد و ملت را صاحب قدرت فائقه ی سیاسی شناخت. و دوم،
هفتاد و سه سال بعد، حقانیت را از
ملت سلب کرد و آن را به یک فرد، با ادعای نمایندگی ازجانب خدا، داد.
یحیی
دولت آبادی
درفصل هشتم ازجلد اول اثر ارزشمند خود"حیات یحیی"، ص ۵۰ ببعد، قوه
روحانیان در سال های نیمه ی دوم سلطنت ناصرالدین شاه را چنین می نگارد: " قوه
دوم که در ایران حکمرانی میکند قوه ناشی از رؤسای روحانی است. ... آنانکه در
ایرانند دو طایفه اند یک طایفه کسانیکه صورت ظاهر روحانیت را رعایت کرده از تجملات
دوری نموده زندگانی سهل و ساده ای دارند، با دولتیان مراوده نمیکنند و آنها را
ظلمه میخوانند و بقضاوت شرعی کردن کاری ندارند این قبیل روحانیان بیشتر با کسبه و عوام
سروکار دارند مردم در نماز جماعت آنها ازدحام کرده بایشان اظهار عقیدت نموده
تقدیمشان مینمایند. ... طایفۀ دوم کسانی هستند که تصدی امر قضاوت مینمایند و
مرجعیت خاص دارند و گاهی اگر رخنه ای بیابند دخیل امور سیاسی هم میگردند اسباب
تجمل فراهم میکنند و بجمع مال میکوشند کم کم جنبۀ آقائی یافته ریاستمآبیشان بر
جنبۀ روحانیت غلبه کرده با دولتیان خلط و آمیزش نموده از قدرت آنها استفاده میکنند
... بعضی از این قبیل روحانی نمایان هر یک جمعی از روحانیان مقدس را بهر وسیله
باشد باخود همراه کرده بتوسط آنها در عوام هم نفوذی حاصل نموده دولتیان را بقوۀ
عوام و عوام را بقوه و قدرت دولتیان از خود میان خوف و رجا نگاه میدارند هر کدام
که باین مقام رسیدند در حقیقت ذوالریاستین و دارای هردو قوه گشته از هر راه مداخل
نموده ملاک و مالک بزرگ میگردند. "
انقلاب مشروطه این قوه
دوم را
بعقب راند و نخستین بارندای زنده باد ملت در بهارستان طنین افکند. دست
آورد کوشش ها و نتایج همزبانی و همدلی آزادی خواهان درقانون اساسی مشروطه منعکس
گردید. اولین بار در تاریخ ایران سخن از حاکمیت ملی به میان آمد و معین شد که
حکومت منشائی جزاراده ی ملت، یعنی همه ی افراد و طبقات مردم، مردمی که تا آن روز
صاحب حقی نبودند، نداشته باشد.
می دانیم که در طول سال
های بعد از تحقق مشروطیت در ایران، قوه دوم آرام نگرفت. گروه فتنه گر فدائیان اسلام به رهبری
نواب صفوی و حمایت آیت الله کاشانی، بالاخص در دوران نهضت ملی مصدق، و تبانی با
دربار فاسد تمام نیروی خود را علیه ی حکومت ملی مصدق از طریق کارشکنی و اخلال و
ایجاد آشوب و جو ضد مصدق بکار گرفت. نواب صفوی حتی بعد از کودتای ننگین بیست وهشت
مرداد همچنان مورد تعظیم و تکریم مقامات دولتی رژیم و دربار قرار داشت تا اینکه دچار خشم رژیم گردید وآعدام شد.
وباز می دانیم که اعقاب
مسلکی نواب صفوی و آیت الله کاشانی یعنی دشمنان قسم خورده و دیرینه ی حاکمیت ملی هرگز
دست از کار نکشیدند.
از کودتای ننگین بیست و
هشت مرداد تا روزی که بختیار با سمت نخست وزیر قانونی بر مزار محمد مصدق، رهبر
نهضت ملی ایران و راهنمای جنبش های استقلال طلبانه، حاضر شد، رژیم کودتا اجازه نمی
داد کسی نام زندانی احمد آباد را بر زبان جاری کند. تشکلهای
اجتماعی و اصناف مستقل، جبهه ی ملی و احزاب ملی ممنوع بودند. در حالیکه قوه
دوم، در این دوران با برخورداری
از محیط تبلیغاتی گسترده و امکانات عظیم مالی، که عمدتا از دربار تأمین می شد، خود
را، متحد ومنسجم، آماده می کرد که بر مسند
امامت و ولایت بنشیند و در طول زمان همه ی قدرت را تصاحب کند. در مقابل،
نیروی ملی بدنبال آن ممنوعیت و سرکوب طولانی دچار پراکندگی شد و نتوانست با
استفاده از موقعیت مناسبی که بیش از دو دهه در انتظار آن بود، همدل و هم زبان جلوی
فاجعه ی درحال تکوین را بگیرد. این بود که با بهمن۱۳۵۷ دوران سخت اسارت ملت، که در مکتب خمینی امت
مستضعف (یعنی ناقص عقل!)اسلام نام گرفت، آغاز گردید.
با قانون اساسی جمهوری
اسلامی ارزش های مشروطیت از اعتبار افتاد و قوای مملکت ناشی از رأی یک فرد شد.
اوراق کارنامه ی ننگین
جماعتی که سی وچهار سال بر ایران حکم میرانند با قتل و جنایت و ایجاد فضای خوف و
ارعاب شروع
می شود و با فقر اکثریت عظیم ملت و ورشکستگی اقتصاد مملکت ادامه می یابد. در نظام جهنمی جمهوری اسلامی، آزادی انسان و رعایت حرمت
او معنی ندارد. در کشوری که علاوه برعدم امنیت جانی ومالی، گرانی سرسام آور ساده
ترین اقلام مایحتاج روزمره بیداد میکند، سال ها ست که از بیت رهبری و رؤسای قدرت گرفته
تا عمال ظلم دستگاه، همگی به دزدی و چپاول دارائی ملت مشغولند و از تاراج ثروت ملی
تا حدی که توان اقتصادی مملکت را به ورطه ی نابودی کشانده و دیگر جائی برای استقلال
کشور
در برابر طمع بیگانه نگذاشته است، شرم ندارند.
در چنین اوضاعی که یک
اقلیت وطن فروش و جنایت کار بر ملت تسلط دارد و در نظامی که آغازش از طریق «رفراندم» با برگه های سبز و سرخ رأی و در حضورحزب الله اسلحه بدوش در کنار صندوق
آراء شکل گرفت، در نظامی که بنا بر قانون اساسی اش لجام گسیختگی حکام جای آزادی
ملت را غصب کرده، شرکت در انتخابات آزاد، آراسته به هر پسوند که می خواهد باشد، در
بهترین حالات ساده لوحی است و خیالی خام. علاوه بر این، اصالت مبارزه با رژیم
ملایان و نهایتاً گذار جامعه از وضعیت وخیم کنونی به نظامی مبتنی بر حاکمیت ملی در
گرو استقلال سیاسی از بیگانه به معنی واقعی و
ژرف کلمه قرار دارد و حصول آزادی و استقرار حاکمیت ملی در ایران ممکن نمی شود مگر
از طریق اتحاد وسیع آزادی خواهان و شرکت وسیع افراد ملت در مبارزه با نظام جمهوری
اسلامی.
ایران هرگز نخواهد مرد
۱۲ خرداد ۱۳۹۲