به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۳

لغزش قلمی یک سکولار!؟

امین موحدی 
 مفتخر به لقب «زنگی مست»*
تنها آنچه که سبب شده است نسبت به مقالهء [دربارهء حواشی يک بخشنامه] آقای نوری علا حساس باشم و در صدد پاسخی به ایشان [برآیم]، قسمتی‌ از نوشتهء ایشان در بارهء اینجانب است که مرا مفتخر به لقب «زنگی مست» نموده اند!

آنگونه که همگان می دانیم استفاده از کلمات تحقیر آمیزی چون «زنگی» و هر آنچه که تحقیر نژاد و رنگ و پوست و زبان دیگران باشد سال های طولانی ست که مذموم شمرده شده و حتا به عنوان یک جرم در جوامع آزاد محسوب می شود و به کار گیری اینگونه کلمات در عصر حاضر نشانه‌ای از نژاد پرستی‌ و عقب ماندگی تلقی‌ می گردد. مضاف بر اینکه، بر طبق اعلامیهء جهانی‌ حقوق بشر، توهین و تحقیر افراد بر اساس رنگ پوست و نژاد و زبان آنها، امری ضدّ حقوق بشری بوده و محکوم می‌باشد.





حال در چنین موقعیت و عصری، ناگهان روشنفکری که ادعای سکولاریزم دارد اقدام به استفاده از این واژهء منسوخ مذموم می نماید!

آقای اسماعیل نوری علا مي بايست قبل از آنکه سکولار (در معنای‌ جدایی‌ دین از سیاست) شوند، در بعد اخلاق و حقوق آنها و احترام به انسانیت، سکولار مي شدند و نژاد و رنگ و پوست و زبان را از سیاست جدا مي دانستند.

در اینکه آقای نوری علا «سکولار سیاسی» هستند شکی‌ نیست اما ايکاش فقط سکولار سياسي مي بودند که گويا ایشان «سکولار نژادی» هم هستند و معتقد به جدایی‌ و تفاوت انسان ها از هم دیگر بر اساس نژاد و رنگ پوست و زبان آنها.

ايکاش در اين مورد سکولار نبودند تا رنگ پوست افراد را معیار قرار نمی‌دادند که چه فردی با چه رنگ پوستی‌ حق دارد مست کند و تیغ یا قلم یا هر سلاح دیگری در دست داشته باشد و چه فردی بدليل داشتن رنگي ديگر این حق از وی سلب شود!

جناب آقای نوری علا! به تعبیر شما سفید حق دارد تیغ بدست گيرد و مست کند اما سیاه این حق را ندارد! به تعبیر شما زنگی بودن خود جرم است چه برسد به اينکه مست و مسلح هم باشد! به تعبير شما زنگی حتي حق دفاع از خود را نيز ندارد اما یک سفید می تواند هم مست باشد و هم سلاح در دست گیرد؟ عجبا که در قرن ۲۱، روشنفکر سکولار ما برای رساندن مقصود خود از چنین تعابیر ضد بشري و ناپسندی استفاده می‌کند

آفاي نوري علا! من سیاه نیستم و حتا سفید تر از شما هستم، اما آرزو می‌کردم کاش سیاه می‌بودم چرا که بالاتر از سیاهی رنگی‌ نیست. آرزو می‌کردم کاش سیاه بودم تا در بزرگ ترین و باشکوه ترین مبارزهء انسانی‌ در کسب حقوق متساوی، و در بزرگ ترین مبارزه عليه نژاد پرستی‌ که سياهان در همه جای دنیا، از آفریقای جنوبی گرفته تا آمریکا، داشتند سهمی مي داشتم ـ که افتخاری بالاتر از این برای من متصور نمی بود اگر من یک سیاه پوست بودم.

آقای نوری علا! من ترجیح می دهم یک زنگی مست باشم تا یک روشنفکر سفید نژاد پرست عاقل. ترجیح می دهم زنگی مستی باشم که برای دستیابی به حق مسلم انسانی‌ خود تیغ در دست مي گیرد. حال تعبیر شما از «تیغ» هر چه باشد، قلم یا شمشیر و ساطور، بستگی به خود شما دارد و برای من مهم نیست که چه تعبيري از «تيغ» داشته باشيد؛ که چه بسیار قلم‌هایی‌ که نژاد پرستان و مستبدین آنها را شمشیر خوانده و شکسته اند، و چه بسیار شمشیر‌هایی‌ که، به نام قلم، در دست گرفته و گردن هر چه «زنگی مست» بوده را زده اند!

آقای نوری علا! هر آنچه می‌گویی هستم، اما لطفاً، بی‌ آنکه من بگویم، بفرمائید شما چه هستید؟

من زنگی مستم، شما کیستید؟ آیا احیاناً نژاد پرست نیستید؟



*بخشی از مقاله ی 
زنگی مست  يا  روشنفکر نژاد پرست؟! امین موحدی