می گويند مرده را چوب زدن کار خوبی نيست ولی وقتی مرده ای٬ آن هم مرده ای سی و شش ساله از گور بر می خيزد و چوب به دست می گيرد و خيزی مهاجمانه بر می دارد٬ بايد با يک ضربه او را ناکار کرد و به همان گوری که از آن برخاسته بر گرداند!
حالا حکايت ساواک است و نمايندگان عالی رتبه ی آن که با حساب و کتاب و نگاه دقيق به اوضاع کنونی٬ وقت را برای کفن دريدن و از گور بيرون آمدن و نقش طلبکار بازی کردن مناسب ديده اند و هر يک بعد از سال ها انديشه (!) و تفکر (!) مثلا با دست پر٬ وارد عرصه ی رسانه ها شده اند و اگر کمی به آن ها فرصت بيشتری داده شود٬ خود را به عنوان قهرمان ملی و شهيد راه مردم معرفی خواهند کرد!
اما چهار نکته ی اصلی که «ساواک» و «ساواکی ها» روی آن حساب می کنند تا چنين جسارتی بيابند و در نقش طلبکار ظاهر شوند چيست
۱- گذشت سی و شش سال از انقلاب و حدود پنجاه و هفت هشت سال از تاسيس اين سازمان جهنمی و سرکوب گر٬ و فراموشی طبيعی «برخی» از اشخاص ميان سال و سالخورده و بی اطلاعی جوانانی که آن سال های تلخ -از نظر سياسی- را تجربه نکرده اند...
۲- افتضاح حکومت اسلامی و جنايت های وحشتناک آن که ابعادی بسيار وسيع تر و مخوف تر از جنايت های دستگاه های سرکوب -و از جمله ساواک- در دوران پيش از انقلاب دارد که خلاصه ی آن٬ اين نوشته ی آيت الله منتظری خطاب به خمينی است:
اطلاعات شما٬ روی ساواک شاه را سفيد کرد!
۳- اوضاع در هم ريخته ی اپوزيسيون چپ که عمدتا مبارزان جدّی و از جان گذشته با رژيم شاهنشاهی و دستگاه های سرکوب گر آن از جمله ساواک بودند و امروز «عمدتا» تبديل به گروهی افراد سالخورده و پشت کامپيوتر نشين شده اند٬ که از مبارزه٬ چيزی جز حرف زدن و تئوری بافتن و ذکر خاطرات مبارزاتی گذشته نمی دانند٬ و هر يک در گوشه ای از دنيا مشغول به کار و زندگی خود هستند. اين را هم بايد اضافه کرد٬ که اپوزيسيون زمان شاه٬ به نوعی٬ احساس شرمساری و خجالت زدگی می کند و فضاحت حکومت کنونی٬ جرات و جسارت بيان دلايل مبارزه با رژيم شاهنشاهی را از آن ها گرفته است و همين علتی شده برای از لانه بيرون آمدن افعی هايی که در زمان خود٬ جنايات فجيع انجام می دادند.
۴- اکنون ساواک خود را قهرمان انديشمند و از جان گذشته ای معرفی می کند که می دانسته که بعد از سقوط شاه چه بلايی بر سر مردم ايران خواهد آمد٬ و می خواسته با زندانی کردن عده ای «تروريست» و کشتن و نابود کردن آن ها٬ مانع وقوع فاجعه ای که ما امروز شاهد آن هستيم شود!
...
دلايل ديگری هم هست که در اين مطلب کوتاه فرصت پرداختن به آن ها نيست.
اين که پرويز ثابتی٬ با کتاب خاطرات٬ و احمد فراستی -از رهبران عملياتی اداره ی سوم ساواک- با حضور در برنامه ی «پرگار» بی بی سی٬ خود را آفتابی می کنند٬ دليلی جز دلايل ذکر شده در بالا ندارد.
اين که ساواک مجری قانون بوده است٬ اين که ساواک سرکوب نمی کرده بلکه مبارزه می کرده٬ اين که شلاق زدن در اتاق های «تمشيت» و آپولو و سوزن زير ناخن کردن و دستبند قپانی شکنجه نبوده بلکه ابزار مرسوم اعتراف گيری بوده٬ اين که وظيفه ساواک «طبق قانون» مبارزه با کمونيسم ممنوعه و کتب «ضاله» بوده٬ و خلاصه اين که ساواک می خواست مانع افتادن بختک جمهوری اسلامی و حکومت آيت الله ها و کمونيست ها بر سر مردم ايران شود٬ امروزه در فضای دهشتزای جمهوری اسلامی٬ بسيار خوش آهنگ و گوشنواز به نظر می رسد.
اما جواب ساواک و ساواکی های از خواب زمستانی برخاسته را می توان با چند جمله به طور خلاصه داد
-يکی از دلايلی که مردم٬ بخصوص جوانان و دانشجويان را به گرايش ضد شاهنشاهی و طرفداری از اپوزيسيون مذهبی يا کمونيستی يا ملی سوق داد٬ همين ساواک و آوازه ی وحشت آفرين و جنايت های آن در زندان های مخوف بود. به عبارتی ساواک نه تنها مانع از گرايش جوانان به طرف اپوزيسيون شاه نمی شد بلکه آن ها را با وحشتی که از طريق افواهی ايجاد کرده بود به طرف آن ها سوق می داد
- «هيچ کس»٬ در سال های قبل از انقلاب٬ امکان نداشت تصور کند٬ که وضعيت حکومت و مردم در سال ۹۴ به اين شکل خواهد شد. بودند افرادی جهان ديده مثل پدر خودِ من که می گفتند حکومت آخوندها باعث بدبختی می شود٬ اما ابعاد فاجعه را -در حد کشتارهای خلخالی و کشتارها و شکنجه های دهه ی شصت و کشتار زندانيان در سال ۶۷ و ديگر جنايت های نظام اسلامی در سال های بعد از آن- هيچ کس نمی توانست حدس و تخمين بزند. اين که ساواک می دانست و می خواست جلوی بدبختی مردم را بگيرد٬ ياوه ای بيش نيست.
- ساواک در آن سال ها به آينده ی مردم فکر نمی کرد. به «تنها» چيزی که فکر می کرد٬ «حفظ رژيم شاهنشاهی» بود. ساواک برای مردم دل نمی سوزاند؛ برای رژيم شاهنشاهی دل می سوزاند. در روند شکنجه و آدم کشی٬ مردان ساواک٬ کلا از انسانيت تهی شده بودند و به لذت شکنجه دادن انسان و خون ريختن خو گرفته بودند. اين که ساواکی های عالی رتبه امروز خود را در نقش تاريخ دانان و آينده نگران تاريخی جا می زنند٬ لااقل برای کسانی که دوران آن ها را تجربه کرده اند٬ جز جوکی مبتذل نيست.
در اين زمينه بايد بيش از اين ها بنويسم٬ که اگر لازم باشد اين کار را هم خواهيم کرد و با استدلال و مدرک نشان خواهيم داد که ساواک تنها يک دستگاه سرکوب گر جهنمی بود٬ که فقط به فکر حفظ نظام وقت بود٬ و کوچک ترين انديشه ای نسبت به آينده ی ايران و مردم ايران بعد از تغيير حکومت نداشت٬ و خود او٬ با ايجاد فضای وحشت٬ هم به صورت ذهنی و هم در عالم واقع٬ يکی از دلايل گرايش جوانان دانشجو و روشنفکر و بعدها مردم عادی به طرف اپوزيسيون رژيم شاهنشاهی بود.
جوانان امروز ما٬ ممکن است فضای خوف انگيز سياسی در زمان شاه را تجربه نکرده باشند٬ اما آن قدر بلوغ فکری دارند٬ که فريب سخنان به ظاهر متين و «قانون گرا»ی امثال ثابتی ها و فراستی هايی که دست شان مستقيما به خون جوانان دوران گذشته آلوده است نخورند و بدبختی های امروز٬ باعث پذيرش ياوه گويی های امروز آن ها نشود.
دو برنامه پرگار بی بی سی درباره ساواک:
برگرفته از گویا نیوز