به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۴

بر مزار خسرو شاکری زند

 ما را به رندی افسانه کردند
 پیران جاهل  شیخان گمراه  
ما شیخ و زاهد  کمتر شناسیم   
یا جام باده  یا قصه کوتاه  
خواجه شمس الدین حافظ  شیرازی

شمه ای از سخنان علی شاکری زند*

مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد

امروز برای خاکسپاری و به احترام کسی در اینجا گردآمده ایم که از زمانی که خود را شناخت آزادی و استقلال و سربلندی ملت و کشورش مهمترین دغدغه ی خاطر او بود، وعشق به عدالت اجتماعی در وجود او نیز از این عشق به آزادی ملت و دموکراسی که مبانی آن را در مکتب مصدق بزرگ آموخته بود، و تا آخرین دم حیات به آنها وفادار ماند، تفکیک ناپذیر بود.


دلبستگی عمیق وی به کشور و ملت کنهسالش، هم به دلیل تاریخ دیرین و پرافتخار این ملت، با خدمات بزرگی که به فرهنگ انسانی کرده، و هم به دلیل مصائب بیشماری که در یکی دو سده ی گذشته از قِبَلِ  دست اندازی های استعمارگران بیگانه و خیانت های خودفروشان خانگی تحمل کرده، انگیزه ی اصلی سراسر کوشش های او در زندگی بود؛ 
و عشق به تاریخ و تحقیق تاریخی نیز که بیشتر بر تاریخ معاصر این ملت و کوشش ها و مبارزات زنان و مردان خدمتگزار آن متمرکز بود، از همان عشق به ملت و میهنش سرچشمه می گرفت.
امروز و این مکان زمان و مکان اطاله ی کلام در این موضوع نیست؛ (این کار، کاری است که باید در مجلس بزرگداشتی که در نظر بود برای او برگذار گردد و و قرار شد به نیمه های ماه سپتامبر محول گردد، از سوی صاحبنظران انجام پذیرد.) 
...اما باید بگویم برای من که شاید توانسته باشم، در ابتدای جوانی و به اقتصای اختلاف سنی اندکمان، برای او در برخی امور الگوی کوچکی باشم، بعداً کوشش های خستگی ناپذیر او در راه کشف حقایق مربوط به تاریخ معاصر کشورمان و درک او از اهمیت این موضوع به نوبه ی خود، منبع الهام و الگویی پرارج گردید که خود را از جهت آن به او بسیار مدیون می دانم: کمک او به بیرون آمدن از تصورات نادرست و شبهه های مهمی درباره ی شمار بزرگی از مهم ترین حوادث تاریخ معاصرما که به همت و به کوشش خستگی ناپذیر او از اذهان بسیاری از ما زائل شد.
تا کنون زندگی ما که در راه مشترکی می گذشت، بدون یکدیگر معنی نداشت؛ دست کم احساس من درباره ی او اینگونه بود و هست، بخصوص امروز که بار عظیم فقدانش را حس می کنم.
شاید به نوعی هر یک از ما امتدادی و مکملی و تکیه گاهی برای یکدیگر بوده ایم. و پیداست که بدون چنین امتدادی که بیش از هفتاد سال از زندگی من بر آن استوار بوده خلائی که در آن قرار می گیرم چه اندازه عظیم و غیرقابل تحمل است.
اگر نیرویی بتواند مرا در این مصیبت یاری دهد ـ و ما را یاری دهد ـ آن نیرو تنها و همچنان دلبستگی به آرمان مشترک ما و امید من به کوشش های باز هم بیشتر در راه خدمت به تحقق آن خواهد بود.
وظیفه ی خود می دانم از همه ی یاران و دوستان و دوستداران ارجمند خسرو شاکری زند و بستگان عزیز و ارجمندی که برای حضور در خاکسپاری آن خدمتگزار وطن عزیز قدم رنجه کرده اند به نام خانواده ی شاکری و خانواده های وابسته و همه ی دوستداران بی شمارش سپاسگزاری کنم.

*در روز جمعه ۲۶  تیرماه ۱۳۹۴ (۱۷ ژوئیه ۲۰۱۵) بر مزار خسرو شاکری زند که با حضور گروه کثیری از هموطنان پاریس و دیگر کشور های اروپا برگذار شد.